حقوق بشر از ديدگاه امام على علیه السلام(4)

امام علی(ع)در رعايت مساوات، به مصلحت‏انديشى گروهى از دوستان توجه نكرد و استفاده از هر گونه حيله‏ قانونى را در اين زمينه مردود شمرد

Emam Ali

يكى ديگر از توجيهات طرفداران تبعيض، اين بود كه ما در جهاد و مبارزه شركت داشته‌ايم؛ اما عده بسياري از مردم به صورت‏ ظاهري اسلام را پذيرفته‌اند. آنان اين موضوع را ملاك تمايز مي‌دانستند و با على(ع) احتجاج مى‏كردند.67حضرت نيز گاه به سيره نبوى استدلال مى‏كرد كه چگونه بين مردم در امر بيت‏المال فرق‏نمى‏گذاشت.68 امام مى‏فرمود: «و الله سبحانه موف السابق و المجاهد يوم القيامه اعمالهم: خداوند به سابقين در اسلام و مجاهدان، در قيامت پاداش اعطا خواهد كرد.»69و گاه استدلال به قرآن مى‏كرد كه مى‏فرمايد: «يا ايها الناس انا خَلَقنَاكُم من ذَكَرٍ او انثَى و جَعَلنَاكُم شُعُوباً و قَبَائِل لِتَعَارَفوا إنّ‏أَكرَمَكُم عندَ اللَه أتقَاكُم:70اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم و به صورت دسته‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد. بزرگوارترين ‏شما نزد خداوند با تقواترين شماست.»

على(ع) نگذاشت با استنباط نادرست، تبعيض به صورت قانونى نهادينه شود. به‌خصوص ‏اين امكان وجود داشت كه عناوين مقدس و دينى به عنوان راهى به سوى دنياطلبى قرار گيرد. او با روشن‏بينى ‏اين آفت حكومت دينى را از ريشه قطع كرد. علاوه بر اين، از نظر ايشان اصل مساوات از بهره‏مندى از بيت‏المال، قاعده‏اى آمره است كه حتى حاكم ‏حق پذيرش شرط خلاف آن را در بيعت ندارد. بدين لحاظ هنگام بيعت وقتى كه عده‏اى شرط خلاف مساوات را اظهار كردند، فرمود: «لا استاثر عليكما و لا على عبد حبشى مجدع بدرهم: درهمى به شما (طلحه و زبير) و يا عبد حبشى اختصاص ‏نخواهم‏ داد.»71

همچنين در رعايت مساوات، به مصلحت‏انديشى گروهى از دوستان توجه نكرد و استفاده از هر گونه حيله‏ قانونى را در اين زمينه مردود شمرد. در روايتى آمده است كه گروهى به خدمت على(ع) آمدند و از سر مصلحت‏انديشى پيشنهاد كردند: «اگر اين اموال را بين رؤسا و اشراف تقسيم كنى و آنان را بر ما برترى بخشى، امور سامان‏ مى‏پذيرد و سپس با فراهم شدن زمينه، عدل را اجرا خواهى كرد.»

به عبارت ديگر آنها مى‏خواستند بگويند اگر اين ‏بيت‏المال حق ماست، ما از حق خود چشم‏پوشى مى‏كنيم و از طرف ديگر بدين طريق فتنه دامنگير حكومت نيز خاموش مى‏شود؛ اما على(ع) اين مصلحت‏انديشى را رد كرد و فرمود: «اتأ مرونى و يحكم ان اطلب النصر بالظلم و الجور فيمن وليت عليه من اهل الاسلام:72آيا امر مى‏كنيد من با ظلم و ستم به كسانى كه بر آنان ولايت دارم، نصرت كسب كنم؟!» سپس با قسم به خداوند فرمود: «و اللَه لو كانت اموالهم ملكى لساويت بينهم، فكيف و انما هى اموالهم:73به خدا قسم اگر اموالشان، ملك خودم بود، بين مردم مساوات برقرار مى‏كردم و حال آنكه اين اموال ملك خودشان هست.»

