مردم استان ديالي طي راهپيماييهاي گسترده ماههاي اخير، علاوه بر اخراج منافقين، بر محاکمه سران اين فرقه تاکيد کرده اند اما نکته جالب اينجاست که منافقين درست همانند دروغ بزرگ... |
ميگويند موش به سوراخ نميرفت جارو به دمش ميبست. حالا حکايت منافقين هم چيزي کم از اين مثل نيست. سران اين فرقه چه در دور اول نخست وزيري نوري المالکي و چه درزمان انتخابات اين کشور – که حجم بالايي از تخريبها را بر عليه نخست وزير قانوني عراق اجرا کردند – و حتي پس از آن به خوبي شاهد بودند که حجم بالايي از اعتراضهاي گسترده مردم عراق و اظهار نظرهاي صريح مقامات سياسي اين کشور، تکليف را همان تکليف سابق دانسته و جز اخراج منافقين از کشورشان بر نکته ديگري که معناي ماندن اين فرقه در عراق را همراه داشته باشد، تاکيد نکرده است.
مردم استان ديالي طي راهپيماييهاي گسترده ماههاي اخير، علاوه بر اخراج منافقين، بر محاکمه سران اين فرقه تاکيد کرده اند اما نکته جالب اينجاست که منافقين درست همانند دروغ بزرگ حمايت 5 ميليون و 200 هزار نفر از مردم عراق ،300 هزار شيعه جنوب عراق و 14 هزار وکيل عراقي از اين فرقه، باز هم همان شيوه کذابانه را دنبال ميکنند، با اين تفاوت که اين بار با علم به بزرگ بودن دروغهاي گذشته، تنها تلاش ميکنند ماهيتي جعلی از يک تشکل ساختگي را ابزار تبليغات خود قرار دهند و از به کار بردن تعداد و مقدار اين افراد بپرهيزند.
اما نکته جالبتر اينجاست؛ وقتي در حمايت عراقيها از اين فرقه ی جنايتکار ترديدهاي بسيار عميقي وجود دارد و مردم عراق حتي حاضر به تحمل یک روز اضافه تر گروهک منافقين در خاک عراق نيستند، ذکراين مسئله که مثلا تشکيلات ساختگي «کمیته عراقی دفاع از اشرف» براي اعدام جاسوس منافقين در ايران – علي صارمي – بيانيه صادر کرده است، همان حکايت موش و جارو است.
ماجراي پيچيدهاي پشت اين اسامي و تشکلهاي دروغي و بيانيههاي ديکته شده از اور و اشرف نيست.
اين اسامي يا تماما دروغي و ساخته و بافته ذهن رجوي است، يا اينکه تعداد اندک و انگشت شماري از مواجب بگيران عراقي منافقين، با دريافت هزينههاي خوش خدمتي خود، به جاي دهها هزار نفر و بلکه صدها و ميليونها نفر اعلام موجودیت ميکنند، بيانيه صادر ميکنند، محکوم ميکنند و منافقين را به پايداري تشويق ميکنند!
مسئله حمايتهايي از اين دست، همانگونه که گفته شد معادله پيچيده و چند مجهولي نيست. صورت مسئله روشن است، تعدادي منافق که در زمان صدام به عراق آمدهاند و در جنايتهاي زيادي بر عليه مردم اين کشور مشارکت کردهاند، حالا خود را پناهنده مينامند و با اجبار پيغام پسغامهاي فلان بازنشسته سياسي آمريکايي يا اروپايي يا فلان پارلمانتر اروپايي که ذاتا با نظام جمهوري اسلامي مشکل دارد، ادعاي خود را تبليغاتي کرده و به دنبال حامي براي اين مسئله ميگردند.
