بررسی چرایی ترورهای تیر ماه سال 60 در گفتوگو با حجتالاسلام سیدحمید روحانی
- شما ریشههای تاریخی استفاده از ترور را به خصوص در انقلاب اسلامی ایران چگونه بررسی میكنید؟
تا جایی كه تاریخ نشان میدهد، دشمنان برای مقابله با ملتها و آیینهای الهی، حربهها و ترفندهای گوناگونی داشتند كه در همهی ادوار تاریخی از آن استفاده میكردند. یكی از آن روشها استفاده از حربهی تهمت و افترا و اتهام است. در همه جای تاریخ وقتی مردان خدا در برابر طاغوتیان و زورمداران برمیخیزند و دشمن خود را در مقابل منطق و حماسهی آنها مستاصل میبیند به حربهی اتهام روی میآورد. چنانچه در مطالعهی تاریخ پیامبران نیز مشاهده میكنیم كه فرعون وقتی با حركت بیداركننده و انقلابی حضرت موسی (ع) روبهرو میشود، خطاب به مردم آن زمان میگوید: «یرید أن یخرجكم من أرضكم» یعنی این آدم میخواهد شما را از سرزمینتان آواره كند و آرامش و آسایش شما را از بین ببرد. یعنی فرعون شخصاً به میدان آمده و به تبلیغات علیه پیامبر خدا پرداخته است. همچنین در زمان پیامبر اكرم (ص) نیز میبینیم تهمتهای مختلفی میزدند؛ از ساحر و مجنون گرفته تا حرفهای ناروای دیگر كه به آن حضرت نسبت میدادند.
اما در بررسی تمام موارد تاریخی میبینیم وقتی كه حربهی تهمت كارآمدی خود را از دست میداده، افراد و گروههای مخالف به حربهی ترور روی میآوردند. راجع به حضرت رسول اكرم (ص) نیز همین شیوه عمل شد؛ یعنی پس از اینكه با اتهامات مختلف نتوانستند با ایشان مقابله كنند و ایشان را از ابلاغ رسالت مقدسشان بازدارند، تصمیم به قتل ایشان گرفتند. این شیوه در خصوص حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز تكرار شد. در آن دوران، كار تبلیغات سوء و افترا و تهمت تا جایی پیش رفت كه در تاریخ آمده است: وقتی خبر شهادت حضرت در محراب عبادت پیچید، عدهای گفتند علی را با مسجد چه كار؟ مگر علی نماز هم میخواند؟! یعنی نعوذبالله حضرت را به عنوان یك انسان بینماز در جامعه معرفی كرده بودند. باید دقت كنیم كه اینجا یك شخص مسلمان معمولی بینماز معرفی نشده است. این فردی كه اینگونه كار تبلیغاتی در مورد ایشان صورت گرفته، نخستین شخصیت اسلام بعد از پیامبر (ص) است. در طول تاریخ نیز چه در دوران انبیاء و معصومان و چه دربارهی علما همین رویه تكرار شده است.
برای دشمن هم در ترورهای سالهای اول انقلاب خصوصاً در ترور دفتر حزب جمهوری و ترور نافرجام رهبر معظم انقلاب این بود كه افراد خطشناس و خطشكن را حذف كند.
حقیقت این است كه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی دشمن باور نمیكرد كه چه اتفاقی در حال روی دادن است. این مقدار احساس میكرد كه یك حركت اسلامی در حال شكلگیری است، اما فكر میكرد این اسلامی كه در ایران دارد پیاده میشود، در حد برخی كشورهای همسایه است. بنابراین خیلی از آن احساس خطر نكرد. وقتی كه نظام اسلامی حاكم شد و نظام ۲۵۰۰ سالهی شاهنشاهی را سرنگون كرد، تازه آمریكا و انگلیس و دیگر جهانخواران چشم باز كردند و دیدند كه چه خطری آنها را تهدید میكند.
