ملاقاتهای اعضای سازمان با امام خمینی
نخستین ملاقات نماینده سازمان با امام خمینی در نجف و در سال 1349 در رابطه با بازداشت 9 نفر از اعضای سازمان در عراق که یک هواپیما را ربوده و به آن کشور برده بودند، توسط تراب حقشناس از کادرهای قدیمی سازمان صورت گرفت.
اواخر سال 1350 و همزمان با تشکیل دادگاه رهبران و اعضای سازمان، حسین روحانی عضو مرکزیت که در خارج کشور بسر میبرد، طی چند جلسه با امام ملاقات کرد. لطفالله میثمی نقل کرده است که خلیل رضایی، عباس داوری، حمید نوحی، رضا رئیسطوسی قبل از پیروزی انقلاب در پاریس از طرف سازمان با امام خمینی ملاقاتی داشتهاند و امام در آن دیدار به آنان توصیه کردهاند که در جهت وحدت بیشتر اقداماتی انجام دهند. البته ابراهیم یزدی که تاکید دارد در تمام ملاقاتهای امام در پاریس حضور داشته است، میگوید: من به یاد ندارم که از مجاهدین شناخته شده کسی در پاریس به دیدن ایشان آمده باشد اما علاقهمندان یا وابستگان آنها با آن نوع مبارزه[روش امام] موافق نبودند. نخستینبار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی روزنامههای کیهان و اطلاعات 8 اردیبهشتماه 1358 از ملاقات و مذاکرات رهبران سازمان با امام خمینی خبر دادند. این دیدار صبح روز پنجشنبه 6 اردیبهشت ماه در اقامتگاه امام در قم و بهطور خصوصی انجام شد.
با توجه به ارتداد بخش اعظمی از نیروهای سازمان و برای جلوگیری از هرگونه شائبهای در مبانی دینی باقیمانده آنها، امام قبلا از مسؤولان سازمان خواسته بود تا مواضع اعتقادی خود را رسما اعلام کنند و سپس به ملاقات ایشان بروند و سازمان در قالب یک اطلاعیه و یک نامه به امام که اولی شرح شأن صدور نامه است، مبانی عقیدتی خود را اعلام کرد. متن اطلاعیه بدین شرح است:
به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران
اخیرا پارهای شایعات که اذهان خواهران و برادران عزیز مسلمان را نسبت به مجاهدین خلق ایران مشوب مینمود شنیده میشود؛ شایعاتی که به دنبال ضربه خائنانه فرصتطلبان چپنما به سازمان در سال 54 قوت گرفته و ارکان عقیدتی اسلامی برادران ما را مخدوش جلوه میداد و نهایتا آب به آسیاب همانهایی میریخت که اصطلاح ضداسلامی و ضدمردمی «مارکسیسم اسلامی» را ابداع و رایج کرده بودند. خوشبختانه پدر بزرگوار و روحانی ما حضرت آیتالله امام خمینی از مدتها قبل بطلان این اصطلاح آریامهری را برملا کرده و مشت محکمی در این رابطه به دهان شاه خائن کوبیده بودند. از سوی دیگر مجاهدین خلق ایران نیز به اعتبار 14 سال کار خونبار مکتبی خود نیازی به رودررویی مستقیم با شایعات فوقالذکر که حاصلی جز تشدید اختلافات و ایجاد نفاق در درون صفوف به هم فشرده مردم ندارد، نمیدیدند؛ صفوفی که اکنون نیز بیش از همیشه به وحدت و یگانگی نیازمند است بویژه که ارکان عقیدتی اسلامی ما از پیش نیز در مدارک مستند آموزشی سازمان به تفصیل، تشریح و اثبات شده و سری جدید آموزشهای ایدئولوژیک نیز که تکمیل شده است به تدریج آماده انتشار میگردد. لیکن در یکی، دو ماه اخیر شایعات زیانبار مزبور حتی به گوش امام نیز رسیده بود تا اینکه ایشان امر و سفارش کرده بودند که جهت روشن شدن مطالب، ارکان عقاید و جهانبینی خود را از طریق وسایل ارتباط جمعی به اطلاع همگان برسانیم.
گو اینکه تشریح جامع و منطقی عقاید و ارکان جهانبینی توحیدی مستلزم کتب و جزوات مشروحی است که تدریجا در اختیار عموم قرار خواهد گرفت لیکن پیام امام ما را بر آن داشت که به زبانی ساده و همهفهم اصول شناخته شده دین اسلام و آیین انقلابی تشیع را که لاجرم لازمه انفکاکناپذیر بنیادهای اعتقادی هر فرد یا گروه مسلمان و از جمله مجاهدین خلق ایران است، ضمن نامه کوتاهی به امضای یکی از برادران، به اختصار و با وضوح تمام جهت روشن شدن ذهنعامه مردم به عرض ایشان برسانیم. امید است که مدد گرفتن از کلماتی آشنا که در هر کتاب مقدماتی شرعیات نیز به چشم میخورد بتواند از انحراف افکار و مفسدهجویی جلوگیری کرده و جریانها و افراد مسؤول را به ممانعت از هرگونه جدایی و تفرقه در میان نیروهای مردم برانگیزد.همچنین اکنون که صحبت از شایعات کردیم بیمناسبت نیست اضافه کنیم: از آنجا که عدهای شایع کرده بودند که فرمایشات دیروز امام نشانه تکدر خاطر ایشان از مجاهدین خلق ایران بوده است، عصر امروز با اعضای خانواده امام تماس گرفته و حقیقت امر را جویا شدیم که پس از سوال از حضرت ایشان روشن گردید که منظور ایشان چنین نبوده و ایشان چنین نظری نداشتهاند. همینطور راجع به معجولاتی از قول ایشان مبنی بر «طرد مجاهدین و تعرض به آنها» که عدهای در گوشه و کنار کشور مدعی آن بودند سوال کردیم که فرموده بودند به هیچ وجه منظوری نداشته و چنین چیزی نگفتهاند. ضمن جلب توجه عموم خواهران و برادران مسلمان به احتراز از شایعات مجعول امیدواریم که با کوتاه شدن هرچه سریعتر دست استعمار از این میهن، هیچ محلی برای نفاق و جدایی نیروها و صفوف مردمی برجانماند.
مجاهدین خلق ایران
31 فروردین 58
اکنون متن نامه فوقالذکر از جانب«سازمان مجاهدین خلق ایران» و به مثابه نقطه نظرهای جهانبینانه عموم اعضای آن،بدین وسیله به اطلاع عموم میرسد: حضور پدر بزرگوارمان رهبری انقلاب«حضرت آیتالله العظمی امام خمینی»
پس از عرض سلام، کمترین فرزندان مجاهد آن حضرت، حسبالامر آن پدر گرامی که از ارکان اعتقادی اینجانبان سوال فرمودهاید معروض میدارند: ارکان عقیدتی مجاهدین همان ارکان عقیدتی دین مبین اسلام و مذهب حقه جعفری اثنی عشری است. همان تشیع علوی و همان ارکان عقیدتی قرآن یعنی کتابی که از ابتدا تا انتها بدون کمترین خدشهای تا ابد راهنمای بشریت و مورد اعتقاد مسلمانان بوده و خواهد بود. با این همه حسب فرامین شفاهی پدر گرامیمان که در اینباره سوال کرده بودید مختصرا ارکان عقیدتی خود را که برخلاف نظرگاههای مادی است به شرح زیر اعلام میداریم:
1- توحید: جهان را خالقی است یکتا، احد، لمیلد و لم یولد که مشیت جمله کائنات در ید قدرت اوست. ذاتی یگانه و بیهمتا که کل شیء هالک الا وجهه... و نشهد ان لا اله الا الله... کلیه صفات ثبوتیه و سلبیه ذات باری چنانکه در عموم کتب شرعیات آمده است نیز بیگمان لازمه هر عقیده اسلامی است که فرزندان شما از آغاز بدان معتقد بوده و هستند.
2- عدل: خدای یکتا عادل است. عدل مطلق و نمیشود که حتی به قدر«پوسته خرمایی» ستم روا دارد.
3- نبوت: از طریق وحی، انبیای مرسل که اول آنها حضرت آدم و خاتم آنها حضرت محمد(ص) هستند جهت بشارت و انذار بندگان به پیامآوری فرستاده شدهاند و نشهد ان محمداً رسولالله.
4- امامت: پس از ختم نبوت، از ذریه رسول اکرم و علی علیهالسلام جهت ادامه هدایت بنی بشر 12 تن ائمه که آخرین آنها زنده و غایب است به منصب امامت رسیده و اسلام ما را به اوج اعتلا رساندهاند.