براي منافقين که سالهاست از چشم مردم ايران افتادهاند تنها دو نوع حمايت وجود دارد؛ اول آنکه به برخي پارلمانترهاي وابسته و مغرض آمريکايي و اروپايي آويزان شوند که نه بخاطر نام و فلسفه «سازمان مجاهدين خلق»، که براي اعمال فشار و سياست هويج و چماغ است که از منافقين حمايت ميکنند تا کشورمان از سياستهاي هستهاي خود يا برخي ديگر از اصول خود پا پس بکشد. شاهد اين مدعا هم اين است که حمايتهاي اين دسته از پارلمانترها، تنها در سطح همين پارلمانترها باقي مانده و دولتهاي هيچ کدام از کشورهاي اروپايي حتي با بالاترين درجه دشمني با ايران، حاضر به پذيرش منافقين در خاک خود نيستند و درست به همين دليل است که منافقين عليرغم همه فشارهاي وارده، حاضر به ترک اشرف نيستند و براي ماندن در پادگان اشرف از طرفي ادعاي پناهنده بودن ميکنند و از طرفي ديگر ماندن در اين قسمت از خاک عراق و نگه داشتن آن را با حماسه و دليري يکي ميدانند. آيا اگر هر کدام از کشورهاي اروپايي يا آمريکا، کانادا يا استراليا، حاضربه پذيرش آنها بود، باز هم منافقين در عراق ميماندند؟ به قولي بايد گفت منافق را چه به جنجال براي اين بازيها، بايد مزدوري کند و پولش را بگيرد، هر جا که بهتر دادند به آنجا برود. سابقه هم نشان داده هر زمان و از هر جا که بوي بهتري به مشام رسيده، افسار منافقين هم به همان طرف چرخيده است.
اين روش که منافقين همچنان به بيانيههاي سياسيون غير عراقي دل خوش کنند، عليرغم اينکه سران منافقين به خوبي وقوف دارند که اين حمايتها در نهايت آبي برايشان گرم نميکند، اما تنها مصرفاش در ارودگاه اشرف است براي گول زدن افرادي که سالها رنگ آزادي را نديدهاند و نهايتا اينکه قدري فاصله اخراج آنها را به تاخير مياندازد و جزاين مصرف ديگري ندارد
اما در باب حمايتهاي داخلي بايد گفت دلبستگي منافقين با وجود اينکه در ماجراي 5 ميليون و 200 هزار و 14 هزار وکيل و ... به پوچي و غير قابل اثبات بودن رسيده است، مصارف خاصي دارد از اين قبيل که مقابل دولت مرکزي عراق ابراز وجودي کرده و اعلام کنند طرفداراي در عراق دارند، هر چند که اين طرفداران نيز با قطع شدن جيره و مواجبشان يا رسيدن به پستهاي قابل توجه، حاضر نخواهند شد به روي منافقين نگاه هم بکنند. در اين مورد عدنان الدليمي و صالحالمطلک دو نمونه بارز است که اولي با وجود اينکه تمايل زيادي به دريافت پست مهم سياسي داشت اما ناکام ماند و از عراق گريخت و دومي که در حال حاضر به نوعي در کابينه دولت جديد عراق است و شايد خيليها يادشان نرفته باشد که از او قبل از انتخابات عراق هر هفته حداقل يک مطلب در رسانههاي منافقين منعکس ميشد اما حالا...! البته شايد دومي هنور کاملا خاموش نشده باشد و بازهم جسته و گريخته از اين سازمان تروريستي سخن به زبان بياورد، اما آيا حمايت از يک سازمان آزاديخواه که مطلک بارها از آن به عنوان يکي از صفات منافقين ياد ميکرد، بايدبه يک سمت و پست دولتي فروخته شود؟ آيا اين مسئله و سکوت فعلي مطلک فرضيه دریافت پول و امکانات از منافقین را اثبات نمی کند وحال که او از لحاظ مالی تامین است و میخواهد در پست های بالاتر در صحنه سیاسی عراق نقش ایفا کند در ازاي دريافت میزی در یکی از ارگان های دولت جدید دیگر حمایت از یک گروه تروریستی را به نفع آینده کاری خود نمیبیند و از منافقین به عنوان دستمال کاغذی استفاده کرده و بعد از رسیدن به خواسته های خود این گروه را به دست فراموشی داده است؟
اينکه منافقين در مرحله فعلي تلاش کنند به اثبات ناداشتهها و ناشايستگيها و کتمان حقايق خود از طريق صدور بيانيههاي کذايي از جانب گروههاي مجهول بپردازند، چيزي نيست جز اينکه درجه حقارت و دربهدري منافقين در حال حاضر به حدي زياد شده که حتي به بيانيههاي کذايي يک گروه کذايي هم براي اعلام حمايت از خود بسنده ميکنند. از جانب دولتمردان و پارلمانترهاي اروپايي و آمريکا که آبي براي منافقين گرم نشد، اين دل بستگيهاي دروغين هم ديري نميپايد.