اینجا هم نخست با حربهی تهمت كار خودشان را آغاز كردند. یعنی تا جایی كه توانستند، در رسانههای مختلف علیه امام (ره) و ملت ایران جوسازی كردند و گفتند رهبران انقلاب اسلامی میخواهند دست دزد را قطع كنند و زنان باردار را سنگسار كنند و كشور را به تحجر و وحشیگری بازگردانند. اینها میخواهند زنان را از تحصیل بازدارند و با آزادی و پیشرفت مخالفند. از اینگونه تهمتها در حد گستردهای منتشر كردند، ولی دیدند كه انقلاب اسلامی ایران ریشهدارتر از این است كه با اینگونه حربهها و ترفندها از حركت باز بایستد. قهراً در ادامه از حربهی دوم استفاده كردند و از عوامل داخلی خود بهره گرفتند تا شخصیتهای برجستهی نظام را ترور كنند.
- روند شكلگیری این حركت چگونه بود؟ از تصمیم به ترور تا انتخاب افراد مختلف كه حذف آنها برای دشمنان انقلاب راهگشا مینمود؟
متأسفانه دشمنان، شخصیتهای ما را بهتر از ما شناخته بودند و میدانستند كه چه كسانی در انقلاب و در پیشبرد اهداف انقلاب و اسلام میتوانند نقش مؤثرتری ایفا كنند. از اولین كسانی كه آنها دست به ترورشان زدند، آیتالله شیخ مرتضی مطهری بود. با ترور ایشان میتوان گفت كه ضربهی سنگینی به انقلاب ما وارد شد.
- در مورد ترور شهید بهشتی و جریان ۷۲ تن ظاهراً دشمنان حربهی ترور سفید را تا آخرین لحظات پیش از شهادت ایشان به صورت جدی دنبال كرده بودند. این تاكتیك دشمن را چگونه ارزیابی میكنید؟
این از ویژگیهای خاص جریانی بود كه حذف شهید بهشتی را به صورت جدی دنبال میكرد. البته آنها همینطور كه گفتید، دوست داشتند ایشان را با ترور شخصیت یا همان ترور سفید از میان بردارند كه مؤثر نیفتاد. به همین دلیل پیش از ترور آیتالله شهید بهشتی فضای جامعه آنچنان در خصوص ایشان سخت و سهمگین شده بود كه امام (ره) بعد از حادثهی انفجار دفتر حزب جمهوری فرمودند: دردناكتر از شهادت شهید بهشتی اتهاماتی بود كه به ایشان وارد كردند. این نشان میدهد كه دشمن، شخصیتهای ما را بهخوبی شناخته بود و به این مرحله رسیده بود كه بهدرستی تخمین بزند كه این شخصیتها نقش مؤثری در حركت امام (ره) خواهند داشت. همچنین شخصیتی مثل حضرتآیتالله خامنهای كه دیدیم دشمن قبل از اینكه به ترور ۷۲ تن در حادثهی دفتر حزب جمهوری دست بزند، نسبت به ایشان سوء قصد كرد كه به لطف الهی ناكام ماند. نقشهای كه برای شهادت ایشان كشیده بودند، نشاندهندهی نوع نقشی بود كه ایشان در آیندهی انقلاب خواهند داشت.
آنها در هر صورت میخواستند با از میان برداشتن استوانههای انقلاب، پایههای انقلاب را سست كنند و به نحوی آن را به فروپاشی بكشانند، اما اشتباه میكردند، زیرا همانطور كه امام (ره) میفرمودند: این انقلاب مردمی بود و متكی به فرد نبود تا با رفتن افراد از میان برود. امام خمینی (ره) در تعبیر جالبی آن زمان فرمودند كه بكشید ما را كه مردم ما بیدارتر و انقلاب ما بالندهتر میشود.
استكبار جهانی و خصوصاً آمریكا نخستین كاری كه كرد، به شناسایی نیروهای انقلاب پرداخت. با این محورها كه مثلاً افراد چه نقاط قوت و چه نقاط ضعفی دارند؟ یا اینكه چه كسانی قابل نفوذند یا از صلابت و قدرت لازم برخوردار نیستند. مثلاً شما اگر به اسناد سفارت آمریكا مراجعه كنید، میبینید كه در همان سال 1358 دو دیپلمات آمریكایی با یكی از شخصیتهای اصلی انقلاب ملاقات میكنند و این ملاقات قریب به دو ساعت طول میكشد. بعد كه بازمیگردند، در گزارشی برای مقام مافوق خود مینویسند: با وجود همهی تبلیغاتی كه در تلویزیون و مطبوعات ایران راجع به این فرد به عنوان یك شخصیت برجسته صورت میگیرد، ما این فرد را كاملاً ساده دیدیم و چیزی در چنته ندارد. حالا جالب است كه همین فرد، كسی است كه در آینده مرتكب اشتباهات بزرگی در مسیر انقلاب و امام شد.
