ایجاد شغل برای نیازمندان
مهدی به شدت دست به خیر داشت؛ ولی برای کمک کردن شیوه خودش را داشت. سعی میکرد برای کسی که توانایی مالی ندارد، شغلی ایجاد کند تا آنکه پولی به او کمک کند. چند خانم را شناسایی کرده بود که وضع مالی خوبی نداشتند. با پول خودش کاموا میخرید و به آنها میداد، از آنها میخواست تا بافتنیها را ببافند، بعد آنها را میگرفت و برایشان میفروخت و پولش را تمام و کمال به آن خانمها میداد، تا بتوانند امورات زندگیشان را بگذرانند. با پول دادن بدون کار به کسی مخالف بود؛ میگفت: «پیامبر(ص) گدایی را نهی کرده است.»
خاطره از محمود فیروزی(شهید مهدی فیروزی)
احساس مسئولیت برای نجات مردم
من باردار بودم. کاظم آقا میخواست به جبهه برود. بیست روز به زایمانم مانده بود، اصرار میکردم که نرود! دوست داشتم کنارم باشد. میگفت:« زود برمیگردم، مردمی که در مناطق هستند، به ما احتیاج دارند. شما اینجا در کنار خانوادهات هستی. در آنجا زنان بارداری زندگی میکنند که زیر خمپاره و موشک هستند. باید افرادی مثل من بروند تا آنها را نجات بدهد.» همسرم رفت و دیگر برنگشت.
خاطرهای از همسر شهید کاظم اکرمی
دغدغهمندی شهید ارجمندی
داوود با سن کمی که داشت، بسیار دغدغهمند بود و از اینکه میدید، برخی از مردم بیهیچ دغدغهای، فقط زندگی روزمره خود را میگذرانند، تعجب میکرد. در زمان اوقات فراغت، به همراه یکی از دوستانش برای سیمکشی ساختمانها میرفت. روزی رو به من کرد و گفت: «افرادی که برای سیمکشی به خانهشان میروم، برای تزیین در خانههای خود آیینههای کوچک نصب میکنند. جوانهای این مملکت، هر روز به شهادت میرسند، آن وقت اینها به فکر دکور خانه هستند.»
مادر شهید داوود ارجمندی