اگر مي ماند براي خودش کلي رجوي مي شد

Rigimaryam

«مقاومت ايران زدوبندها و اقدامات كثيف تروريستى و آدم ربايى و استرداد پناهندگان ايرانى در پاكستان را قوياً محكوم می كند و از ملل متحد و ديگر مراجع ذيربط بين المللى خواستار مداخله فورى وهشدار به ديكتاتورى آخوندى در مورد هرگونه شكنجه و اعتراف گيريهاى قرون وسطايى و اعمال مجازاتهاى وحشيانه در مورد دستگيرشدگان است»(1)

بدون شک شدت سوزش و عصبانيت سرکردگان باند رجوي از دستگيري عبدالمالک ريگي قابل اندازه گيري نيست.

نکته جالب اين که در اطلاعيه مجلس بي در و پيکر منافقين، ريگي و همراه او با عنوان پناهنده تلقي شده اند. روزگاري منافقين در خاک عراق به اصرارهاي صدام براي پناهندگي دادن به آنها پاسخ منفي مي دادند و رجوي مي گفت: ما اينجا مهمان هستيم و مسير و مقصد ما ايران است. آن دوران مسعود رجوي همانند دوران امروز ريگي و گروهک تروريستي اش باد در دماغ داشت و از قدرت خود و فرقه اش در راه آزادي ايران و مردم ايران سخن مي گفت. رجوي مطمئن بود به زودي زود با پیگیری خط ترور مردم و مسئولین به ايران خواهد آمد و ايران را آزاد خواهد کرد اما «به زودي زود» او نزديک به سه دهه است که ادامه پيدا کرده است. او پس از آنکه از ايران فرار کرد «در جوار خاک ميهن» شروع به اقدامات تروريستي بر عليه ملت کرد(درست همانند ريگي که از خاک کشورهای همسایه و «جوار خاک ميهن» اقدامات خود را سازماندهي مي کرد). مسعود رجوي حملات گسترده و بسياري را بر عليه مردم کوچه و خيابان انجام داد و در ابتدا پشتيبانان زيادي هم داشت(آمريکا و صدام و کشورهاي غربي) و اين درست حال و احوال امروز ريگي و فرقه اش است که مورد حمايت آمريکا و اسرائيل و انگليس و پاکستان و عربستان وهابي است. مسعود رجوي تا توانست آدم کشت و با افتخار تمام اين جنايت ها را براي آزادي مردم انجام داد!؟ و تازه تمام اخبار و آمار اين جنايت ها را در نشرياتش با آب و تاب فراوان بيان کرد(درست همانند ريگي که تمام جنايت هاي خود را به نام اسلام و مردم بلوچستان انجام مي دهد و در وبلاگ اين فرقه از آن ياد مي کند.)

گذر زمان به مسعود رجوي ثابت کرد که به قول قديمي ها «مال اين حرف ها نيست» و هيچ غلطي نمي تواند بکند. رفته رفته سرمايه گذاري صدام و حمايت غربي ها براي عمليات هاي بزرگ تروريستي مانند عمليات مرصاد و امثال آن کمتر شد و رجوي که خود و گروهش را شيران هميشه بيدار مي دانست،‌ همانند کفتار و خفاش که نيمه هاي شب حمله مي کنند و به پس مانده اي هم راضي هستند، به عمليات هاي خمپاره زني و ترورهاي کور و بي فروغ روي آورد که هيچ تغييري در حال و احوال اين فرقه نداشت. کم کم آرزوي بازگشت براي مسعود رجوي به روياي دست نیافتنی بزرگي تبديل شد و او که به درک اين مسئله رسيده بود که حمايت هاي غرب از وي ابزاري شده و او ديگر نمي تواند روياي رسيدن به ايران را در سر بپروراند تئوري پناهندگي را مطرح کرد چون مي دانست هيچ جايي در جهان براي یک گروهک تروریستی شناخته شده وجود ندارد و بايد خود را با سريش و چسب به هر قیمتی و با هر وسیله ای به عراق بچسباند. او در وقت مقتضي و در زمان حضور آمريکايي ها از پيشگاه شير زنان و کوه مردان اشرف!!! فرار کرد و پس از چند سال ، امروز تنها ابزار مبازره اش شده بيانيه هاي مطول و خسته کننده اي که در همان حال و هواي هيجاني نيمه اول دهه 60 مي گذرد.

