سحرگاه ماه خدا شاهد خیانت منافقین بود

Ansari

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سازمان منافقین به دلیل قدرت‌طلبی و مقام‌خواهی به اقدامات مسلحانه علیه جمهوری اسلامی ایران روی آورد. آنان برای رسیدن به قدرت به هر ریسمانی از جمله ترور شخصیت‌های انقلابی چنگ زدند.

یکی از جنایات گروهک تروریستی منافقین، ترور شهید حسین انصاری رامندی و پنج‌تن از دوستانش هنگام سحر، به دست یکی از عوامل نفوذیشان بود.

شهید حسین انصاری رامندی در سال 1342 در شهر قزوین متولد شد. او در خانواده‌ای متدین و انقلابی پرورش یافت و تحصیلاتش را تا دوره متوسطه ادامه داد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، او وارد سپاه پاسداران شد و با شروع جنگ تحمیلی، در جبهه حق علیه باطل در مقابل دشمن بعثی مبارزه کرد.

حسین انصاری رامندی در تاریخ 27رمضان1364 به واسطه عوامل نفوذی گروهک تروریستی منافقین در سپاه تاکستان به شهادت رسید.

آنچه در ادامه می‌خوانید شرحی است بر مصاحبه با دختر شهید حسین انصاری رامندی:

«دوساله بودم. گفتند که پدرت شهید شده است. هرچه بزرگتر می‌شدم نبودن پدرم سخت‌تر می‌شد. وقتی به مدرسه می‌رفتم و پدران دوستانم را در کنارشان می‌دیدم، احساس کمبود می‌کردم. کلاس اول دبستان، هنگامی که معلممان املا می‌گفت، وقتی به جمله «بابا آّب داد» می‌رسید، همیشه جا می‌ماندم. خودم می‌خواستم که جا بمانم. من خیلی دانش‌آموز کوشا و درس‌خوانی بودم؛ به همین خاطر معلمم همیشه در تعجب بود که چرا جا می‌مانم. یکبار آمد بالای سرم و چندین بار تکرار کرد: «بابا آب داد! بابا آب داد! بابا آب داد! چرا نمی‌نویسی؟ »

هیچ جوابی نتوانستم بدهم.

سخت بود. هیچ چیزی از روز شهادتش به یاد ندارم. از مادرم و همسایه‌ها شنیده‌‌‌ام، وقتی می‌خواستند پیکر پدرم را بیاورند، تمام کوچه‌ را با ماشین‌های بزرگ آب‌پاشی می‌کردند.

هنوز وقتی از مردم آن کوچه و محل راجع به پدرم می‌پرسم، ساعت‌ها شروع به صحبت‌کردن می‌کنند. اینکه چقدر شجاع بود. چقدر زرنگ بود. اینکه چقدر در فعالیت‌های انقلابی شهر دانسفهان مؤثر بود.

سال1357 پدرم وارد سپاه شد. مادرم تعریف می‌کرد: هر زمان که پدرت از مرخصی می‌آمد، شب و روز مشغول بافندگی بود. شبانه‌روز بدون کمک‌گرفتن از هیچ‌کس، خانه‌ای که الان در آن زندگی می‌کنیم را ساخت. هنوز خستگی از تنش بیرون نرفته بود.

مادرم شهادت پدرم را اینگونه برایم تعریف کرد:

«27رمضان1364 روز مرخصی پدرت بود. یکی از دوستانش زنگ در خانه را زد. به زور پدرت را به سپاه برد. قرار بود خانه بماند؛ اما نقشه شهادتشان را کشیده بودند. شخصی که پدرم و دوستانش را شهید کرده بود، فردی نفوذی بود که در نقش یک دوست، پدرم و پنج‌تن از دوستانش را شهید کرده بود. به گمانم لحظه خواندن نماز صبح، آنان را به شهادت رسانده بود. عکس شهادت حسین را که دیدم آستین‌هایش بالا بود. وضو گرفته بود. گویا نماز اقامه می‌کرد که او و دوستانش را به شهادت رسانده بودند.»

بعد از گذشت 30سال هنوز می‌سوزیم. روزهای خیلی سختی بود. هنوز هم سخت است. پدرم تنها 33سالش بود که شهید شد.

پدرم زیاد نامه می‌نوشت. در یکی از نامه‌هایش به مادرم اینچنین نوشته بود و لای قرآن گذاشته بود:

«معصومه جان! در غیاب من برای بچه‌ها هم پدر و هم مادر هستی. مبادا بی‌حوصلگی کنی. خوب می‌دانی که بچه‌ها در غیاب من تنها تو را دارند. پیش چه کسی دردودل کنند؟ تحمل کن. می‌دانم برایت سخت است. حواست باشد که پول را درست و به‌صرفه خرج کنی. بچه‌ها را به نماز اول وقت تشویق کن.»

گاهی خوابش را میبینم که موهایم را شانه می‌زند. یک‌بار خواب دیدم که پدرم برگشته است. لباس سفیدی بر تن کرده است. همه شهر جمع شده‌اند و می‌گویند که حسین‌آقا برگشته است.

پدر دوستم، آقای فرج‌اللهی، آزاده بود  و دختری داشت به نام مریم. فقط چند ماه با یکدیگر تفاوت سنی داشتیم. قرار بود پدرش به خانه بیاید. مریم گریه می‌کرد. مادرش می‌گفت دخترم پدرت قرار است بیاید. چون مثل من پدرش را ندیده بود، باور نمی‌کرد.

آن روز پدرش آمد و مردم جمع شده بودند. همه خوشحال بودند؛ اما من مدام با چشمانم به دنبال پدرم می‌گشتم. عکس‌هایش را دیده بودم. در یکی از عکس‌های پدرم ریش داشت. آقایی ریش‌دار را از بین جمعیت با دست نشان دادم و به مادرم گفتم مادر این پدر من نیست؟

مادرم فقط اشک ریخت.

مادرم با من دردودل می‌کند و می‌گوید: «من راضی به شهادت پدرت نبودم. کوچک بودم که پدر و مادرم از دنیا رفتند. از تمام دنیا تنها پدرت را داشتم. سخت بود. یک شب خواب دیدم امام‌خمینی(ره) برگه‌ای برایم آوردند و به من گفتند که امضا کن. من سمت امام رفتم. دست ایشان را گرفتم و بدون اینکه نامه را بخوانم آن را امضا کردم. فکر می‌کنم آن نامه، رضایت‌نامه شهادت پدرت بود.»

 


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛

ترور شهید عشرت اسکندری بر سر سفره صبحانه

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛

ترور شهید عشرت اسکندری بر سر سفره صبحانه

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان