وقتی داعشیم و ترامپیسم، قطعات تکمیلکننده یک پازل میشوند/
پیروزی دونالد ترامپ، نامزد رادیکال حاضر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، درحالی حیرت جهانی را برانگیخته که بسیاری از تحلیلگران، پیروزی او را ناشی از هراس جامعه آمریکایی از تروریسم ارزیابی میکنند.
واقعیت این است که پس از حوادث تروریستی یازدهم سپتامبر، جرج دبلیو بوش، رئیسجمهور تندرو آمریکا بهره بیشتری را از این عملیات و پیامدهای روانی آن برد و محبوبیت خود را به بیش از هشتاد درصد افزایش داد. او با به راه انداختن دو جنگ در غرب آسیا، نطفه شکلگیری گروههای جدید تروریستی را بست. حالا بهدنبال عملیاتهای تروریستی داعش در کشورهای مختلف غربی و نیز شکلگیری بحران مهاجرت در پی طولانی شدن جنگ در خاورمیانه، بار دیگر همان احساسات نژادپرستانه جهان غرب را درنوردیده و ترامپ با درک این واقعیت، توانسته خود را به رأس هرم قدرت در ایالات متحده برساند.
شعارهای انتخاباتی دونالد ترامپ، در واقع خود نمایشی از نوعی تروریسم دولتی است که میتواند در پیوند داعش معنا شود. اسلام هراسی، مهاجرستیزی، تحقیر اقلیتها و حمله کلامی به کشورهای مستقل، همه و همه نشان میدهد که در دوره ترامپ باید شاهد تحریک گروههای رادیکال به تشدید عملیاتهای تروریستی بود. اگر ترامپ مانند همحزبی خود، جرج بوش پسر، جنگهای دیگری را راه بیندازد، همین جنگها خود به قدرت گرفتن بیشتر گروههای تروریستی دیگر خواهد انجامید. اتفاقی که میتواند محبوبیت اندک رئیسجمهور منتخب ایالات متحده را بیشتر کند و همین دور باطل تندروی تروریستی و جنگطلبی دولتی در آمریکا، چرخه باطل افراطیگری در جهان را بهطور مداوم کامل خواهد کرد.
تشکیل جبهه واحد افراطیگرایی که یکسوی آن گروههای تروریستی و سوی دیگرش دولتمردان غربی ایستادهاند، نمایشی است از واقعیت امروز جهان ما. واقعیتی که صلح و امنیت جهانی را مانند دو لبه یک قیچی تهدید کرده و به دومینوی جنگهای منطقهای و جهانی واقعیت میبخشد.
با این همه بهنظر میرسد که افشای ماهیت واقعی گروههای تروریستی و نیز برملا کردن دسیسه سیاستمداران افراطی در اروپا و آمریکا، میتواند به تدریج بازی پارادوکسیکال افراطیون با برگ تروریسم را با شکست روبرو کند. اما اینکه این روند چند سال به طول خواهد انجامید و چند نفر قربانی خواهد گرفت، سوالی است که بعید است مدعیان دفاع از تمدن غرب پاسخی درخور برای آن داشته باشند.