از جمله وظایف اصلی دستگاههای امنیتی برای مقابله با گروههای تروریستی، تحقیق روی تشکیلات گروه و پیشبینی رفتار آینده آن است تا بر اساس آن بتوانند خط مشی مناسبی را سرلوحهی کار خود قرار دهند و آمادگی لازم جهت برخورد متناسب با اقدامات گروهها را داشته باشند. همین روال در واحد اطلاعات سپاه پاسداران و در مقابل گروههای ضد انقلاب، خصوصاً سازمان مجاهدین خلق وجود داشت و در زیر مجموعهای از واحد تحت عنوان «بررسی» دنبال میشد.
گزارش پیش رو، متن یکی از همین تحقیقات است که در آن ضمن مرور مختصر اجزای تشکیلات سازمان مجاهدین خلق، به ضربات وارده به هر جزء نیز میپردازد. بنا بر شواهد و قرائن موجود در متن، تاریخ نگارش این گزارش به میانهی سال ۱۳۶۱ باز میگردد. لازم به ذکر است این گزارش از آرشیو غنی مرکز اسناد انقلاب اسلامی اخذ شده است.
ضرباتی که به یاری خدا و با همکاری امت حزبالله بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ بر سازمان منافقین وارد شده است، یک سیر تناوبی داشته که مدتی ضربات به لحاظ کمی و کیفی به اوج خود رسیده و گاهاً نیز به دلایلی که توضیح داده خواهد شد، افت داشته است. علت این افت و خیز از یک طرف شکل فعالیت و شیوههای منافقین و از طرف دیگر امکان مقابله ما با این شیوهها بوده است.
مثلاً در سه ماه اول شروع فاز نظامی اگر چه سازمان کار نظامی میکرد، ولی خود را با شرایط جدید تطبیق نداده و شکل روابط آن هنوز بر اساس فاز سیاسی بود. لذا با وجود این که شکل کار ما نیز به لحاظ هماهنگی و.... ضعی بوده و ضربات عمدهای در سه ماه تابستان ۶۰ به منافقین وارد شد، ولی متقابلاً زمانی که سازمان بعد از ضربات متعدد از مهر ۶۰ فعالیتهای بیرونی خود را کم کرد و به تغییر شکل روابط پرداخت، ضربات وارده به آن نیز کمتر شد تا یک مرحله بعد.
به هر حال برای بررسی ضربات وارده به سازمان منافقین، ضرباتی را که هر یک از بخشهای آن به لحاظ کمی و کیفی در این مدت متحمل شدهاند، مورد بررسی قرار میدهیم. نکتهی قابل ذکر این که بعضی از این ضربات به شکل جریانی و عمده بود؛ یعنی مثلاً به دنبال دستگیری یک فرد، تعداد زیادی از افراد وابسته به او دستگیر شدهاند. یا با کار روی ردهای موجود از افراد یا مراکز سازمان، ضربهی عمده به سازمان وارد شده یا این که در مقاطع خاصی در طی یک برنامهی ویژه (مثلاً ۵ مهر) تعداد زیادی از نیروهای سازمان از بین رفتهاند. ولی شکل دیگر ضربات به طور پراکنده و حداکثر در حد یک الی سه نفر بوده که البته این ضربات نیز در مجموع جای ویژهای در در کل ضربات وارده به سازمان دارند.
بخشهای مختلف سازمان قبل از ۳۰ خرداد عبارت بودند از : ۱) بخش نظامی ۲) بخش روابط ۳) بخش شهرستان ۴) بخش اجتماعی ۵) بخش نشریه ۶) دفتر سیاسی، که چون دو بخش آخری یعنی دفتر نشریه و دفتر سیاسی بعد از شروع فاز نظامی منحل و نیروهای آن به بخشهای دیگر منتقل شدهاند. لذا به طور جداگانه در مورد آنها بررسی نمیکنیم و فقط این توضیح لازم است که این دو بخش به لحاظ کمی، نیروی بسیار قلیلی نسبت به بخشهای دیگر داشتند.