شبيه همين مصلحت‏انديشى از سوى ياران بزرگ حضرت چون مالك اشتر نيز مطرح شده است. روزى مالك خدمت ‏رسيد و عرض كرد: «يا اميرالمؤمنين، با اهل كوفه جنگ جمل را به پايان رسانديم و با مردم بصره و كوفه بر شاميهادر جنگ صفين پيروز شديم. آن زمان رأى نهايى آنها يكى بود؛ ولى اكنون به واسطه اينكه شما در تقسيم بيت‏المال عادلانه رفتار مى‏كنيد و عرب و عجم، فقير و غنى، در نظرتان يكسان است، مردم طاقت ندارند و نيتشان ضعيف گرديده، و براى رسيدن به آرزوهاى خود، شما را رها مي‌كنند و به طرف معاويه مى‏روند. اهل دين و حقيقت كم‌اند و بيشترشان خواستار دنيا هستند و دين را براى دنيا مى‏فروشند. حال اگر اين مال را به آنها ببخشيد، به طرف شما متمايل مي‌شوند و خداوند نيز شما را پيروز نموده، دشمنان را سركوب مي‌نمايد.»

حضرت در پاسخ فرمود: «با وجودى كه روشم اين است كه [مي‌بيني،]باز مى‏ترسم مبادا كوچكترين كوتاهى يا ذره‏اى انحراف از من سرزده باشد! اما پراكنده شدن مردم به واسطه تاب نياوردن، دشوارى و سنگينى حق و عدالت است. خدا مى‏داند فرارآنها از من، نه براى اين است كه از طرف من ستمى ديده‏اند، يا شخص عادلى را پيدا كرده به سويش مى‏روند، بلكه تنها به واسطه رسيدن به پيرايه‏هاى دنياى فانى از حقيقت برگشته‌اند و روى به باطل مى‏آورند و روز قيامت مورد پرسش قرار خواهندگرفت كه: آيا شما براى دين عمل مى‏كرديد يا دنيا؟ تذكرى را كه راجع به دادن اموال به اشراف دادى، من هرگز حق كسى را به ديگرى نخواهم داد و با مال مردم نصرت ‏نمى‏جويم.»74

علاوه بر مقام بيان قانون، در مرحله اجرا نيز دقيقاً آن را به اجرا درآورد و به شبهات افراد جواب داد. هنگام تقسيم بيت‏المال، حتى برادرش عقيل به اين مساوات اعتراض مى‏كند و مى‏گويد: «فتجعلنى و اسود فى‏المدينه سواء: تو مرا با يك سياه‌پوست در مدينه را مساوى قرار مى‏دهى.» حضرت در پاسخ مي‌فرمايد: «بنشين! مگر در اينجا كسى جز تو نبود كه صحبت كند؟! براى تو فضلى نيست مگر به سابقه در دين و تقوا.»75

در مورد ديگر دو زن آمدند كه يكى عرب بود و ديگرى غيرعرب. حضرت على(ع) سهم مساوى به آنها داد. زن ‏عرب در اعتراض گفت: «من عربم و آن ديگرى عجم است.» فرمود: «والله لااجد لبنى‏اسماعيل فى هذا الفى فضلاً على بنى اسحاق: به خدا در اين مال فرزندان اسماعيل نسبت به فرزندان اسحاق برترى ندارند.»76

