به واقعیتها نگاه کنیم

متن سخنان ایرج صالحی در سمینار بازشناسی تروریسم فرقه ای

من در فاز سیاسی با سازمان آشنا شدم و به سازمان پیوستم و در این فعالیت ها هم دستگیر شدم. در سال 64 به عراق رفتم برای اینکه مجدداً به سازمان وصل شوم. در دورانی که در مناطق مرزی عملیات می کردیم ،در ارگان های عملیاتی بودم، در چندین عملیات شرکت کردم. بعد از آن هم در یگانهای زرهی و قسمت های مختلف بودم.

تا یک سال و نیم پیش که بعد از سرنگونی دولت صدام، امکان خروج از سازمان بوجود آمد و از سازمان جدا شدم.

 

 

Sbtf15

 

قبل از سرنگونی صدام به دلیل اینکه سران سازمان پشتشان به صدام گرم بود، شیوه های خیلی ضد انسانی را به کار می گرفتند. یکی از کارهایی که در سازمان بود و همه مان هم می دانیم، عملیات جاری بود. همه مجبور بودیم که روزانه از خودمان یک فاکتهایی بنویسیم و یک چیزهایی بگوییم. هر کس باید حداقل هفته ای یک بار این فاکتها را می آمد در جمع می خواند و درست یا نادرست مجبور بود که بیاید و بیان کند. در آن شب فردی که سوژه می شد، همه افراد می ریختند روی سرش و با فحش و بد و بیراه و حرفهای زشت و کتک شیوه های خیلی بدی را استفاده می کردند. اگر سوژه حرف نمی زد، به او فحش می دادند که چرا حرف نمی زنی، اگر می خواست حرف بزند، به او فحش می دادند که چرا حرف می زنی و دفاع می کنی. هر کاری که سوژه می کرد یک چیزی علیه او وجود داشت و تمام آن جمع را هم وادار می کردند که علیه او موضع بگیرند. هر کس حرفی نمی زد خود او را می کردند سوژه و به همین دلیل آدمها از ترس هم که شده، مجبور بودند علیه همدیگر حرف بزنند.

بعد از سرنگونی صدام دیگر پشتیبان اینها رفت و آن قدرت را از دست دادند، آمدند یک ترفندهای جدیدی اضافه کردند. مثلاً می گفتند که در عملیات جاری حالا بیاییم نقاط مثبت همدیگر را بگوییم. خب این افراد مگر قبلاً نقاط مثبت نداشتند؟ چی شد که حالا باید نقاط مثبت را بگویند؟ قبلاً این آدمها نقاط مثبت داشتند که این همه به هم فحش می دادند و حرفهای رکیک می زدند و هر بار همه با استرس هر شب منتظر این بودیم که امشب سوژه می شویم یا نه. آن موضوعات چی بود؟ چی شد که الان اینطور شد؟ بعد از فرار مسعود و مریم رجوی دیگر تشکیلات آن قدرت را ندارد. قبلاً پشتش به صدام گرم بود و صدام که رفته، دیگر آن قدرت را ندارد، الان آمده با ترفند می خواهد آدمها را یک طوری نگه دارد. در حالی که موقعی که قدرت داشت اجازه نفس کشیدن به هیچ کس نمی داد. همه باید فقط می گفتند که ما بد هستیم و مسعود رجوی خوب است. همه ما مشکلاتی داریم که اصلاً بدون خطی که مسعود رجوی می گوید، بدون انقلابی که به اصطلاح مسعود و مریم رجوی آوردند، امکان این را نداریم که حتی انسان معمولی باشیم و به اصطلاح خودشان انقلابی بمانیم. چی شد که حالا همه باید بیایند نقاط مثبت همدیگر را بگویند؟ این فقط به خاطر این بود که اینها قدرت شیطانی شان بعد از سرنگونی صدام و بعد از اینکه مسعود و مریم رجوی از ترس فرار کردند فرو پاشیده و دیگر آن توان را ندارند.