مثلاً کل افراد دفتر سیاسی ۱۷ نفر بوده که از ردهی کادر مرکزی تا N2 و N1 (داخل نهاد) بودهاند که از همینها هم بعد از انتقال به بخشهای دیگر، حدود ۱۰ نفرشان به طور پراکنده دستگیر یا کشته شدهاند. البته نیروهایی که قبلاً در بخش نشریه بودند، نسبتاً ضربهی کمتری خوردهاند. اما ضربات بخشهای دیگر:
بخش نظامی
این بخش شامل نهادهای فنی، اطلاعات حفاظت و اجرایی – نظامی میباشد. نهاد فنی این بخش تا کنون ضربهی اساسی نخورده است و تعدادی از آنها در حال حاضر در کردستان و در رابطه با رادیو کار میکنند. نهاد اطلاعات که کار عمدهاش در رابطه با نفوذیها میباشد نیز تا کنون ضربهی آنچنانی نخورده، ضمن این که تعدادی از افراد نهاد آن و تعداد نسبتاً زیادی از نفوذیهایش شناخته و دستگیر شدهاند. از مسئولان نفوذی، چهار نفر به نامهای احمد طباطبایی، ساسان، سعیدپور، محمد برقعی و محسن افیونی دستگیر یا کشته شدهاند.
نهاد حفاظت بخش نظامی تا کنون متحمل ضربات زیادی شده است. این نهاد دو ضربهی عمده داشته که یکی در جریان کشته شدن موسی خیابانی بود که یکی از مسئولان این نهاد به نام محمد مقدم همراه با ۸ – ۷ نفر از افراد دیگر نهاد کشته یا دستگیر شدند. ضربهی عمده دیگر در اواسط فروردین ۶۱ بود که به دنبال دستگیری یکی از کادرهای نهاد حفاظت به نام اصغر فقیهی و ۲ نفر دیگر کشته شدند.
البته در جریان کشف خانههای تیمی در ۱۲ اردیبهشت نیز تعدادی از افراد حفاظت از بین رفتند. علاوه بر این دو ضربهی عمده، همان طور که گفته شد ضربات پراکندهای نیز به این قسمت وارد شد، به طوری که در مجموع ۷۰ درصد نیروهای این نهاد کشته یا دستگیر شدهاند.
نهاد اجرایی – نظامی که قبل از شروع فاز نظامی کارش محدود بود، بعد از ۳۰ خرداد با انتقال تعدادی از نیروهای زبده کارگری و دانشجویی، اکیپهای ویژهای را در این نهاد تشکیل دادند که مجموع آنها به حدود ۶۰ نفر میٰرسید. اولین ضربهای که به این نهاد وارد شد در تیر ماه ۶۰ بود که در پی کشف یک خانهی تیمی، دو نفر از بالاترین مسئولین نهاد به نامهای سعید، غیور نجفآبادی و اکبریان اتفاقی دستگیر شدند.
پس از آن در مرداد ماه ضربه ی مهلکی به این قسمت وارد آمد که طی آن چندین نفر از فرماندهان و اعضای اکیپها به هلاکت رسیده یا دستگیر شدند که افرادی مانند مصطفی اخوت، محمد ملک، محمود ملک مرزبان، غلامحسین کیا و .... در میان آنها بودهاند. این ضربات در حدی بود که در حال حاضر نیروهای باقیمانده این نهاد با اکیپهای ویژه بخش اجتماعی، نهاد مشترکی را تشکیل دادهاند که نظامی – اجتماعی یا عملیات اجتماعی نام دارد و حداکثر بین ۸ – ۶ تیم (حدود ۳۰ نفر) میباشند.
بخش روابط
این بخش بعد از ۳۰ خرداد به دلیل شرایطی که با نوع فعالیت آن انطباق نداشت، دامنهی کارش بسیار محدود شده است و تعدادی از نیروهای آن هم به خارج از کشور اعزام شدهاند. اما با این حال ضربهی آنچنانی به این بخش وارد نشده و ضرباتی هم که از این قسمت خوردهاند، عمدتاً پراکنده و به طور فردی بوده است.
به جز یکی دو مورد که توضیح داده خواهد شد. افرادی که از این نهاد دستگیر یا کشته شدهاند، عبارتند از احمد اکملی، زهرا مشیری، حامد متین و.... و محمود میرمالک که در پی کشته شدن همین فرد و دستگیر شدن همسرش ۶ – ۵ نفر دیگر از آن بخش کشته یا دستگیر شدند.
بخش شهرستانها
یکی از مهمترین قسمتهای سازمان، بخش شهرستان است که البته نیروهایش به دو دسته تقسیم میشوند: یک دسته کسانی که در شهرستانها مشغول فعالیت بوده یا هستند که ضربات زیادی را هم متحمل شده و اکثر نیروهایشان را از دست دادهاند. دستهی دیگر کسانی که در تهران با عنوان بخش شهرستان مستقر بوده و اکثراً نیز از افراد کیفی و سطح بالا هستند که منظور ما از بخش شهرستان نیز همین دستهی دوم میباشند.
در این راه به بخش شهرستان به جز یک ضربه ی عمده در خرداد ۶۱ و دستگیری تعداد دیگری به طور پراکنده، ضربهی دیگری نخورده است. (البته [...] از طریق دادستانی انقلاب اسلامی ضربات نسبتاً مهمی به این بخش وارد شده مانند ضربهای که پس از دستگیری قاسم اثنیعشری بوده است.)
مهمترین ضربهها همان طور که گفته شد، در خرداد ماه ۶۱ بود که پس از دستگیری سیروس لطیفی، مسئول تدارکات بخش شهرستان، کلیهی افراد این قسمت کشته یا دستگیر شدند. از آن جمله محمد صدری، اکبر زمانی، حسین جنتی و حدود ۲۰ نفر دیگر. ضربهی دیگری که اگر چه فردی بوده، ولی از نظر کیفی اهمیت داشت، کشته شدن فضلالله تدین در ۱۲ اردیبهشت بود که وی یکی از مسئولان بخش شهرستان بود. همچنین افراد دیگری ماند حسین رفعتی مقدم، محمد تدین، مصطفی دانشپور ، محمد نیکنام و .... نیز در این مدت به طور پراکنده کشته یا دستگیر شدهاند.
بخش اجتماعی
این بخش در فاز سیاسی شامل نهادهای دانشجویی، کارگری، کارمندی، محلات و دانشآموزی بود که هم زمان با شروع فاز نظامی، نهاد دانشجویی به کلی منحل و نیروهای آن به سایر نهادها منتقل شدند. از نهادهای دیگر کمترین ضربه را نهاد کارمندی خورده است که علت عمدهی آن این است که نیروهای این نهاد بیشتر کار تدارکاتی و امکاناتی داشته و کمتر در عملیات و ... بودهاند.
البته تعداد زیادی از نیروهای پایین این نهاد دستگیر شدهاند. اما اعضا و افراد نهاد آن ضربهی عمده نخورده و بیشتر در حد دستگیری پراکنده چند نفر مانند بهمن جوادیان، الهه عروجی، رضا واعظی و .... بوده است. قسمت امداد سازمان منافقین که تا مرداد ماه ۶۰ وابسته به نهاد محلات بود، نیز از مرداد ماه در رابطه با نهاد کارمندی قرار گرفت که ضربات زیادی را در این مدت خورده و به جز ۵ – ۴ نفر از مسئولان به ازای آن تقریباً ۸۰درصد افرادپاین آن دستگیر شدند.
در مورد سه نهاد دیگر بخش اجتماعی، یعنی کارگری، محلات و دانشآموزی لازم به تذکر است که اولی یعنی کارگری با شروع فاز نظامی اکثر نیروهایش را از دست داد. به این صورت که تعداد زیادی دستگیر شدند. لذا از نظر کمی تقریباً ۵۰ درصد نیروهایش را از دست داد و به همین دلیل افراد بالای نهاد کارگری نیر عمدتاً به سایر بخشها و نهادها منتقل شدند و در نهایت نهاد کارگری از پاییز ۶۰ با نهاد محلات و دانشآموزی ادغام و با هم نهاد اجتماعی یک را به وجود آوردند.
اما نهاد دانشآموزی و محلات به لحاظ کمی بیشترین نیرو را در اختیار داشتند که بعد از ۱۲ خرداد نیز به دلیل فعال بودنشان، بیشترین ضربهها به این دو نهاد وارد شد. مهمترین ضربهای که این بخش از سازمان خورد، در جریان ۱۲ اردیبهشت بود که تقریباً تمامی مسئولان آن از فرد مرکزیت گرفته تا پایین، افراد داخل نهاد کشته یا دستگیر شدند و ضربهی مهلکی به این بخش وارد شده و تقریباً کلیت آن را از بین برد.
