توطئه کمونیست‌ها در رویارویی حماسه آمل بی‌ثمر ماند

 

Amol

 

«اتحادیه کمونیست‌های ایران» ( ا. ک. ا.) که از ادغام چند گروه کمونیستی شکل گرفته بود در واقع یک شاخه مائوئیست کنفدراسیون در آمریکا به شمار می رفت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی این گروه با همان نام ( ا. ک. ا.) در داخل کشور به فعالیت پرداخت و نشریه حقیقت را به عنوان ارگان خود منتشر ساخت. در جریان حوادث سال 1360 اتحادیه مذکور خود را در یک بازی جنگ و مرگ گرفتار ساخت و با گذاشتن عنوان «سربداران» بر خود به کشتار مردم آمل پرداخت و خود نیز توسط مردم مضمحل گردید.

 

به دنبال اعلام مبارزه مسلحانه مخالفان جمهوری اسلامی، حادثه آمل در روز سه شنبه 6بهمن1360 به وقوع پیوست.

اجمال حادثه چنین بود که «اتحادیه کمونیست‌های ایران» با ارزیابی موقعیت جغرافیایی، جنگل‌های آمل را برای اختفا و عملیات چریکی مناسب تشخیص داد و نیروهای خود را در آنجا مستقر کرد. گمان اتحادیه این بود که به خاطر وضعیت اجتماعی منطقه آمل و بافت دهقانی جمعیت اطراف آن، در صورت حمله به شهر، مقاومت پراکنده نیروهای انقلاب اسلامی به سرعت سرکوب می شود و در مرحله دوم پس از قطع خطوط ارتباطی و تقویت نیروهای مخالف داخل شهر دیگر مناطق مازندران نیز به تصرف نیروهای اتحادیه در می آید و آنگاه آحاد مردم در یک زنجیره متشکل در سراسر ایران به پا می‌خیزند و رژیم جمهوری اسلامی را ساقط می کنند!

آنها به 2 گروه تقسیم شدند و حمله خود را غافلگیرانه در شب 6بهمن1360 آغاز کردند. گروه اول وارد شهر شده به گشت‌زنی پرداختند و هر کس را که به اصطلاح حزب اللهی و پاسدار تشخیص می دادند ترور کردند و سپس به کمیته انقلاب اسلامی شهر حمله نمودند. مردم آمل که با صدای تیراندازی و شلیک آر‌پی‌جی۷ به خیابان‌ها آمده بودند و متوجه وقایع شده بودند برای مقابله آماده شدند و حرکت حماسی خود را آغاز کردند. مردم به صورت خودجوش و با کمک نیروهای انتظامی سریعاً به مقابله برخاستند و غائله در چند ساعت فرونشست. در این واقعه ٣٤ نفر از تروریست‌های کمونیست کشته، چندین زخمی و ٣٠ نفر نیز دستگیر شدند و از مردم آمل نیز ٤٠ نفر که عمدتاً غیرنظامی و غیرمسلح بودند به شهادت رسیدند.

چهار تن از شهدای آمل دانش آموز بودند که در ادامه به شرحی از زندگی آن‌ها می‌پردازیم:

 شهید خضرالله اکبرزاده

شهید خضرالله اکبرزاده در سال 1346 در روستای کمانگر کلادابو از توابع شهرستان آمل در خانواده‌ای کشاورز متولد شد. او مانند تمامی بچه‌ها در 7 سالگی به مدرسه راه یافته و در همان دوران قرآن آموخت. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان رساند. او به علت مشکلات اقتصادی خانواده‌اش به شهر آمد و در یک کارگاه خیاطی به عنوان کارگر مشغول کار شد. خضرالله مانند دیگر امت حزب‌الله در براندازی حکومت طاغوت سهمی داشت و در راهپیمایی علیه رژیم شرکت می‌کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در بسیج و انجمن اسلامی فعالیت می‌کرد و همیشه آرزو داشت به جبهه عازم شود .

مادرش نقل می‌کرد: «بیشتر اوقات برای رفتن به جبهه گریه می‌کرد تا اینکه مزدوران اجانب به شهر حمله کردند و او را در 15 سالگی به آرزوی دیرینه‌اش رساندند.»

 

شهید علی ابراهیمی

علی ابراهیمی در سال 1344 در خانواده‌ای مذهبی در روستای آغوزین آمل به دنیا آمد. او تا کلاس پنجم ابتدایی به تحصیل پرداخت و به علت مساعد نبودن وضع مالی خانواده‌اش ترک تحصیل کرد و به کشاورزی مشغول شد .

در سال 1360 دوباره به کلاس شبانه رفت و تحصیلاتش را ادامه داد. شهید در جریان درگیری لیبرال‌ها و بنی‌صدر به دفاع از شهید مظلوم آیت‌الله ‌بهشتی و خط امام برخواست و در تظاهرات و راهپیمایی‌ها شرکت فعال داشت تا زمانی که برای رفتن به جبهه اقدام کرد و با موافقت پدر و مادرش برای رفتن به جبهه ثبت‌نام کرد. سه روز مانده به زمان اعزامش مزدوران کمونیست به شهر آمل حمله کرده و وی را در حالی که برای ساختن سنگر کیسه شن به دوش داشت در مقابل دادگستری مورد هدف قرار دادند و او به شهادت رسید .

 شهید طاهره هاشمی

طاهره هاشمی در سال 1346 در بانو محله آمل چشم به جهان گشود .تحصیلاتش را از 6 سالگی شروع کرد و شوقی زیاد برای فراگیری درس داشت و در مدت تحصیلش همواره شاگرد ممتاز بود. او فردی صبور و از خود گذشته بود و نظرات خود را با صراحت به اشخاص می‌گفت و از بیان حقایق هیچ‌گاه ترسی به خود راه نمی‌داد .

در ایام مبارزه با رژیم پهلوی با اینکه سنی نداشت همراه مردم در اکثر تظاهرات‌ها شرکت می‌کرد و با پیروزی انقلاب در انجمن اسلامی مدرسه‌اش به فعالیت پرداخت .

طاهره بسیار قانع بود و همواره برای اینکه روحیه قناعت را در خود تقویت کند روزه می‌گرفت و معتقد بود انسان با روزه گرفتن می‌تواند خود را بسازد.

طاهره در تاریخ 6بهمن1360 در درگیری بین عناصر اتحادیه کمونیست و مردم در جمع آوری کیسه شن، دارو و غذا و... فعالیت زیادی کرد و خستگی برایش معنی نداشت تا اینکه در این درگیری به شهات رسید.

شهید سقا علیزاده

سقا علیزاده در سال 1347 در آمل متولد شد. او پس از رفتن به مدرسه در حین تحصیل در کتابخانه بسیج محله‌شان فعالیت می‌کرد. همیشه انتظار می‌کشید تا 16 ساله شود و به جبهه برود.

 زمانی که عنصر گروهک اتحادیه کمونیست در6بهمن1360 به آمل حمله کردند به مادرش گفت: «من می‌روم به کمک مردم سنگر درست کنم.» مادرش که نگران بود برای سقا اتفاقی بیفتد اجازه نداد تا اینکه سقا در جوابش گفت: «مادرجان آرزوی من این است که به شهادت برسم. اگر به آرزویم رسیدم برایم گریه نکنید، چون من راهم را انتخاب کرده‌ام.»

بدین ترتیب با مادرش خداحافظی کرد و برای درست کردن سنگر رفت. او تا جایی که می‌توانست برای مقابله با متهاجمین تلاش کرد تا اینکه تیری به پهلویش اصابت کرد و به آرزویش رسید .


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31