1. توانمندی فلسطینیها در جریان مواجهه و انتفاضه
تلاش نیروی قدس در حوزه فلسطین اولینبار در جریان فرار صهیونیستها از نوار غزه بروز و ظهور پیدا کرد. کمک به مقاومت فلسطینی سبب شد که اسرائیلیها غزه را غیرقابل تحمل بدانند. یکی از سران صهیونیستی در ایامی که غزه در اشغال اسرائیل بود، گفت: «دوست دارم یک روز که از خواب بیدار میشوم، بشنوم که غزه در دریا غرق شده و اثری از آن بر جای نمانده است.» (www. Radiozamanen.com) «این رژیم، غزه را «جهنم سوزان» میدانست» (www.Radiozamanen.com) و در نهایت در سال 2005 کلیه نیروهای خود را از غزه بیرون برد و بدین گونه اولین بخش فلسطین آزاد گردید.
جنگ 22 روزه رژیم صهیونیستی که از توانایی فزاینده غزه در بعد نظامی و امنیتی به وحشت افتاده بود، عملیات سنگین زمینی، هوایی و دریایی موسوم به سرب گداخته علیه غزه اتخاذ کرد. این عملیات ششم دی ماه تا بیست و نهم این ماه در سال 1387 به طول انجامید اما اسرائیل نتوانست به اهداف خود، نابود کردن مقاومت در غزه و حتی تضعیف توانایی نظامی مقاومت دست پیدا کند. این جنگ با اعلام یک جانبه آتش بس از سوی رژیم صهیونیستی به پایان رسید و روزنامه آمریکایی «یواسای تودی» نوشت: «آگاهان نظامی معتقدند نیروی نظامی حماس بعد از جنگ تضعیف نشده و پابرجاست» (یواسای تودی، 2009: 4).
جنگ 8 روزه رژیم صهیونیستی در روز 24 آبان 91 پس از ترور «احمد الجعبری» جنگ جدیدی را تحت عنوان «ستون ابرها» علیه غزه شروع کرد و تا روز اول آذر این سال ادامه داد. ارتش این رژیم در پایان جنگ اعلام کرد که 980 سامانه شلیک موشک، 140 تونل، 42 اتاق عملیات و 26 پایگاه ساخت و ذخیره تجهیزات نظامی مقاومت اسلامی فلسطین را نابود کرده و تعدادی از فرماندهان مقاومت شامل احمد الجعبری، حابس مسامح، احمد ابوجلال، خالد الشاعر، اسامه القاضی و رامز حرب را به شهادت رسانیده است.
آمار ارائه شده توسط ارتش اسرائیل به خوبی از توانایی مقاومت فلسطین در عرصه نظامی امنیتی حکایت میکند. در عین حال گردانهای مقاومت اعلام کردند که در خلال جنگ 8 روزه، 1500 گلوله موشک و توپ را به سمت مناطق اشغالی شلیک کرده و فعالیتهای عادی اجتماعی و اقتصادی این رژیم را مختل کرده و باعث شدهاند که حدود پنج میلیون شهروند اسرائیلی به پناهگاهها بروند. در این میان رمضان عبدالله شلح رهبر جنبش جهاد فلسطین اعلام کرد که آنچه در این جنگ از گلوله تا موشک به سمت اسرائیل شلیک شده، متعلق به جمهوری اسلامی ایران بوده است.» (حامیان قدس، 1392). این جنگ با میانجیگری دولت وقت مصر و پذیرش آتش بس از سوی طرفین به پایان رسید.
در جنگ 51 روزه یک بار دیگر رژیم صهیونیستی در رمضان 1393 علیه نوار غزه وارد جنگ شد. این جنگ 51 روز به درازا کشید و در نهایت ارتش رژیم اسرائیل در حالی که در معرض بارانی از موشکهای مقاومت قرار گرفته بود، به پایان جنگ تن داد. در این جنگ نزدیک به سی هزار موشک و گلوله توپ به مناطق مختلف اسرائیل از جمله تل آویو و دیمونا شلیک شد و هزاران شهروند غاصب برای همیشه فلسطین را ترک کردند.