گذشته از همه اينها، على(ع) بهره‏بردارى جزئى ولى ناصحيح از بيت‏المال را نيز منع كرد تا همگان در اين امرمساوى باشند. و موقعيت‏ افراد و فرصت‏هاى پيش‌آمده براي آنان موجب نشود كه عملاً مساوات در بيت‏المال از بين برود. يكى‏از اين امور قرض و عاريه گرفتن از بيت‏المال بود كه به صورت رويه عملى درآمده بود و مردم آن را خلاف شرع ‏نمى‏دانستند؛77 امّا اميرالمؤمنين سخت با آن برخورد كرد؛ بدين ترتيب كه وقتى پى برد دخترش گردبندي از بيت‏المال به عاريه گرفته است، به شدت متصدى بيت‏المال و دخترش را مورد عتاب قرار داد و آنان را از اين كار منع كرد. دراين قضيه حضرت امير(ع) به ابى‌رافع فرمود: «آيا به مسلمانان خيانت مى‏كنى؟» عرض كرد: «پناه بر خدا به اينكه خيانت كنم.» فرمود: «چگونه گردنبندى از بيت‏المال را به دخترم عاريه دادى، بدون اذن من و رضاى آنها؟»78

 

نظارت بر اعمال كارگزاران

 

علاوه بر اينها، آن حضرت بر اعمال كارگزارانش نيز به دقت نظارت‏ مى‏كرد تا در رعايت اصل مساوات هيچ گونه تخلفى نكنند. نمونه اين نظارت نامه‏اى است كه به مصقله بن‏هبيره ـ عامل خود در اردشير خُرَّه (فيروزآباد ايران) نوشت، در اين نامه آمده است: «از تو به من خبري رسيده است. اگر چنان كرده باشى، خداى خود را به خشم آورده‌اى و امام خويش را نافرمانى كرده‌اي. تو غنيمت مسلمانان را كه نيزه‏ها و اسبهاشان گردآورده و ريخته شدن خونشان فراهم آورده، به عربهايى كه خويشاوندانت هستند و تو را گزيده‏اند، پخش مى‏كنى! سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و جاندار را آفريد، اگر اين سخن راست باشد، نزد من‏ رتبت خود را فرود آورده‌اى و ميزان خويش را سبك كرده‌اي.»79

على(ع) در رعايت اصل مساوات هم در مقام استنباط قانون، و هم پيشگيرى از زمينه‏هاى ‏سوء استفاده و هم در مقام اجراى آن نهايت دقت را به عمل مي‌آورد تا عدالتش براى هميشه به يادگار بماند و عدل‏ورزى‌اش افتخارى بر تارك تاريخ بشريت باشد.

 

ب ـ مساوات در برابر قانون

 

از ديگر موارد مساوات، تساوى همه افراد در برابر قانون است. جهت تحليل اين قضيه دو امر را جداگانه مورد بحث قرارمى‏دهيم. اقدام اولى كه على(ع) انجام داد، در زمينه جلوگيرى از استنباط قانون به نحوه تبعيض‏آميز بود؛ زيرا اگر اين‏جريان در اسلام رشد مى‏كرد و وجهه شرعى به خود مى‏گرفت، خطرى بس بزرگ بود؛ چرا كه بر اساس آن بسيارى از حقوق ‏شهروندان حكومت اسلامى از ميان مى‏رفت.

اين اقدام برخورد على(ع) در برابر خوارج بود. خوارج با سوء استنباط از آيات قرآنى، نظامي حقوقى ترسيم مي‌كردند كه اشخاص گناهكار در زمره كافران قرار مي‌گرفتند و بر اساس آن از حقوق اجتماعى‏خود محروم مى‏گشتند. سپس با تنگ نظرى هر چه تمامتر مصاديق گناه كافران را هم تعيين كرده، آن حكم كلى را به‏اجرا در مى‏آورند.

ادامه دارد...

 

پي‌نوشتها:

 

67. همان، ص 173.

68. همان، ص 173.

69. همان.

70. سوره حجرات، آيه 13.

71. شرح نهج‏البلاغه، ج 2، ص 173.

72. وسائل‏الشيعه، ج 11، ص 80.

73. همان.

74. امالى طوسى، ص 313.

75. وسائل‏الشيعه، ج 11، ص 80.

76. همان، ص 81.

77. شرح نهج‏البلاغه، ج 1، ص.

78. وسائل‏الشيعه، ج 18، ص 520.

79. نهج‏البلاغه، نامه 44، ص 316.

 

حقوق بشر از ديدگاه امام على علیه السلام(3)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31