ناگفته پیداست که اگر یک محقق منصف و موشکاف نگاهی فارغ از دیدگاه توهم توطئه به تاریخ معاصر ایران بیاندازند، ردپای استعمار کهن انگلستان را در تاریخ پر درد و رنج این سرزمین خواهد یافت. در ادامه در تلاشیم تا با نگاهی تاریخی رابطه میان حضور مداوم انگلستان در این مرز و بوم و پدیده تروریسم را واکاوی کنیم و برای نیل به این مقصود ابتدا از یک بررسی کوتاه در خصوص نقش این کشور در فرآیند پیدایش فرقه بهائیت آغاز میکنیم:
1. همان گونه که مشهور است دولت انگلستان در تقویت و پشتیبانی از فرقه ضالۀ بهائیت در جهان معاصر بیشترین نقش را داشته است. علت این که ما این مقوله را در اینجا مطرح میکنیم این است که طبق شواهد و قرائن موجود هر چند بسیاری از نویسندگان بهائی من جمله نصرتالله محمدحسینی با شیطنتی خاص سعی در کتمان نقش پیروان سیدعلیمحمد باب در ترور ملا محمدتقی برغانی داشتهاند دست آخر به نقش پیروان این فرقه ساخته دست استعمار در جریان ترور شهید ثالث معترفند، با این حساب حمایت انگلستان از میرزا حسینعلی نوری و دارودستهاش حمایت از یک فرقه تروریست محسوب میشود و این یعنی تروریسم غیرمستقیم علیه ایران و ایرانی.
2. برهه دیگری که اخیراً و با خلق آثاری مانند کتاب قحطی بزرگ نوشته دکتر محمدقلی مجد و فیلم یتیمخانه ایران ساخته ابوالقاسم طالبی تقریباً خوب به آن پرداخته شده است، ایجاد قحطی مصنوعی توسط افسران بلندپایه بریتانیا در ایران عصر جنگ جهانی اول است که جا دارد از آن به عنوان یکی از پیچیدهترین عملیاتهای ترور در قالب یک نسلکشی گسترده یاد شود.
3. همانطور که مورگان شوستر در کتاب اختناق ایران به خوبی عنوان میکند انگلستان همواره با سکوت معنادار و وحشتناک خود به نوعی تقویت کننده استعمار روسی در ایران بود.
4. با یک مراجعه به اثر سه جلدی فراموشخانه و فراماسونری در ایران میتوان نقش پررنگ انگلستان در شکلگیری این نهاد مخوف در ایران معاصر را به خوبی دریافت.
5. به اعتراف تمامی مورخان برجسته نقش این کشور در کودتای 28 مرداد و روی کار آمدن رژیم ترور و وحشت محمدرضا پهلوی در ایران انکارناپذیر است.
رویدادهای متعدد این چنینی را به آسانی میتوان با رجوع به کتب تاریخی پیدا کرد اما آنچه از نفس شرح این وقایع مهمتر است، استخراج اصولی کلی و راهگشا از دل تاریخ است. با استناد به موارد فوق میتوان نتیجه گرفت که تروریسم دولتی انگلستان در طول تاریخ تا به امروز که شاهد دخالتهای گوناگون توسط این کشور در امور ایران هستیم دارای ویژگیهای زیر بوده است:
1. شیوه سیاسی انگلستان در سرتاسر جهان جهت نابودی رقبا و حتی ملتها برخلاف قدرتهایی مانند روسیه تزاری، شوروی سابق و یا تا حدی ایالات متحده بسیار نرم و آرام و با طمأنینه است. لذا انگلیسیها برای رشد و گسترش تروریسم در ایران و البته جهان اسلام به شهادت کتاب خاطرات مستر همفر جاسوس انگلستان در ممالک اسلامی به صورت غیرمستقیم و از طریق تقویت پنهان جریانهای مرموزی مانند فراماسونری و یا فرقههای خطرناکی مانند وهابیت در ایران است.
2. این کشور به دلیل عدم استفاده از تروریسم عریان هرگز جهتدهی به افکار عمومی را فراموش نکرد و پایهگذاری رادیو و تلویزیون بیبیسی فارسی و تربیت مستشرقانی مانند ادوارد براون که در آثار خویش انگستان را دوست ملت ایران معرفی کردهاند شاهدی بر این مدعا است. روباه پیر با این حربه و با حمایت از آثاری اشخاصی مانند حاجی بابای اصفهانی سعی در گسترش نوعی روحیه خود تحقیری و تروریسم فرهنگی در بین ملت ایران داشته است.
3. از سال 1388 تا کنون انگلیس و دستگاههای اطلاعاتی آن با پی بردن به اهمیت مقوله براندازی نرم و با اتکا به تجربه تاریخی خویش از تروریسم دولتیشان به وسیله سوء استفاده از شکاف نسلی در ایران، با قرار دادن آرمان آزادی کاذب و به تعبیر بهتری اباحهگری در برابر استقلالخواهی تاریخی ایرانیان سعی در براندازی نرم داشته و دارد.
با این حساب سؤال اصلی این است که آینده این تروریسم سازمان یافته و نرم چه میشود؟ در پاسخ میتوان سناریوهای زیر را مد نظر قرار داد:
1. با عنایت به گسترش یافتن مطالعات فرقهپژوهانه در ایران کنونی بسیاری از توطئههای مزورانه این کشور در زمینه فرقهسازی به حد کافی برملا شده است بنابراین میتوان این شیوه را نقشه ای تقریباً شکست خورده در ایران دانست.
2. سناریوی استعمار مستقیم نیز با عنایت به دستیابی ایران به استقلال سیاسینظامی کامل به طور کامل منتفی است.
3. گزینه حوزه نفوذ و مهندسی افکار عمومی که میتواند مورد استفاده تروریسم رسانهای مسموم انگلستان قرار گیرد با عنایت به قدرت نرم ایران در داخل و خارج نظام نیز منتفی است، لکن این حوزه باید بیش از پیش مورد توجه رسانهها و افکار عمومی ملت شهید پرور ایران باشد تا بتوان آن را به طور کامل از میان برداشت.