کومله 35 سال پیش پسرم را با خود برد و من هنوز از او بی‌خبرم

Mohamadpoor

شهید سیدجواد محمدپور 5تیر1343 در مشهد متولد شد. پدرش شغل آزاد داشت و مادرش خانه‌دار بود. او تا مقطع اول دبیرستان درس خواند، سپس ترک تحصیل کرد و با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه غرب شد. سرانجام درحالی‌که مشغول نگهبانی در منطقه بود، مورد کمین عناصر گروهک تروریستی کومله قرار گرفت و در 15اسفند1362 در مهاباد به شهادت رسید.

آنچه در ادامه می‌خوانید شرحی است بر گفت‌وگوی هابیلیان با مادر شهید سیدجواد محمدپور:

«نه ماه خدمت کرد و مفقودالاثر شد. آن زمان شهید کاوه فرمانده تیپ ویژه شهدا بود. سیدجواد از شهید کاوه زیاد صحبت می‌کرد و او را می‌شناخت. او از روزی که رفت، بی‌سیم‌چی بود. پانزدهم اسفندماه 1362 بود که در کمین کومله گرفتار شدند. دوستانش می‌گویند که غافلگیر شده بودند. تعدادی از نیروهای تیپ ویژه شهدا با آن‌ها درگیر شدند و جواد و دوستش از پشت تپه دفاع می‌کردند. وقتی قرار بر عقب‌نشینی شد، جواد به زیر گلویش تیر خورده و مجروح شده بود، به دوستش گفت: «تو برو! فرار من فایده‌ای ندارد. من تیر خورده‌ام.» سیدجواد به دست کومله افتاد. او را با خود بردند و تا به امروز خبری از او نشده است.

رسم کومله این است. جنازه تحویل نمی‌دهد.

من هر روز و هر ساعت منتظر هستم و چشمانم را به در دوخته‌ام تا نشانی از جوادم بیاید. سی‌وپنج سال است که از او بی‌خبرم.

فرزند دوم من بود. از کودکی نمازخوان و قرآن‌خوان بود. در جلسات دوره قرآن مسجد شرکت می‌کرد، بعدها هم خودش بچه‌های محل را اینجا جمع می‌کرد و دوره قرآن در خانه برگزار می‌کرد. خیلی اهل مطالعه بود، یک چمدان کتاب داشت. قبل از انقلاب شوق زیادی داشت که در راهپیمایی‌ها و تظاهرات‌ها شرکت کند. گاهی با من می‌آمد و گاهی با دوستانش می‌رفت. با همه برخورد خوبی داشت، اهل جر و بحث کردن نبود.

به نظافت شخصی‌اش خیلی اهمیت می‌داد. از کودکی زمانی که بازی می‌کرد، مراقب بود تا لباس‌هایش را کثیف نکند.

تا کلاس نهم بیشتر درس نخواند. یک روز آمد و گفت که می‌خواهم به سربازی بروم. هجده سالش بود. منم مانعش نشدم. زمان جنگ بود و باید می‌رفت. این شد که عازم جبهه غرب شد.

آخرین دیدارمان، روز جمعه بود که مرخصی‌اش تمام شد. آماده می‌شد که دوباره عازم منطقه شود. من گریه می‌کردم و او با گوشه چارقدم، اشک‌هایم را پاک می‌کرد. به من چیزی نگفت؛ ولی به برادرش گفته بود: «من این‌بار بروم، اسیر می‌شوم.»

دوازدهم فروردین‌ماه بود که به ما گفتند: «سیدجواد مفقودالاثر است.» بعد از یک هفته کیف او را آوردند و تا به امروز هیچ اثری از او نیست. دو ماه بعد از او پدرش فوت کرد.

من برای تمام قاتلین پسرم تقاضای قصاص دارم.»

بیشتر بخوانید:

همان منافقینی که پدرم را ترور کردند، آزادانه در اروپا زندگی می‌کنند

کومله و منافقین جنایات فراوانی در حق ملت ما کردند


مطالب پربازدید سایت

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

جدیدترین مطالب

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

احمد عطایی مدیر انتشارات قدر ولایت

باید اعترافات و اسناد جنایات منافقین منتشر شود

دادگاه منافقین اقدامی در مسیر عدالت؛

روایت خانواده‌های شهدای ترور از جنایت‌های فرقه نفاق

دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان