پس از گذشت 33 سال از سفر شهید هاشمی نژاد و دیگر نمایندگان حزب جمهوری اسلامی به لیبی؛ دکتر جواد منصوری در گفت و گو با ما زوایای دیگری از این سفر و بویژه دیدگاه شهید هاشمی نژاد را نسبت به دیکتاتور وقت لیبی تشریح کرد.
منصوری از آنچه قذافی در دیداری عمومی در خصوص انقلاب ایران روایت کرده و نیز واکنش شدید شهید هاشمی نژاد میگوید و...
روایت این دیپلمات با سابقه کشورمان از این دیدار را به بهانه سالروز شهادت شهید هاشمی نژاد تقدیم حضورتان میکنیم:
سابقه آشنایی شما با شهید هاشمی نژاد به چه زمان بر میگردد؟
- من از اوایل دهه 40 با آثار مکتوب شهید هاشمی نژاد آشنا بودم و کم و بیش از فعالیتها و عقاید ایشان اطلاع داشتم. در سال 42 اولین بار شهید هاشمی نژاد را در کانون نشر حقایق اسلامی در مشهد ملاقات کردم و با ایشان گفت و گوی مفصلی داشتم. آن سالها دانش آموز بودم. همان زمان با مرحوم محمد تقی شریعتی نیز ملاقات کردم. بعدها و پس از آنکه کانون را تعطیل کردند وقتی به مشهد میرفتم دیگر امکان ملاقات با شهید هاشمی نژاد برایم میسر نبود. ضمن آنکه من هم در سال 44 دستگیر شدم و به این ترتیب تا زمان انقلاب نتوانستم با ایشان ملاقات کنم.
پس از اولین دیدار که بقول خودتان طولانی بود چه نگرشی نسبت به شهید هاشمی نژاد پیدا کردید؟
- من قبلا کتاب مناظره دکتر و پیر را خوانده بودم و فکر میکردم نویسنده کتاب مثلاً فرد 50 ساله ای است که تنها تجربه و دستی در نویسندگی دارد اما بعد که شهید هاشمی نژاد را در کانون نشر حقایق ملاقات کردم از اینکه چنین فردی با این سن پایین چنین کتابی را نوشته است تعجب میکردم. بعد از چند بار گفت و گو با ایشان متوجه شدم مسایل را بخوبی بیان میکنند و بویژه در سخنرانیهای عمومی با شور حرارتی که صحبت میکنند باعث علاقه بیشتر مردم نسبت به خود شده است.
در طی مبارزات انقلاب هم با ایشان دیدار کرده بودید؟
- اولین دیدار من با شهید هاشمی نژاد در جریان انقلاب به ماجرای 24 آذر 57 بیمارستان امام رضا ( ع ) بر میگردد؛ هنگامی که نیروهای رژیم شاه به بیمارستان حمله کرده بودند. آن روز و در اعتراض به این حرکتِ رژیم، تعدادی از بزرگان به آنجا رفته و تحصن کرده بودند.یکی- دو روز قبل از آن تازه از زندان مشهد آزاد شده بودم. به بیمارستان امام رضا ( ع ) رفتم و ایشان را پس از مدتها آنجا ملاقات کردم و بعد به تهران آمدم. در تهران هم شهید هاشمی نژاد یکی دو باری در جلسات شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی شرکت میکرد و گزارشی از دفتر حزب در مشهد ارایه میداد و دوباره به مشهد بر میگشت.
سفرتان به لیبی چگونه شکل گرفت؟
- در تیرماه سال 59 فرصتی پیش آمد که من و شهید هاشمی نژاد به نمایندگی از حزب جمهوری اسلامی برای شرکت در مراسم سالگرد انقلاب لیبی به این کشور سفر کنیم.قذافی از عده دیگری هم برای شرکت در این مراسم دعوت کرده بود.این سفر فرصتی را فراهم کرد تا در طی مسیر تهران تا لیبی و همینطور در مدت اقامت در این کشور گفت و گوهای طولانی با یکدیگر داشته باشیم.
تحلیل قذافی از انقلاب اسلامی چه بود؟
- اجازه بدهید پاسختان را با نگاهی به آنچه در سخنرانی قذافی در مراسم گرامیداشت سالگرد انقلاب و یا به تعبیر صحیح تر کودتای لیبی گذشت بیان کنم.
آنروز در جایگاهی که برایمان تدارک دیده بودند نشسته بودیم.قذافی پس از ورود به جایگاه با ما دست داد و پس از احوالپرسی برای سخنرانی پشت تریبون رفت. او در ضمن سخنرانی اش به این موضوع اشاره کرد که انقلاب لیبی منشا انقلابهای بزرگی از جمله ایران شده است.از دیگر سخنان عجیب او این بود که امپریالیزم میخواهد انقلابهای ما را از بین ببرد در حالی که ما میخواهیم انقلاب سوسیالیستی را از لیبی تا اندونزی گسترش دهیم و تمامی این انقلابها را به هم متصل کنیم.او همچنین گفت اخیراً بین ایران و عراق که هر دو انقلاب ملی و ناسیونالیستی و ضد امپریالیست هستند کشمکش و درگیری مرزی به وجود آمده است. او در عین آنکه این سخنان را میگفت، از عراق و ایران هم تعریف و تمجید میکرد. از اینکه قذافی اینطور فکر میکند تعجب کرده بودیم.پس از اینکه به هتل برگشتیم با شهید هاشمی نژاد بر سر این موضوع گفت و گو کردم. ایشان گفت: باید برویم با قذافی صحبت کنیم و به او بگوییم که اشتباه میکند.به او بگوییم ما نمی خواهیم درگیری داشته باشیم که حالا تو ما را به آرامش و سازش دعوت میکنی. این، صدام است که منطقه را به آشوب کشیده و خطوط لوله نفت ما را به آتش میکشد، عکس خودش را در خوزستان پخش میکند، از خلق عرب میگوید و علیه ما در کردستان فعالیت میکند.
فکر میکردید امکان گفت و گو را برایتان فراهم کنند؟
- نه، فکر میکردم یا چنین ملاقاتی را به ما نمیدهند و یا اگر امکان این ملاقات را فراهم کنند مجالی را برای گفت و گو نمیدهند.به مسوولان آنجا گفتیم میخواهیم ملاقاتی با قذافی داشته باشیم.فردای آنروز، نزدیک ظهر مامور تشریفات به هتل آمد و گفت آقای سرهنگ شما را پذیرفتهاند. سوار اتومبیل شدیم و به چادری که قذافی در آن ساکن بود رفتیم.صحبت را شهید هاشمی نژاد شروع کردند. ایشان به قذافی گفت صدام برای تجزیه طلبی خوزستان و کردستان تلاش میکند و دایماً علیه ایران دست به تبلیغات میزند و ما به هیچ عنوان قصد درگیری نداریم. انقلاب نوپایی هستیم که قرار است اوضاع داخلی خودمان را سر و سامان دهیم.آنوقت شما این مطالب را در سخنرانی تان مطرح میکنید! هدف ما از آمدن به اینجا این بود که میخواستیم شما را متوجه این اشتباهتان کنیم.قذافی مکثی کرد و پس از تعریف و تمجید بسیار از ایران و حزب جمهوری اسلامی گفت : میخواهم مطلبی را به شما بگویم اما به شرط آنکه قول بدهید به کسی نگویید. و بعد ادامه داد: صدام یک صهیونیست است و ماموریت دارد تمام منطقه را نابود کند برای آنکه اسرائیل بماند.برای این که او تنها با ایران نمی جنگد بنابر این به صلاح شما نیست که با صدام درگیر شوید. شما بروید و هر طور که میتوانید با او به تفاهم برسید. از صحبتهای قذافی تعجب کردیم. در هتل دوباره با شهید هاشمی نژاد درباره این اظهارات قذافی گفت و گو کردم.
شهید هاشمی نژاد به نکته جالبی اشاره کرد و گفت:من میخواهم مطلبی را بگویم که شاید کمتر کسی آن را قبول کند و آن اینکه همانطور که او گفت صدام یک صهیونیست است من هم میگویم قذافی یک صهیونیست است.پرسیدم چرا؟ گفت: برای اینکه قذافی ماموریت دارد تمام جهان اسلام را به نام انقلابی گری، گرد خود جمع کند و در آخر همه را کف دست اسرائیل بگذارد.این حرف خیلی برای من عجیب بود.نمی دانم ایشان چگونه به این نکته پی برده بود.چند سال از این ماجرا گذشت تا اینکه در سال 65 در حالی که اوج درگیریهای ما با صدام بود قذافی یکبار به یکی از مسوولان مان گفته بود: درست است که من از صدام دل خوشی ندارم و شما را علیه صدام حمایت میکنم اما اجازه هم نمی دهم که او به دست شما ساقط شود. پس از گذشت سالها ما متوجه شدیم آنگونه که قرائن نشان میدهد قذافی تمامی اطلاعات جهان اسلام را با شعارهای انقلابی گری در اختیار اسرائیل قرار داده است. بعدها دیدیم آنقدر قذافی برای اسرائیل عزیز بود که وقتی کشته شد اسرائیلیها به دنبال جنازه او بودند تا او را به اسرائیل ببرند و برایش آرامگاه بسازند.