- در پروندههایی كه برای این افراد در سازمانهای تروریستی تشكیل میشد، چه شاخصههایی لازم بود تا حذف این افراد لازم و ضروری دیده شود؟
اینها بررسی میكردند كه كدامیك از شخصیتهای ما هیچ نوع سازشكاری ندارند، یا بهراحتی فریب نمیخورند و سادهلوح نیستند. یا اینكه به راحتی تحت تأثیر قرار نمیگیرند و نفوذناپذیرند. شهید بهشتی نیز همچنان كه امام فرمود، یك ملت بود برای ملت ما. یعنی نمیتوانستند او را تهدید یا تطمیع كنند، نمیتوانستند با ایشان را بفریبند و تحت تأثیر قرار دهند.
روایت نزدیكان و تیم پزشكی حضرت آیتالله خامنهای از سوء قصد به ایشان در ششم تیرماه سال 1360 از اینجا ببینید:
دربارهی رهبر معظم نیز دقیقاً مسأله همین بود. امروز كه ویژگیهای موجود در رهبری نظام را میبینید، متوجه تخمین درست دشمنان در آن دوران میشوید. یعنی آن شناختی كه اكنون ما و مردم كشور ما از رهبر معظم انقلاب داریم، دشمن در آن زمان توانسته بود آن را تخمین بزند. البته اكنون نیز بزرگترین نوع ترورهای شخصیتی در خصوص رهبر معظم انقلاب به صورت خیلی هدفمند در حال جریان است. دشمن امروز هم بیش از هر كس دیگری از ایشان احساس خطر میكند و سعی میكند تا موقعیت ایشان را در میان مردم زیر سؤال ببرد و در نهایت پایگاه عظیم ولایت فقیه را در میان مردم متلاشی كند.
- این ترورها توسط دشمنانی صورت میگرفت كه اهل محاسبه بودند و میدانستند كه ترورها برای آنان هزینههای جدی تبلیغاتی دارد. به نظر شما محاسبهی آنان چگونه بود كه منافع ترور را از هزینههای آن بیشتر میدیدند؟
دشمن اولین خطر را از جانب امام (ره) میدید و فكر میكرد كه برای بعد از امام باید فكری كرد. حذف امام به لحاظ تبلیغاتی و فیزیكی ممكن نبود. از سویی ممكن بود ملت را به خروش درآورد و از سوی دیگر میدانستند كه حضرت امام (ره) در كهنسالی است و دیر یا زود از میان ملت خواهد رفت. آنها میخواستند بعد از امام كسانی را در رأس كار ببینند كه آن ویژگیهای حضرت امام (ره) را نداشته باشند. آنها بررسی كردند و خیلی راحت به این نتیجه رسیدند كه امام شاگردان ویژهای تربیت كرده است؛ كسانی كه همان صلابت و درایت و آیندهنگری و هوشیاری را دارند. به همین دلیل با آن شتابزدگی دست به این ترورها زد.
- این ویژگی منحصر به فرد امام خمینی (ره) چه بود كه دشمنان از آن هراس داشتند؟
اولین ویژگی امام كه دشمن را زمینگیر كرده بود، نفوذناپذیری امام بود. مثلاً شما ببینید بعد از به صحنه آمدن سازمان منافقین برخی از شخصیتهای بزرگ بر اثر نفوذپذیریشان به امام (ره) نامه نوشتند و آنها را تأیید كردند، اما امام هیچگاه آنها را تأیید نكردند و یكتنه در مقابل همهی حمایتها ایستادند تا ماهیت واقعی این گروهك منحرف برای همه فاش شد. این نفوذناپذیری امام (ره) بود كه خیلی مورد توجه قرار گرفته است.