این جنگ در حالی به پایان رسید که بسیاری از مقامات نظامی و سیاسی ایرانی از جمله فرمانده کل سپاه پاسداران با صراحت از نقش ایران در تجهیز نظامی مقاومت فلسطین سخن گفتند اما مهمتر از اینها، رهبر معظم انقلاب اسلامی به صورت علنی و در جمع سفرای خارجی مقیم تهران که به مناسبت عید فطر در حسینیه امام خمینی گرد آمده بودند از تلاش ایران برای تجهیز نظامی کرانه باختری سخن گفتند.
2. توانمندسازی نظامی امنیتی مقاومت لبنان
تأسیس حزبالله لبنان در سال 1363 ریشه در مأموریت برون مرزی سپاه پاسداران و تعهد ایران در قبال آزادی فلسطین و محو صهیونیسم داشت. حزبالله در جریان نبرد نامتقارن با اشغالگران اسرئیل در لبنان در سال 1375 ارتش اسرائیل را وادار کرد که از بیروت و سایر مناطق تا پشت نهر لیتانی حد فاصل استانهای لبنانی صیدا و صور عقبنشینی کند و 4 سال بعد یعنی در سال 79 با قربانی کردن مزدوران خود موسوم به ارتش جنوب به فرماندهی سرهنگ لبنانی آنتوان لحد لبنان را تا پشت مرزهای جنوبی آن ترک گوید.
جنگ 33 روزه. این جنگ در تاریخ 21 تیر ماه 1385 به بهانه پاسخ به اقدام حزبالله لبنان علیه یک یگان نظامی اسرائیل در حومه روستای مرزی عیتا الشعب لبنان شروع شد. اسرائیل که گمان میکرد میتواند با بهرهگیری از اطلاعات جاسوسی خود، رهبران؛ فرماندهان و مراکز حزبالله لبنان را نابود کند و به پرونده حزبالله در لبنان مهر خاتمه بزند، از زمین، دریا و هوا به لبنان حمله کرد ولی علیرغم 33 روز درگیری و برخورداری از «حمایت مطلق آمریکا»، نتوانست به اهداف خود برسد و در حالی به قطعنامه 1701 شورای امنیت سازمان ملل تن داد که هیچ آسیب جدی به نفرات و تجهیزات حزبالله وارد نشده بود. در این جنگ حزبالله از حمایت مطلق ایران و سوریه برخوردار بود.
درگیری مزرعه الامل. در استان سوری قنیطره اسرائیل در اثنای جنگ ارتش و نیروهای مقاومت سوریه و حزبالله لبنان با تروریستها، با شلیک چند موشک به یک ستوان نظامی حزبالله در منطقه مزرعه الامل واقع در شش کیلومتری منطقه اشغالی جولان حمله کرد که به شهادت 6 نفر از رزمندگان حزبالله و یک نفر از فرماندهان سپاه یعنی شهید اللهدادی منجر شد. این عملیات در تاریخ 28 دی ماه صورت گرفت. 10 روز پس از آن، حزبالله، عملیات تلافیگرایانه مشابهی را در تاریخ 8 بهمن ماه علیه یک ستون نظامی اسرائیل در مزارع اشغالی شبعا واقع در نزدیکی مرزهای جنوب لبنان روستای مارون الراس انجام داد که در جریان آن دست کم 20 نظامی اسرائیلی کشته شدند. عملیات حزبالله در شرایط هوشیاری و آمادهباش رسمی اسرائیل صورت گرفت ولی در عین حال این رژیم نتوانست ضربه سومی وارد نماید و پرونده این درگیری بسته شد. مقامات رسمی اسرائیل در روزهای عملیات متقابل اسرائیل و حزبالله اعلام کردهاند که توانایی این جریان بعد از جنگ تابستان 85 موسوم به نبرد تموز از جمله در بحث موشکی به چند برابر رسیده است. در این میان اظهارات صریح مقامات ایرانی به خوبی نقش ایران و به تبع آن نیروی قدس را در حمایت از حزبالله نشان داده است.