در اين سوي ميدان اما عبدالمالکي قرار دارد که تمام رفتارهاي تروريستي اش به نحو عجيبي به فرقه منافقين شباهت دارد. اگر منافقين عمليات مهندسي انجام مي دادند، نيروهاي ريگي سر مي برند. در مورد کشتار غير نظاميان که پیمان نانوشته خوبي ميان آنها به امضا رسيده است که تا اينجاي کار ريگي به خوبي آن را عملي کرده است. در مورد دست نشانده و آلت دست بودن هم که جاي سوالي نيست. مي ماند چند مسئله ديگر . اگر ريگي مي ماند شباهت هاي عيني اين سناريو بيشتر مي شد. بعد از مدتي ناکارآمدي ريگي براي غرب اثبات مي شد و حمايت ها از اين تروريست که آن موقع ديگر ميان سال شده بود کاسته مي شد. ريگي در آن زمان براي امرار معاش فرقه اش که تعداد زيادي از آنها را به بهانه کار در ژاپن فريب داده و به اشرفش آورده بود و تعدادي ديگر را هم با هدف آزادي ايران و مردم ايران و مواردي از اين قبيل فريب داده بود،‌ احتمالا قاچاق انسان و مواد مخدر را هم در دستور کار قرار مي داد. در آن زمان احتمالا طالبان هم در زمره طرفداران اين گروهک درآمده بود. اما هنوز معلوم نيست که تا آن زمان در گروهک ريگي زنان و دختراني هستند که براي خوش آمد آمريکايي ها و نيروهاي طالبان به آنها اهدا شوند يا نه. البته از شدت زن بارگي ريگي هنوز خبري منتشر نشده و معلوم نيست تا آن زمان دوست صميمي ريگي زن زيبايي اختيار کرده که ريگي در هوسش باشد يا نه. البته ريگي و گروهکش احتمالا از انقلاب ايدولوژيک چيزي نمي دانند و آن جا اگر ريگي نيتي مي داشت رفيقش از ترس بريده شدن سر دو دستي نیت وی را براورده و همسرش را تقديم مي کرد.

تا آن زمان تعداد جنايت هايي که ريگي انجام مي داد مسلما به دليل اقتدار قواي جمهوري اسلامي به 12 هزار نفر نمي رسيد اما مسلما چندين هزار نفر از هموطنانمان شهيد شده بودند. احتمالا ريگي هم براي فرا فکني تعدادي از نيروهايش را سر به نيست مي کرد،‌با اين تفاوت که او از نيروهاي خودش هم که به زعم ريگي به گروهش خيانت کرده اند فيلم تهيه مي کند تا عبرت شود اما مسعود رجوي هر کس را که مي خواست نباشد طرف يا سکته مي کرد يا ناراحتي قلبي داشت يا ماشه تفنگش ناخواسته کشيده مي شد يا از پشت به وسيله «پاسداران خميني» هدف قرار مي گرفت و يا دچار ضعف مي شد و خودش را در تعميرگاه حلق آويز مي کرد.

ريگي آن زمان که ملت پاکستان و يا افغانستان از آنها مي خواستند از کشورشان بيرون بروند اعلام مي کرد که سال ها در اين دو کشور مانده اند و نيروهايش طبق کنوانسيون هاي ژنو حکم پناهنده را دارند. در آن زمان اما به احتمال قريب به يقين کسي نمي دانست ريگي کجاست و سريال اعلاميه هاي مي کشيم و داغان مي کنيم و خشم انقلابي و خزعبلاتي از اين قبيل از دهان ريگي نيز مثل نقل و نبات بيرون مي ريخت. اينکه آيا او هم مثل مسعود رجوي با وجود داشتن مريم رجوي به عنوان همسر سوم، دستي به سر و گوش دخترکان خوش بر و رو مي کشيد يا نه، زمان بايد اثبات مي کرد که خب مجالش پيش نيامد.

واقعا اگر ريگي مي ماند براي خودش يه پا مسعود رجوي مي شد در جوار خاک وطن با تئوري پناهنده شدن براي آزادي مردم !

===

1 – بيانيه فرقه رجوي که در سايت هاي اين فرقه منتشر شده است.


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29