همیشه در اطراف شخصیتهای بزرگ، افرادی ظاهرالصلاح هستند كه با چهرهی انقلابی و اسلامی سعی میكنند نزدیك شوند و نفوذ كنند. اینها در گذر زمان تبدیل میشوند به افراد معتمد. تا جایی كه حرف این افراد وحی منزل میشود و به اصطلاح مو لای درز سخن اینها نمیرود. یعنی شخصیتها به¬راحتی از سوی اطرافیان و افراد مختلف قابل نفوذ شناخته میشوند. تاریخ نشان داده كه آیتالله شهید بهشتی و همچنین رهبر معظم انقلاب از این ویژگی خاص بهرهمند بودهاند كه قابل نفوذ نیستند. در چنین شرایطی دشمنان و حتی گروههای مختلف وقتی میبینند كه در خود شخص نمیتوانند نفوذ كنند، از طریق فرزندان، دامادها و حتی شاگردان و افرادی كه جایگاه خاصی دارند، سعی میكنند در شخصیتها نفوذ كنند. در مراحل مختلف انقلاب كم نبودند افرادی كه مثلاً از طریق اعضای دفتر، یاران و حتی فرزندان و دامادشان به ورطههای خطا كشیده شدند و بر اساس گفتههای آنان و حتی بر اساس دفاع از موضعگیریهای غلط افراد در مقابل انقلاب و امام و رهبری جبهه گرفتند.
یكی از ویژگیهای برجستهی آیتالله خامنهای در آن زمان این بود كه خار چشم دشمنان شده بود. رفتار مردمی ایشان در عین شرایط سخت زمان جنگ و هم¬چنین اهتمام ایشان به مسألهی روشنگری، دشمنان را بیشتر برمیآشفت. اینها به همان مسألهی نفوذناپذیری هم مربوط است. یعنی هیچگاه نمیتوان افرادی را كه با مردم ارتباط چهره به چهره دارند، كانالیزه كرد.
آیتالله خامنهای در آن شرایط سخت دوران جنگ با مسئولیتهای خطیری كه داشتند، راه میافتادند از این مسجد به آن مسجد تا به صورت چهره به چهره با مردم صحبت كنند تا تبلیغات دشمن و شبهات مختلف را خنثی كنند و از نزدیك با مشكلات مردم آشنا شوند. این نكته نیز جالب است كه دشمن در یكی از همین مساجد نقشهی ترور ایشان را عملی كرد.
- برای تروریستها، كدام گروه از یاران امام (ره) و با چه ویژگیهایی مورد هدف بودند؟ زیرا میبینیم آن عدهای كه در لیست سیاه آنها قرار داشتند، از همهی طیف یاران و طرفداران امام (ره) با گرایشهای مختلف سیاسی و اعتقادی نبودند.
بله، در سالهای اول انقلاب به دلیل شرایط خاص آن دوران، خیلیها سعی میكردند خود را به انقلاب و امام (ره) تحمیل كنند. خیلی از آنها در برهههای مختلف تاب همراهی با امام و انقلاب را نیاوردند، چون از جنس امام و انقلاب نبودند. از نظر دشمن، كسانی كه در سالهای اولیهی انقلاب اطراف امام بودند، چند دسته بودند: نخست كسانی كه خیلی راحت میشد آنها را فریفت و آلت دست قرار داد. دیگر كسانی كه قدرتطلب بودند و اساساً قدرت نیز مسألهای است كه بهراحتی میتوان از آن ابزاری برای سازش و اعمال نفوذ ساخت.
دشمن به اینها امید میورزید. یعنی امید داشت كه بهواسطهی نقاط ضعف موجود، در برهههای مختلف از آنها استفاده كند. دستهی دیگر هم كسانی بودند كه از انقلاب شناخت درستی نداشتند. اینها هم به دلیل عدم شناخت از خط امام (ره) بهراحتی قابل نفوذ بودند.
گروه دیگری هم بودند كه اصلاً امام و راه امام را قبول نداشتند، ولی به دلیل شرایط آن زمان و فضای غالب، خود را در میان طرفداران امام پنهان كرده بودند. اینها كاملاً سكوی پرشی برای بازگشت جهانخواران به این كشور بودند. البته دستهی دیگری نیز وجود داشت كه هم امام (ره) و راه امام را خوب میشناخت و هم ویژگیهای برجستهی ایشان را داشت. اینها همانهایی بودند كه دشمن از ناحیهی آنها احساس خطر میكرد. صلابت، تیزبینی، نفوذناپذیری، از خود گذشتن، وارستگی و شایستگی از جمله ویژگیهایی بود كه این افراد داشتند. خواه ناخواه اینها دشمن را نگران كرده بود. این افراد به عنوان دیدهبانان همیشهبیدار بزرگترین سد نفوذناپذیر را در برابر دشمنان تشكیل میدادند و كوچكترین لغزشها را از قبل شناسایی میكردند.