یکی از چیزهای دیگری که بود، این بود که هیچ دو نفری حق نداشتند با هم صحبت کنند. این را تحت عنوان محفل می گفتند و می گفتند هر حرفی که بزنید و به مسئولتان نتوانید بگوئید، محفل است. یعنی ما اگر می خواستیم با یک کسی در رابطه با یک خاطره ساده صحبت کنیم، یا در رابطه با ورزش، این می شد محفل. علتش هم این است که می ترسیدند آدمها وقتی با هم صحبت کنند با هم آشنا شوند، بعد شروع می شود به گفتن تناقضات و اشکالات و ضعفها و زور و ستمی که در تشکیلات هست، تناقضات استراتژیک و تشکیلاتی اش بر ملا می شد و افراد کم کم با روحیات هم آشنا می شدند و می فهمیدند که در مناسبات افراد زیادی هستند که مسئله دارند. اما بعد از فروپاشی صدام شیرازه اینها از هم پاشید. در این اواخر آدمها پنج نفره شش نفره با هم صحبت می کردند، ولی اینها دیگر نمی توانستد جلویشان را بگیرند. چون اینقدر تناقضات این سالها که انبار شده بود، آنها را با زور کنترل می کردند. در این ایام دیگر شیرازه از دستشان در رفت و آدمها به راحتی می توانستند صحبت بکنند. دیگر آنها نمی توانستند به زور و جبر وادار بکنند که نفرات ساکت باشند. به همین دلیل نیروها فهمیدند که در سازمان خیلی ها مخالفند. یک قلم نزدیک به پانصد ششصد نفر از سازمان جدا شدند و آمدند پیش آمریکایی ها و خیلی هایشان به ایران برگشتند. در حالی که قبل از آن هر کسی فکر می کرد که خودش فقط مخالف است و می ترسید با یکی دیگر صحبت کند. اما بعد از اینکه شیرازه شان پاشید بعد از اینکه صدام افتاد، دیگر آن کنترل و آن قدرت از دستشان در رفت. قبل از آن صحبت از هر چیزی که نمی توانستی به مسئولت بگویی می شد محفل. بعد از آن آدمها توانستند راحت حرفهایشان را با دوستهای صمیمی شان ابتدا با دوستهای صمیمی شان دو تا شد سه تا، سه تا شد چهار تا. حتی کسانی بودند که شش هفت نفره از سازمان فرار کردند و خارج شدند آمدند پیش آمریکایی ها. این چیزی بود که در سازمان سابقه نداشت به دلیل اینکه آدمها این فضا را پیدا کردند و همدیگر را شناختند. قبلش با آن فضای دیکتاتوری که وجود داشت امکان صحبت کردن و شناخت همدیگر برای افراد نبود. این تفاوت قبل از سرنگونی صدام و فرار مسعود و مریم و بعد از آن بود. این تفاوت در این است که آنها دیگر شیرازه و قدرت را از دست دادند و همان ماهیت را دارند، اما دیگر توان اجرای آن ستمی که قبلاً می کردند را ندارند.

 

 

Sbtf13

 

از این فرصت استفاده می کنم و به کلیه نیروها در قرارگاه پیام می دهم و می گویم از این فرصت استفاده کنید، از اینکه آنها شیرازه شان از هم پاشیده از این که فرصتی پیش آمده استفاده کنید، به ما اجازه فکر کردن نمی دادند اجازه تصمیم گرفتن نمی دادند، حالا فرصتی پیش آمده که می توانیم فکر کنیم می توانیم به دنیای بیرون از خودمان واقعیتهایی که در دنیا وجود دارد نگاه کنیم، بشنویم، ببینیم از طریق خانواده هایمان. درست است که آنجا رادیو و تلویزیون ممنوع است، ولی افرادی بودند طرف رادیو داشت و قاچاقی می گرفت و اخبارش را به دیگران می داد. الان این امکانش هست. الان ما آمدیم ایران ،اینجا هم واقعاً من خودم اصلاً چنین تصوری نداشتم از برخوردی که با ما شد، من خودم حتی روز اولی که آمدم تصورم با ذهنیتی آمدم که در سالهای 60 و 61 آن موقع داشتم. اما اینجا برخوردها بسیار انسانی بود و با ما بسیار مؤدبانه و انسانی رفتار شد. بسیار محترمانه برخورد می کردند. به ما امکان زندگی آزاد و راحت را دادند. ما بعد از سالها امکان این را پیدا کردیم که با خانواده هایمان باشیم و به راحتی زندگی کنیم. این امکان هست. آن تصورات غلط گذشته که من هم حتی وقتی که آمدم روزهای اول که آمدم اینجا این تصورات را داشتم، اینها بسیار اشتباه بود به دلیل اینکه ما سالها دور بودیم در یک جای غار مانندی بودیم و از دنیا خبر نداشتیم . حالا باید به واقعیتها نگاه کرد در دنیا بسیاری چیزها تغییر کرده بسیار واقعیتهایی وجود دارد که ما باید ببینیم و بشنویم و این فرصت الان پیش آمده که همه مان زندگی مان را عوض کنیم و از آن دنیای پر فشار پر استرس که من می دانم خیلی از شماها که با هم صحبت کردیم، مخالفید و می خواهید در بیایید اما به دلیل ذهنیت غلط، امکان انتخاب درست را ندارید. این امکان فراهم شده خیلی از ما هستیم که آمدیم و داریم به راحتی زندگی می کنیم. این امکان را برای خودتان زنده کنید و بیایید. اینجا بسیار زندگی متفاوت است با آن چیزی که در اذهان ما بود. من با واقعیت هایی مواجه شدم که اصلاً تصورش را نمی کردم. به نظر من شما فرصت دارید کما اینکه ماها این فرصت را استفاده کردیم، شما هم از این فرصت استفاده کنید و برگردید و زندگی عادی خالی از فشار و استرس و یک زندگی راحت و نرمال را شروع کنید.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31