5- معاد: بنیبشر را حیاتی است پس از مرگ که در آن به کیفر و پاداش اعمالی که در این جهان از آنها سرزده است، خواهد رسید. خصوصیات جهان اخروی همان است که در کتاب خدا(قرآن) خط به خط و نکته به نکته آمده است.
والسلام علیکم«مسعود رجوی» 30 فروردین 58.
در پی انتشار این اطلاعیه و تصریح سازمان بر اعتقادات اسلامی، آنچه که در مطبوعات درباره ملاقات مرکزیت سازمان با امام، درج شد از جمله روزنامه کیهان بدین شرح بود: عدهای از اعضا و مسؤولان سازمان مجاهدین خلق ایران به مدت یک ساعت با امام خمینی ملاقات و گفتوگو کردند و امام فرمایشات و رهنمودهایی خطاب به اعضای سازمان مجاهدین خلق ایراد کردند. مجاهدین خلق که مسعود رجوی و موسی خیابانی نیز در میان آنها بودند در این دیدار که روز پنجشنبه انجام شد سقوط دیکتاتوری پهلوی، استقرار جمهوری اسلامی و فرمان تشکیل شوراها و انجمنهای ایالتی و ولایتی را به امام خمینی تبریک گفتند. مسعود رجوی در سخنان خود با امام اظهار داشت: «اکنون که ما به خدمت شما رسیدهایم خواست و تمنای مادی و دنیوی نداریم.» وی افزود:«تمرکز قدرت روحانی و سیاسی وقتی به هم دست میدهند نیرویی است که کون و مکان را میتواند تغییر دهد و این موفقیت امروز ماست و باید در جهت خدا و در جهت مردم از آن استفاده کرد».
مسعود رجوی همچنین گفت:«ما مکتبمان اسلام را ساده پیدا نکردهایم، اعتقاد به آن را از لابهلای رنج و خون این مردم، از لابهلای جوخههای اعدام و شکنجهها کسب کردیم». امام ضمن فرمایشاتی خطاب به مجاهدین خلق بر اهمیت تلاشهای سازنده به خاطر نجات کشور از بازگشت به اوضاع سابق تاکید کردند و افزودند: «اسلام بیش از هرچیزی به آزادی عنایت دارد و در اسلام خلاف آزادی نیست الا در چیزهایی که مخالف با عفت عمومی است».
متن روزنامه اطلاعات هم دقیقا همین متن است و فرمایشات امام در صحیفه امام نیز عیناً به همین شکل آمده است. از قرائن چنین به نظر میرسد که متن مندرج در روزنامهها را خود سازمان تهیه کرده و به مطبوعات داده است، چرا که بخش اصلی سخنان ایشان را که بعدها رضا کیوانزاد ارائه کرده است، عنوان نشده بود.
امام در آن ملاقات همچنین گفت:«من تاکنون علیه شما سخن نگفتهام. اما هر وقت ببینم شما خارج از اسلام هستید سخن خواهم گفت».
این بخش از سخنان در آن زمان منتشر نشد تا اینکه بعد از فرار مرکزیت سازمان از ایران قسمتی از این ملاقات از زبان موسی خیابانی در نشریه مجاهد، در خارج از کشور منتشر شد که عیناً آورده میشود: [امام] خمینی گفت من تاکنون علیه شما حرفی نزدهام، اما هر وقت که ببینم شما خارج از اسلام هستید، خواهم گفت.
... خلاصه و چکیده صحبت ما، در برابر [امام] خمینی عبارت بود از: آزادی و در مقابل، خمینی ضمن سفارش ما به، به اصطلاح اسلام، در لفافه خواست تا مبارزه علیه مارکسیستها را بر دوش ما بگذارد. در هر صورت این ملاقات نخستین و آخرین دیدار رسمی سازمان با[امام] خمینی بود. پیش از آن، بعضی برادران ما و در یک مورد، تا آنجا که یادم هست خود برادرمان مسعود، در روزهای قیام با او دیداری غیررسمی و کوتاه داشتند.