در طی سفرتان با شهید هاشمی نژاد در مورد اوضاع داخل کشور هم گفت و گو میکردید؟
- بله. به خاطر دارم گذرنامه ای را که همراهمان بود به شهید هاشمی نژاد نشان دادم و گفتم نزدیک به یک سال و اندی از انقلاب میگذرد اما گذرنامه ای که دست من و شماست هنوز شاهنشاهی است و میهمانان هواپیما هم هنوز مثل زمان قبل انقلاب لباس میپوشند و شهید هاشمی نژاد خیلی ناراحت شد و گفت :من به این موضوع توجه نکرده بودم. وقتی برگشتیم به اتفاق یکدیگر نزد امام میرویم و این قضایا را مطرح میکنیم.همینطور هم شد؛ بعد از بازگشت به تهران به اتفاق ایشان نزد امام رفتیم و گزارشی از سفر به لیبی ارایه دادیم و به امام گفتیم در ادارهها هنوز خانمها بی حجاب هستند.کارکنان هواپیمایی هنوز حجاب ندارند و اینهم از وضع گذرنامه ما.پس از این ملاقات بود که امام آن سخنرانی خیلی تند را مبنی بر اینکه من 10 روز مهلت میدهم که تمام نشانهها رژیم سابق را از بین ببرید، تمام زنها باید با حجاب شوند و بی حجابها را از ادارات بیرون کنید در اواخر تیرماه 59 ایراد نمودند.
سفر به لیبی آخرین دیدار شما با شهید هاشمی نژاد بود؟
- نه؛ بعد از آن سفر چند ملاقات دیگر هم در دفتر مرکزی حزب داشتم تا اینکه مهرماه سال 1360 در سفر حج بودم آنجا بود که خبر شهادت ایشان را شنیدم. شنیدن خبر برایم بسیار سنگین بود چون بخوبی میدانستم جمهوری اسلامی چه نیروی گرانبهایی را از دست داده است.
مشهور است که میگویند افراد را در سفر بهتر میتوان شناخت. شما شهید هاشمی نژاد را در این سفر چگونه شناختید؟
- من اگر قبل از این سفر دریافتی کلی از شجاعت و صراحت و از سویی قدرت درک ایشان داشتم در این سفر با صحبت هایی که با یکدیگر داشتیم و با برخوردهایی که از ایشان دیدم متوجه عمق این ویژگیها شدم.ایشان به صراحت علیه دولت موقت سخن میگفت حال آنکه خیلیها از اینکه چرا ایشان اینطور با صراحت مواضع خود را بیان میکند ناراحت بودند.
فکر میکنید دلیل حساسیت منافقان نسبت به ایشان چه بود؟
- چون شهید هاشمی نژاد خیلی زود ماهیت آنها را درک کرد و در همان زندان و زمانی که هنوز خیلی از روحانیون این گروه را حمایت میکردند به شدت در مقابل آنها ایستاد.به همین دلیل ایشان جزو نخستین افرادی بود که منافقان برای ترور انتخاب کرده بودند.
جریانهای دیگر همچون مارکسیستها و ملی گرایان هم نسبت به ایشان بسیار حساس بودند چون شهید هاشمی نژاد در سخنرانیهای خود بطور مستدل و قاطع علیه این گروهها صحبت میکرد و واقعاً شاید کمتر روحانی وجود داشت که تا این حد با صراحت ماهیت اینان را در جلسات عمومی فاش میکرد. نکته دیگر آنکه ایشان از قدرت بیان فوق العاده ای برخوردار بود که میتوانست برای نظام اسلامی موثر باشد و در حقیقت آنها نه تنها دشمن گروهکها را حذف کردند بلکه یک دوست موثر را نیز از نظام اسلامی گرفتند.
قدس آنلاین، جواد صبوحی