برای دشمن هم در ترورهای سالهای اول انقلاب خصوصاً در ترور دفتر حزب جمهوری و ترور نافرجام رهبر معظم انقلاب این بود كه افراد خطشناس و خطشكن را حذف كند. اساساً این برای دشمن خیلی مهم بود و همین ویژگی آیتالله شهید مطهری، آیتالله بهشتی و خیلی افرادی بود كه در آن دوران هدف ترورها بودند. خیلیها خطشناس هستند، اما جرأت زدن به خط را ندارند. برخی هم بالعكس؛ به خط میزنند، اما به اشتباه و فقط خسارت وارد میكنند.
متأسفانه دشمنان، شخصیتهای ما را بهتر از ما شناخته بودند و میدانستند كه چه كسانی در انقلاب و در پیشبرد اهداف انقلاب و اسلام میتوانند نقش مؤثرتری ایفا كنند. از اولین كسانی كه آنها دست به ترورشان زدند، آیتالله شیخ مرتضی مطهری بود. با ترور ایشان میتوان گفت كه ضربهی سنگینی به انقلاب ما وارد شد.
- در آن سالها روش امام (ره) در رویارویی با فتنهها و توطئههای دشمنان خصوصاً در حادثهی ترور نافرجام آیتالله خامنهای و حادثهی حزب جمهوری را چگونه دیدید؟
چیزی كه برای من در آن دورهی زمانی جالب بود، صلابت و تزلزلناپذیری امام (ره) بود. یعنی ابتدا آیتالله خامنهای مورد سوء قصد قرار گرفت و یك روز بعد، حادثهی حزب جمهوری اتفاق افتاد. تقریباً خیلیها روحیهشان را از دست داده بودند، ولی امام با آن صلابت خاص با مردم سخن گفت و به همه روحیه داد كه اولاً این انقلاب قائم به فرد نیست و هرچه بیشتر اینها را بكشید، انقلاب ما بالندهتر میشود. این در شرایطی بود كه خیلیها واقعاً مأیوس شده بودند. واقعاً برخی كنترل خودشان را از دست داده بودند و احساس تزلزل میكردند. من حتی شنیدم یكی از همان افراد بر اثر تزلزلی كه در او پیش آمده بود، پیشنهاد داده بود كه برویم و با فلان شخص و فلان گروهك مذاكره كنیم و به او مسئولیتی بدهیم كه شاید دیگر این حركتها ادامه پیدا نكند. یعنی تا این حد تزلزل و نگرانی افراد را فراگرفته بود كه وقتی امام (ره) با آن صلابت با مردم صحبت كردند، كاملاً روحیهی مردم را حفظ كردند و باعث شدند تا همهی مردم و مسئولان در مسیر انقلاب ثابتقدمتر از گذشته حضور یابند.
در فتنهی سال گذشته نیز این ویژگی ولی فقیه نمایان بود. البته در فتنه پس از انتخابات خیلی شرایط سختتر و پیچیدهتر بود، چون دشمن در این زمان خود را پشت سر برخی افراد بهاصطلاح خودی نظام پنهان كرده بود. خیلیها قبل از نماز جمعهی ۲۹ خرداد، همچون سخنرانی تیرماه ۶۰ امام خمینی (ره) منتظر بودند تا صدای شكست انقلاب را بشنوند. اصلاً خیلیها از قبل دستانشان را برده بودند بالا.
اساس اهمیت رهبری و ولایت فقیه در همین است و برای همین روزها است. یعنی رهبری جامعه در این دو برهه مردم را باصلابت از تزلزلل و سستی و سازش و عقبنشینی بازداشتند. البته حقیقتاً ظرفیتهای این مسأله تا حدودی موجود بود: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواة احادیثنا» یكی از مصادیق مهمش چنین روزهایی است. ولی فقیه به دلیل مشخصات ذاتیاش كه یكی از آنها صیانت از نفس و در یك كلام در هیچ یك از تصمیمها و تدابیر، محاسبات فردی را لحاظ نمیكند. حتی از سرزنش سرزنشكنندگان «لومة لائم» هم باكی ندارد و جامعه را از خطرها میرهاند.