مقالهای در نشریه مجاهد، مقدمات این دیدار غیررسمی اشاره شده در سخنان خیابانی را چنین ترسیم میکند: یکی، دو شب پس از قیام 2 2بهمن 57 [امام] خمینی پسرش احمد را به دیدار برادر مجاهدمان مسعود فرستاد. احمد خمینی از ابتدای شب تا صبح روز دیگر با برادرمان مسعود گفتوگو داشت. از برادر مجاهد محمد حیاتی- که در این دیدار حضور داشت و خود، احمد خمینی را چشم بسته به پایگاه محل اقامت مسؤول اول سازمان آورده بود- شنیدیم که احمد خمینی پس از مقدمهچینیهای بسیار و از هر دری سخنی، مشخصا در برابر انتقادات بسیار صریح و روشن مخاطبش نسبت به رژیم جدید، سرانجام از جانب پدرش 3 شرط را به مجاهدین پیشنهاد کرد که در صورت پذیرش آنها میتوانند خود وارد رژیم شده و هر کاری و مقامی میخواهند به دست گرفته و به اتکای توانایی سازمانی خود آن را پیش ببرند:
اولا: پذیرش رهبری امام(خمینی)...
ثانیا: صدور یک اعلامیه صریح از جانب مجاهدین علیه مارکسیستها و دیگر نیروها و جریانات غیرمذهبی و«خدانشناس» که باید توسط شخص برادر مجاهد مسعود رجوی در سخنرانی عمومی خود در دانشگاه تهران اعلام میشد.
ثالثاً: پذیرش این مطلب که[امام] خمینی با هرکس وارد جنگ یا وارد صلح شود مجاهدین نیز از او تبعیت کنند.
نشریه سازمان همچنین میافزاید که روز بعد، حجتالاسلام سیداحمد خمینی، مسعود رجوی و بعضی دیگر از مسؤولان و اعضای سازمان را به دیدار امام در مدرسه رفاه برد. خود رجوی نیز از دیدار به اصطلاح غیررسمی خود که خیابانی بدان اشاره کرد یاد کرد و بدون پرداختن به اصل مذاکره و اینکه بین آنها و امام چه گذشت به جعل حاشیه درباره ملاقات رسمی قم پرداخته، میگوید: با[امام]خمینی نیز همین حرف را[حل و فصل مسائل خلق] در میان گذاشتیم، همان 3-2روز اول، پسرش آمد ما را برد در آن مدرسه رفاه، بعد هم در قم با حدود 20 نفر از برادران به سراغش رفتیم. البته به رسم خودمان دیدار کردیم: خوب آخر در شأن مجاهدین نبود هرکس دستش را دراز کند، آن را ببوسند، ما دست آقا را مؤدبانه زدیم کنار و فقط روبوسی کردیم. تکبیر کشیدن و هلهله کردن هم که کار ما نبود. خوب آقا از کنار زدن دستش و مصافحه و معانقه موسی و من عصبانی شد. بعداً پسرش در آخر ملاقات آمد بیرون و به ما گفت: خوب امام جای پدرتان است. رضا کیوانزاد از مسؤولان مهم سازمان که از سال 54 در زندان به سازمان پیوسته بود، اطلاع خود را از جلسه قم چنین بیان میکند: افراد حاضر در جلسه عبارت بودند از مسعود رجوی، موسی خیابانی، عباس داوری و محمود احمدی. در ابتدای ملاقات امام اینطور صحبت را شروع میکنند: سوابق سازمان شما اینطوری بوده. اشاره میکنند به تغییر ایدئولوژی و ... میگویند که این کتاب تغییر ايدئولوژی و اعلام مواضع شما را آورده بودند به من گفته بودند، اینها اینطور هستند. این تیپ هستند و من گفتم که اگر اشتباهی شده و اگر مسالهای به وجود آمده مربوط به گذشته است. به هر جهت شما جوانید. الان انقلاب شده و مردم ما متحول شدند و ما باید دست به دست همدیگر بدهیم برای سازندگی و میتوانیم و شما میتوانید اشکالاتتان را برطرف کنید... به هرجهت امام گفتند شما بروید خودتان را اصلاح بکنید و بعد با توجه به[اصلاح] این اشتباهتان، بروید تبلیغ کنید و بروید با مردم باشید خدا هم کمکتان میکند... .
البته از این جلسه هیچ نواری و هیچ متنی، به طور رسمی تهیه نشد. فقط نواری دزدانه خود سازمان تهیه کرد که به عدهای از افراد داخلی سازمان دادند، صدایش خیلی پایین بود، من هم همین چند جمله آن در ذهنم مانده که برایتان گفتم.
احمد قدیریان نیز روایتی مشابه متن فوق بدین شرح دارد: پس از پیروزی انقلاب در ملاقات اعضای اصلی گروه مجاهدین با حضرت امام، ایشان سفارشهایی را به این گروه میکنند: [بعضیها] مسائل تغییر ایدئولوژی را با من در میان گذاشتند، من به آنها گفتم:[... شما] جوان هستید، اول کار است، شما توبه کنید و خدا توبه شما را قبول میکند و خدا کمکتان میکند، بروید و خودتان را اصلاح کنید.