در این جریات افرادی مانند محمد ضابطی، قاسم باقرزاده، حمید جلالزاده، حمید خادمی، حسن رحیمی، حسن صادق و ... که همگی از مهرههای بسیار کیفی منافقین بودند، کشته شدند. از طرف دیگر در عرض سه ماه گذشته، افراد دیگری نیز از همین بخش به طور پراکنده کشته شدند، ماندن حسین جلالی، جواد فاضل و مجید فرزانهسا که میتوان گفت تقریباً تمامی مسئولان این بخش در جریانات اخیر از بین رفتند.
ضربات وارده به نهاد دانشآموزی از جریان ۳۰ خرداد به بعد در مورد نیروهای پایین دانشآموزی آماری که به دست آمده، نشان دهندهی ضربات وارده به آنهاست. تعداد نیروهای دانشآموزی در جریان ۱۲ خرداد و روزهای قبل از آن حدود هزار و ۲۵۰ نفر بوده که با ضرباتی که در تظاهرات مقطعی قبل از ۳۰ خرداد و روز ۳۰ خرداد خوردند، این نیروها به ۶۰۰ نفر کاهش یافتند.
در مرداد و شهریور ۶۰ نیز ضربه به این نیروها ادامه داشت. به طوری که قبل از ۵ مهر تعداد این نیروها به حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ نفر رسیده بود. ضرباتی که در ۵ مهر به نیروهای دانشآموزی وارد شده، ضربات بسیار بزرگی بود که بعد از آن نیز تعداد زیادی رابطهشان قطع شد و در حدود آذر ماه یعنی آخرین مقطعی که نهاد دانشآموزی به طور مجزا نیرو داشته، تعدادشانت حداکثر ۱۰۰ تا ۱۲۰ نفر بوده است.
پس از آن نیروهای دانشآموزی در محلات ادغام شدند. پس از ادغام نیز ضربات پی در پی دیگری به این بخش وارد آمد و به خصوص اکثر مسئولان تیمهای آن در جریانات مختلف دستگیر و به دنبال آنها تعداد زیادی از نیروها نیز دستگیر یا کشته شدند. مانند دستگیری محمد حاتم،محمد مقدم، حسین شیخ و .... که در جریان هر کدام ۱۰ الی ۳۰ نفر دستگیر یا کشته شدند.
ضربات وارده به نهاد محلات پس از ۳۰ خرداد ۶۰ با در نظر گرفتن چارت محلات پس از ۳۰ خرداد و بررسی ضربات در دو سطح ۱) نیروها ۲) داخل نهاد و اعضا نتایج زیر به دست میآید:
در سطح نیروها :
ضربهی جریانی اولیه در همان اوایل فاز نظامی یعنی در تظاهرات پراکنده قبل از ۳۰ خرداد و خود ۳۰ خرداد بود که در مجموع حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر از نیروهای انجمنهای محلات دستگیر و بعضاً نیز کشته شدند. البته در همین مقطع ضربهی مهمتر قطع ارتباط بسیاری از نیروهای هوادار بود که به علت تغییر شرایط، رابطهشان قطع شد. در مجموع میتوان گفت بعد از ۳۰ خرداد حدود ۷۰ درصد هواداران انجمنها رابطهشان قطع شد؛
مثلاً منطقهی غرب اگر قبل از ۳۰ خرداد، ۲ هزار و ۵۰۰ الی ۳ هزار نفر را در تشکیلات داشت، این تعداد بعد از ۳۰ خرداد به زحمت به هزار نفر میٰسید که البته سیر جریان قطع نیرو بعد از ۳۰ خرداد با همان سرعت ادامه دارد. مثلاً یک نفر عضو انجمن که دستگیر میشد، اگر ۱۰ نفر از طریق او به انجمن وصل بودند، همگی خود به خود قطع میشدند. مثلاً در منطقهی غرب تا مرداد ماه تعداد هواداران به حداکثر ۵۰۰ نفر کاهش یافته بود.
در فاصلهی ۳۰ خرداد تا شهریور که شروع تظاهرات مسلحانه بود، ضرباتی که به نیروها وارد میشد عمدتاً به طور پراکنده و اکثراً در سر قرار و .... بود و در مجموع تعداد قابل ملاحظهای نسبت به کل نیروها نبود، به جز یک ضربه که در همان اولین روزهای فاز نظامی به انجمن جنوب وارد شد و حدود ۹۰ نفر از اعضا و هواداران انجمن در یک ساختمان دستگیر شدند.