3. جنگ افغانستان
آمریکا به بهانه نقش داشتن طالبان و القاعده در حمله 11 سپتامبر 2001 به برجهای دوقلو در نیویورک، در 15 مهر 1380 (7 اکتبر 2001) به افغانستان حمله کرد. این حمله به سقوط دولت طالبان منجر شد. براساس گزارش سازمان ملل متحد تا پایان سال 2009 دست کم 9500 نفر جان باختهاند که سهم طالبان 1400 نفر بوده و بقیه به دست نیروهای ایساف موسوم به نیروهای نظامی بینالمللی کشته شدهاند. (http://newsbbc.com) طبق اطلاعاتی که پروفسور «مارک هرولد» در روزنامه انگلیسی گاردین منتشر کرد، فقط در سه سال اول جنگ، بیش از 4000 نفر کشته شدهاند که سهم بمبهای دستساز و مینهای کنار جادهای 1054 نفر بوده است (http://enterfilets.com).
در جریان اشغال افغانستان، نقش نیروی قدس به شکل کمک به نیروهای جهادی برای آزادسازی کشورشان از اشغال نظامی صورت گرفته است از سوی دیگر این نیرو ارتباطات منظمی را با مقامات افغانستان شامل حامد کرزای رئیس جمهور سابق و اعضای دولت و مجلس این کشور برقرار کرد تا در صورت آمادگی آنان به توانمندسازی نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی افغانستان مدد برساند که در مواردی عملیاتی شده است.
4. جنگ دوم عراق
دولت بوش حدود یک سال و نیم پس از اشغال افغانستان، در تاریخ 29 اسفند 1381 به بهانه آنکه «رژیم عراق طرح تولید گاز اعصاب و سیاه زخم و سلاحهای اتمی را به مدت یک دهه دنبال کرده است و هم چنان درصدد است دشمنی خود را به آمریکا نشان دهد و از ترور حمایت کند» (عکافان، 1388) به عراق حمله کرد و 20 روز بعد رژیم به شدت منزوی و منفور و خسته صدام حسین ساقط گردید و این کشور رسماً به اشغال نظامی آمریکا و انگلیس درآمد.
پس از فروپاشی نظم سیاسی عراق، آمریکاییها یک سرفرماندهی نظامی به رهبری «جی گارنر» به وجود آوردند و او درصدد بود تا بدون دخالت مستقیم عراقیها، این کشور را مطابق الگوی «کشور اشغال شده» اداره نماید. گارنر که یک ژنرال بازنشسته بود و در نظر داشت تا در سطح معاونین وزرا از نیروهای عراقی به تعبیر او فاقد تشخیص حزبی استفاده کند، بدون آنکه ذیحق دیده شوند. آنان در واقع در نظر داشتند مدلی مشابه ژاپن پس از اشغال در سال 1945 را در عراق پیاده نمایند (کاظمی قمی، 1392: 50).
مدت کمی بعد از اشغال عراق مرداد ماه 1382 شرایط تغییر کرد و فرماندهی نظامی آمریکایی ناچار شد نقش عراقیها را جدی بگیرد. از این رو بود که «شورای حکم» با حضور نزدیک به 35 نفر از شخصیتهای عراقی معارض رژیم سابق شکل گرفت. اهم مصوبات این شورا عبارت بود از انحلال حزب بعث، تشکیل کمیته ریشهکنی حزب بعث و انحلال ارتش، استخبارات، سازمان امنیت عراق و سازمان امنیت عمومی (کاظمی قمی، 1392: 52).
در این میان نیروی قدس نقش مهمی در هدایت نیروهای عراق در استیفای گامبهگام حقوق خود داشت. بدین گونه بود که عراق 8 سال پس از اشغال از سوی آمریکا در تاریخ 24 آذر 1390 (15 دسامبر 2011) آزاد شد. در این آزادی ایران بیش از هر کشور دیگری ایفای نقش کرد و از این رو منتقدان آمریکایی بارها بوش را به خاطر انعقاد قرارداد خروج و نیز عمل به توصیههای شورای حکم در انحلال ارتش عراق و ترد نیروهای بعثی سرزنش کردند (www.radiovoa.com).
5.جنگ بوسنی
بوسنی و هرزگوین با اکثریت نسبی مسلمان در فاصله 16 فروردین 1371 تا 23 آذر 1374 (5 آوریل 1992 تا 14 دسامبر 1995) درگیر نسلکشی ظالمانهای بود که توسط صربها به رهبری میلوشویچ انجام شد. صرب ها، مسلمانان را که در دهه 1370 نزدیک به 45 درصد جمعیت 6 میلیون نفری بوسنی در مقابل 30 درصد صرب و 25 درصد کروات تشکیل میدادند، به غیراروپایی بودن متهم میکردند و در این راه از حمایت کشورهای غربی نیز برخودار بودند. در این میان ارتش که در اختیار صربها قرار داشت نه تنها مسلمانان بلکه حتی هر صرب حامی مسلمان را نیز به قتل میرساندند (فرگوسن، 2009: 633 626).
بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا در مصاحبه با برانچ تایلور میگوید: «متحدان اروپایی ایالات متحده با شکلگیری یک کشور مسلمان در قاره اروپا مخالف بودند و آن را غیرطبیعی میدانستند. آنان از تداوم تحریمها حمایت میکردند چون به ضرر بوسنی بود. فرانسوا میتران رئیس جمهور وقت فرانسه خیلی صریح میگفت بوسنی به اروپا تعلق ندارد و مقامات رسمی انگلیس نیز از بازسازی دردناک اروپای مسیحی سخن می گفتند.» (Taylor , 2009: 31)
در جریان جنگ بوسنی که دست کم به قتلعام مظلومانه 100 هزار مسلمان منجر گردید، نیروی قدس از ظرفیت خود برای کمک به مردم مظلوم بوسنی استفاده کرد. این کمکها شامل انواعی از کمکهای غذایی، دارویی و دفاعی میشد و توانست تا حد زیادی جلوی وارد شدن ضایعات بیشتر به این مردم مظلوم را بگیرد. مایکل هرش معتقد است: «نیروی قدس در مقایل دیگر گروههای مسلمان که به کمک مسلمانان بوسنی شتافتند، نقش بیشتری داشت و به تجهیز مبارزان مسلمان در جنگ یوگسلاوی میپرداخت» (هرش، 2007: 25).
6. اشغال بحرین
اشغال بحرین از سوی عربستان پس از آن صورت گرفت که رژیم بحرین نتوانست انقلاب مردمی بحرین که از 14 فوریه شروع شده بود را مهار نماید. عربستان در تاریخ 22 اسفند 89، پنج هفته پس از آغاز قیام مردم، بحرین را با اعزام بیش از 1000 نیروی نظامی زبده اشغال کرد. به گفته یک مقام رسمی سعودی در مصاحبه 23 اسفند 1389 با خبرگزاری فرانسه این نیروها در قالب سپر جزیره به عنوان نیروی نظامی شورای همکاری خلیج فارس، شبانگاه وارد بحرین شدهاند (خبرگزاری فارس، 23 اسفند 89).
بحرین اگرچه در فاصله 1971 تاکنون در معرض تبدیل جمعیتی از شیعه به سنی بوده اما کماکان شیعیان دست کم 70 درصد جمعیت نزدیک به یک میلیون نفری این کشور را به خود اختصاص دادهاند و در عین حال فاقد آزادی عمل کافی و نیز فاقد نقش در حکومت هستند. انقلاب 14 فوریه 2011 بحرین به صورت مسالمتآمیز شروع شد و تا امروز به شکل مسالمتآمیز استمرار یافته است ولی رژیم بحرین و نظامیان سعودی با توسل به خشونت سعی در ناکام گذاشتن آن داشتهاند در این میان تاکنون نزدیک به 150 نفر از مردم این کشور به وسیله گلوله و در حین تظاهرات کشته شدهاند. اشغال یک کشور به درخواست رژیمی که با اعتراض فراگیر مردمش مواجه است به هیچ وجه نمیتواند قانونی تلقی شود و استناد به درخواست دولت برای ادامه اشغال نظامی این کشور طبعاً با مبانی حقوق بینالملل و حقوق ملی بحرینیها در تضاد است.