اعظم طالقانی وقایع پس از ملاقات اعضای سازمان با امام را در مصاحبهای چنین توضیح میدهد: همان شب مسعود رجوی، پرویز یعقوبی و چند نفر دیگر از بچههای سازمان هم آمدند و شب همه آنجا منزل سید احمد آقا خوابیدیم. فردای آن روز قرار شد همگی ناهار بروند باغ تولیت و بعدازظهر هم پدر در مدرسه فیضیه سخنرانی کند... در همین احوال، پدر با بچهها[مجاهدین] صحبت میکرد که ناگهان صدایش بلند شد. البته من بیرون اتاق بودم، اما صدایش را میشنیدم. جمله پدر این بود که«مگر شما نسبت به من تعهد ندارید؟» این را که شنیدم در اتاق را باز کردم و داخل شدم. آنها فشار میآوردند که «آقا این را بگو، آن را بگو، سپاه درباره شما اینگونه گفته، شما نباید کوتاه بیایید و ...».
حجتالاسلام سید حسین موسوی تبریزی از ملاقات سران سازمان با امام چنین یاد میکند: ... خود امام و بیت ایشان- که در آن موقع از حاج احمد آقا و حسین آقا خمینی هر دو باید اسم ببرم- رفتار نامساعدی نسبت به اینها[=اعضای سازمان] نداشند. امام در سال 1358 در قم به آقایان رجوی و موسی خیابانی ملاقات دادند. البته من یادم هست که برای من و بعضی از دوستان از جمله شهید حقانی، آقای جعفری گیلانی، آقای فاکر و آقای عبایی خراسانی شبههای در رابطه با این ملاقات ایجاد شد. در جلسهای که با هم بودیم صحبت شد که چرا امام باید اینها را بپذیرد؟ بعضیها گفتند که شاید امام عنایت دارد که اینها جذب انقلاب بشوند... خدمت امام رفتیم و سوالمان خیلی رک و صریح این بود که«چرا به رجوی و موسی خیابانی ملاقات دادید؟ این باعث شبهه برای دیگران شده است.» امام 2 جمله بیان کردند- البته روش امام کلا همین بود-«یکی اینکه من احتمال میدادم که اینها مطالبی داشته باشند که به گوش من نرسیده باشد و بعد بگویند ما مطالبی داشتیم و امام وقت ندادند به گوش او برسانیم و اگر میگفتیم، امام قبول میکرد. من چرا باید این فرصت را از اینها بگیرم. باید اینها میآمدند و میگفتند. دوم اینکه من خودم مطالبی داشتم که باید به اینها میگفتم بهعنوان اتمام حجت که خدای نکرده بعدها در دل خودم نماند که چرا حرفهایم را به اینها نگفتم و اینها نگویند که امام حرفهایش را به ما نگفته بود و آنها هم آنجا به من قول دادند که حرفهای مرا برای دوستانشان هم نقل کنند»
در تدارک «شورش»
بحرانسازی با الگوی شورشگری اجتماعی
28 ماه شورشگری اجتماعی در اشکال افراطی راهپیمایی، تحصن، درگیری خیابانی، میتینگ و سخنرانی، تحریک خشونتبار افکار عمومی، تحریف، دروغپردازی علیه رهبران جمهوری اسلامی و تحریک احساسات جوانان کمتجربه دانشآموز و دانشجو و ... در سطح جامعه تاثیرات منفی عمیقی گذاشت. فهرست مواردی را که سازمان در طول روند شورشگری اجتماعی با تمسک به آنها قصد جذب نیرو، آموزش نیرو، کینهورزی علیه رهبران جامعه و توجیه مناسب برای درگیری خیابانی و زد و خورد و آمادگی برای رویارویی نهایی با نظام را داشته است، میتوان به صورت زیر فهرست کرد:
1- حمله ساختگی به مراکز سازمان:
اصلیترین بهانه برای درگیریهای بعدی، موضوع پیچیده حمله عناصری جاهل یا آموزشدیده به مراکز سازمان است که برخی از مسؤولان بخش اجتماعی بعدها اعتراف کردند که سازمان به علت نیاز به مستمسک، برخی حملات را به دفاتر و روزنامهفروشیهای خود طراحی میکرد یا با تحریک حساب شده برخی از مردم مخالف و واکنشهای زنجیرهای ناشی از آن، زمینه ایجاد و گسترش درگیریها را فراهم میساخت.