با شروع تظاهرات مسلحانه ضربات عمده به نیروها شروع شد، به طوری که در طی هر تظاهرات حداقل ۱۵ الی ۳۰ نفر از افراد انجمن ( عضو یا هوادار) دستگیر و تعداد کمی هم کشته میشدند. به طوری که در اواخر شهریور ماه نیروهای هوادار در منطقه غرب به ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر کاهش یافته و نیروهای عضو انجمن نیز در حدود ۷۰ – ۶۰ نفر پسر و در همین حد دختر بودند. (قابل توجه این که تا این موقع بیشترین ضربات به انجمنهای پسران وارد شده بود که علتش در فعال بودنشان نسبت به انجمنهای دختران بود.)
ضربهی عمدهی بعدی به نیروها در جریان ۵ مهر ضربه به انجمن دختران غرب و جنوب بود که در آبان و آذر ماه در حدود ۹۵ درصد از نیروهای انجمن غرب و در دی ماه تمامی نیروهای انجمن جنوب دستگیر یا رابطهشان قطع شد.
در سطح نهاد و اعضا
منطقهی غرب ضرباتش به این صورت بود که در هفتهی اول تیر ماه ۶۰ ، ۷ نفر سرشاخه آن (۲S) در یک دستگیر شدند. سپس تا شهریور ۲ نفر ۱S آن به طور جداگانته دستگیر شدند. (علیرضا رضایی و سهراب آیرملو). در اوایل مهر فرد شور نهاد (هادی جمالی) و یک نفر ۱S (مهرداد کمالی) دستگیر و یک نفر ۱ N (علیرضا داربویی) و یک نفر ۲ N (محمد جعفری) و دو نفر ۱S (حسین محمودی و محمد هاشمی) دستگیر شدند. در آبان و آذر از قسمت دختران در حد ۱ N و ۱S (هاله حجتی، پری افشار، طاهره شاهحسینی، هدی عظیمی) دستگیر و فرد شور نهاد به نام وحید پیرایش کشته شد.
در رابطه با منطقهی شرق در اواخر مرداد ماه فرد شور هاد آن (مرتضی متوسلیان) و معاون شور نهاد (مصطفی پورطباخ) و دو نفر ۱ N (مهدی خداوردی و بهنام مخدومی) دستگیر شدند.
از منطقهی جنوب در مرداد ماه این افراد دستگیر شدند: معاون شور نهاد (عباس کیهانی)، ۱ N (محمود محجوبی)، ۱S (محمد آخوندی و فرید حسنی). سپس در آذر ماه مسئول منطقهی جنوب به نام مرتضی علایی و فرد شور نهاد (ناصر نکومنش) کشته شدند. در دی ماه در قسمت دختران آن در حد ۱ N و ۱S (نادره افشار، میهن توکلی، ساره تقیپور، میترا چوپانزاده، مهری رمضانی) دستگیر شدند و بالاخره در جریان ۱۲ اردیبهشت که توضیح داده شد.
از قسمت «تدارکات محلات » در مرداد ماه مسئولش مسعود انتظاری و سپس صادق هاشمزاده بود که اولی دستگیر و دومی کشته شد. از شور نهاد آن نیز رضا کیوانزاد در آذر ماه دستگیر شد و مسئول مالی و امکاناتش بهروز محرمی بود که در جریان خانهی جواد فاضل کشته شد. اکبر مصباح نیز در همین رابطه کشته شد.
از قسمت «عملیات» مسئولش حسین اشتری بود که دستگیر شد و بعد معاونش مصطفی موهبت که دستگیر شد. افراد تیمهای عملیاتی نیز اکثرشان کشته یا دستگیر شدند و همان طور که در بخش اجرایی – نظامی گفته شد، بقایای این اکیپها با باقیمانده افراد اکیپهای نهاد اجرایی – نظامی در حال حاضر بخش «عملیات نظامی – اجتماعی» را تشکیل میدهند که حداکثر حدود ۵۰ نفر میباشند.
مجله رمز عبور؛ ویژهنامه منافقین بدون سانسور