در این میان نیروی قدس براساس ملاحظات محیطی بر جنبه مدنی انقلاب بحرین تأکید داشته و مردم را به صبوری فراخوانده و از این رو غربیها بر نبود نشانههای هدایتگر در نقشآفرینی ایران تأکید کردهاند. (دویچه، 2011). مقامات بحرینی نیز اگر چه برای توجیه سرکوب مردم خود سعی کردهاند آنان را وابسته به ایران معرفی نمایند اما در عین حال بارها تأکید کردهاند که ایران نقشی در تحولات بحرین ندارد از جمله شیخ عیسی بن حمد پادشاه بحرین یک ماه پس از حضور نیروهای نظامی عربستان در منامه در شورای همکاری خلیج فارس تصریح کرد ایران نقشی در بحرین ندارد. (مشرق، 1390: 21 فروردین)
7. مواجهه نیروی قدس با تروریسم
نیروی قدس و گروههای مقاومتی که در سطح منطقه فعالیت مینمایند، از ابتدای تأسیس خود متهم بودهاند که از روشهای تروریستی استفاده میکند. بعضی از سایتهای مخالف انقلاب اسلامی هم نیروی قدس را متهم کردند که القاعده را از نظر نظامی تجهیز میکند (یزدان پناه، 1390).
اما عملکرد نیروی قدس در مواجهه با تروریسمی که امروزه یک تهدید عمومی و حتی جهانی خوانده میشود، این تبلیغات را به حاشیه برده است و از این رو در کنار ادامه اقدامات تبلیغاتی وهمانگیز علیه نیروی قدس شاهد اعترافات فراوان و فراگیر نسبت به قانونی عمل کردن نیروی قدس و فرمانده نام آشنای آن هستیم. مجله «وایرو»، نیروی قدس و فرمانده آن را «خطرناکترین برای منافع و برنامههای آمریکا» نامیده است (http://www.wired.com). نیویورکر این نیرو را «تأثیرگذارترین» خوانده است (http://www.npr.org). نیویورک تایمز، فرمانده نیروی قدس را به «دشمنی که مورد تنفر و هم مورد تحسین است» تعبیر کرده و از قول «جان مگوایر» افسر سابق سازمان سیا نوشته است «او قویترین مأمور مخفی در خاورمیانه است»» (newyorker, 2014). هفته نامه نیوزویک ضمن چاپ تصویری از سردار سلیمانی روی جلد خود و با اشاره به موفقیتهای سردار در مبارزه با تروریسم، نوشت: «اول با آمریکا میجنگید، الان داعش را درهم میکوبد، او فرد باهوش و عاشق جنگ است و خود او هم میداند که زبده این کار است» (http://Radiofarda.com).
عملکرد نیروی قدس در مواجهه با تروریسم، مهار گروههایی نظیر داعش، جبهه النصره و ارتش آزاد را در پی داشته است. این گروهها در سوریه درصدد بودند از طریق اقدامات تروریستی و با بهرهمندی از کمک کشورهایی نظیر آمریکا، انگلیس، فرانسه، عربستان، قطر و ترکیه حکومت را در این کشور به دست بگیرند. اگر منطق این گروههای شبه نظامی در سوریه به نتیجه میرسید، دامنه اقدامات خشونتآمیز، همه کشورهای اسلامی را در بر میگرفت. کما اینکه در طول دو سال گذشته، این گروهها لیبی، مصر، اردن، یمن، نیجریه، سومالی و لبنان را دستخوش اقدامات تروریستی کردند و کشورهای مسلمان دیگر شامل عربستان، پاکستان و افغانستان را تهدید به اقدامات تروریستی کردند و بدین منظور گروههای شبه نظامی را در این کشورها فعال نمودند.
در این میان نیروی قدس از طریق سازماندهی نیروهای مردمی در سوریه و سپس در عراق مانع تحقق اهداف تروریستها شد. امروز در این کشورها نیروهایی تربیت و تجهیز شدهاند که در کنار ارتش، امنیت را تا حد زیادی بر کشور خود حاکم کردهاند. بر این اساس امروز نیروی قدس در سطح منطقه به عنوان نیرویی بازدارنده، تعادل بخش و امنیت آفرین شناخته میشود و هر جا ناامنی پدید میآید به این نیرو به عنوان یک نقطه امید نگریسته میشود. فارین پالیسی در این باره نوشته است: «منابع غربی معتقدند نیروی قدس نقش مهمی در دادن قدرت نظامی به حزبالله لبنان، عقب راندن اسرائیل از جنوب لبنان، جنگ افغانستان، شکلدهی به فضای سیاسی عراق پس از سرنگونی رژیم صدام، تغییر روند جنگ داخلی سوریه و مقابله با داعش در عراق داشته است» (foreignploicy, 2014).
ادامه دارد...