2- موضوع دستگیری سعادتی:
سازمان در پی دستگیری سعادتی تحصن و راهپیمایی و درگیریهای برنامهریزی شده خود را شروع کرد و به جای پاسخگویی به افکار عمومی و مسؤولان- درباره اقدام جاسوسی یکی از رهبران خود- از این موضوع به عنوان مستمسکی برای ایجاد تشنج و افزایش سطح کمی و کیفی درگیریها بهره جست.
3- مساله مسلح بودن سازمان:
نگهداری غیرقانونی سلاح نیز یکی از مواردی بود که سازمان درباره آن به مواجهه و مقابله با دستگاه قضایی و انتظامی، بویژه دادستانی انقلاب، کمیته و سپاه پرداخت.
4- بحثهای خیابانی:
بحثهای سیاسی و مشاجرات جدلگونه از تاکتیکهای سازمان بود که بین موافق و مخالف در پارکها، خیابانها و پیادهروها به راه میانداخت. این بحثها با ادبیات خشونتورزانه سمپاتها و هواداران تشکیلاتی سازمان، معمولا منجر به درگیری شده و عموما برای ایجاد کینه و تنفر از نظام در بین جوانان راهاندازی میشدند. بحثها درباره موضوعات روز مانند روحانیت، ارگانهای انقلابی، آزادی سعادتی، ارتجاع و ... بودند.
5- شعارهای تند ضدامپریالیستی:
متهم کردن نظام و رهبری به سازش با آمریکا با تمسک به برخی مواضع دولت موقت، از جمله بهانههای درگیریساز سازمان بودند. این اتهام (سازش با آمریکا) بعد از تسخیر لانه جاسوسی رنگ باخت و سازمان در این زمینه به انفعال افتاد.
6- زندانی شدن و شکنجه اعضا و هواداران:
بخش عظیمی از تبلیغات سازمان برای تعمیق کینهورزی هواداران نسبت به نظام- بویژه در سال 59 و اوایل سال 60- شایعات و دروغپردازیها درباره این موضوع بود. اگرچه بارها کذب بودن آنها با اسناد و مدارک اثبات میشد اما سازمان با شیوه تکرار و تحریف، موضوع را زنده نگه میداشت.
7- شعارهای تند غیرعملی در پوشش اصلاحطلبی:
این شعارها به منظور جذب افراد طبقه محروم بیان و در فضای سیاسی آن موقع توسط همه گروههای چپ سر داده میشد. سازمان در مسابقه اینگونه شعارها، سعی میکرد جلوتر از دیگر گروههای چپ قرار گیرد و رادیکالترین و عوامفریبانهترین شعارها را ارائه دهد تا جایگاه خود را به عنوان نیروی پیشتاز چپرو حفظ کند.
8- حمله تبلیغاتی تحت عنوان ارتجاع:
سازمان با طرح موضوع دوگانه کاذب «مبارزه و ارتجاع» از داخل زندان و تبدیل آن به دوگانه «انقلاب و ارتجاع» در فضای پس از پیروزی انقلاب، تلاش گستردهای کرد تا نیروهای پیرو خط امام و روحانیت و نهادهای انقلابی را مصادیق اصلی ارتجاع معرفی کند. در این مرزبندی، سازمان نیروهای چپ مارکسیست و در مقطع پس از انتخابات ریاستجمهوری، لیبرالها را نیز در صف مقابل- به اصطلاح- ارتجاع قرار میداد و داعیه تشکیل جبهه ضدارتجاع را در تبلیغات فراوان خود طرح میکرد.
9- تبلیغات و درگیریهای وسیع سیاسی- اجتماعی علیه «انتخابات»ها:
در این مواقع سازمان شدیدترین حملات تبلیغی و سیاسی را علیه انتخاباتهای مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری کرده و انگیزه براندازی نظام را در میان هواداران تقویت میکرد.
10- انجام اعمال ظاهرا تبلیغی:
سازمان با کارهایی مانند فروش نشریه، ایجاد دکه و بساط کتابفروشی، پخش تراکت و شعارنویسی و میتینگ و سخنرانیهای گوناگون در شرایط مختلف- که عموما ماهیت ضدحکومت داشتند- زمینه بهرهبرداری از «شورشگری اجتماعی» را میسر میساخت.
منافقین از نفوذ تا خیانت(1)