ادعای منافقین درباره معروف ترین زن شهید جمعه سیاه

 

Shahid Mahboube Danesh

در بعضي نوشته ها و نقل قول ها به غلط بعضي ها مي‌گويند محبوبه دانش از مجاهدين خلق بوده، در صورتي كه او دو سال با ما در مسجد فعاليت داشت و معلم قرآن بود. چه بسا منافقين نه از روي حماقت كه از روي دنائت اين حرف‌ها را مي‌زنند تا براي خودشان شهيد درست كنند.

 

پس از شهادت این دختر نوجوان پیرامون این شهید از سوی اعضای گروهک منافقین ادعاهایی مطرح شده که "محبوبه دانش" از همفکران آنهابوده است.

 

جنازه را به مسجدی كه آقاي موحدي كرماني در آن نماز مي خواندند منتقل مي كنند، ايشان جنازه را شناسايي مي‌كند و با پدرش تماس مي‌گيرد و به او مي گويد: شما در مسجد ما يك مهمان داري. پدرش مي‌گويد چه كسي؟ آقاي موحدي مي‌گويد:دختر شما شهيد شده و اينجاست.

 

به گزارش سرویس زنان؛محبوبه دانش یکی از معروفترین شهدای 17 شهریور 57 از بین زنان است زیرا با وجود به شهادت رسیدن جمع زیادی از زنان در این روز به دلیل این که ساواک بسیار از جنازه ها را از بین برد و اسناد ومدارک مربوط به این روز جنایت بار را نابود کرد تقریبا اطلاعات زیادی از این کشتار در دست نیست.

 

محبوبه دانش دختر هفده ساله شهيد دكتر غلامرضا دانش بود -كه در روز 7 تير در حادثه بمب گذاري حزب جمهوري به شهادت رسيد-.

 

محبوبه دانش یکی از خیل زنانی بود که در جریان راهپیمایی های منتهی به پیروزی انقلاب همواه حضور داشت وی به دلیل زندگی در یک خانواده با ایمان و مذهبی با وجود سن کم از دانایی و آگاهی دینی بالایی برخوردار بود. دانش در جریان واقعه جمعه سیاه و کشتار مردم در میدان ژاله مظلومانه به شهادت رسید.

 

پس از شهادت این دختر نوجوان پیرامون این شهید از سوی منافقین ادعاهایی مطرح شده که محبوبه از همفکران آنهابوده است اما مصطفي ابوالحسني " از دوستان پدر این دختر شهید و از جمله افرادي كه در كفن و دفن شهداي 17شهريور سال 1357 نقش به سزايي داشته است درباره وی می گوید:در بعضي نوشته ها و نقل قول ها به غلط بعضي ها مي‌گويند محبوبه دانش از مجاهدين خلق بوده، در صورتي كه او دو سال با ما در مسجد فعاليت داشت و معلم قرآن بود. چه بسا منافقين نه از روي حماقت كه از روي دنائت اين حرف‌ها را مي‌زنند تا براي خودشان شهيد درست كنند.

 

منصوره مرشد زاده دوست نزدیک محبوبه می گوید: جلسات دینی متعددی داشتیم. با هم تفسیر قرآن و نهج البلاغه می خواندیم، محبوبه با زهره طبیب زاده خیلی بحث می کرد و تاکید داشت تزکیه بر همه چیز مقدم است.

یکی از دوستانمان( خانم آیت اللهی ) که آخرین کسی بوده که او را قبل از شهادتش دیده پس از شهادت محبوبه تفالی به قرآن می زند:

وَ أَمَّا الَّذينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ إِلاّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ "108 سوره هود

«و اما آنها كه سعادتمند شدند در بهشت جاودانه خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست» «مگر آنچه پروردگار تو اراده كند».

 

17shahrivar01

روز شهادت

 

نزديکي‌هاي ظهر روز 17 شهریور بود، مادر صداي تيراندازي‌ها را شنيده بود و دلش مثل سير و سرکه مي‌جوشيد. با اولين زنگي که تلفن خورد گوشي را برداشت. دوست محبوبه بود، پرسيد «محبوبه هنوز نرسيده خانه؟» مادر گفت «نه! مگر شما با هم نبوديد؟» بعد هم جواب شنيد که توي شلوغي از همديگر جدا شده‌اند. يک ساعت بعد يک دوست ديگر محبوبه زنگ زد و سراغ محبوبه را گرفت. مادر بي‌خبر بود، اما سؤال آخر دختر مادر را به جنون رساند «خانم دانش! لباس‌هاي محبوبه چه رنگي بود؟» ديگر مادر مطمئن شده بود که يک چيزي شده و نمي‌خواهند به او بگويند. پدر و مادر ديگر نمي‌توانستند در خانه بمانند، اما کجا بايد دنبال محبوبه مي‌گشتند؟ شروع کردند به تلفن زدن به اين طرف و آن طرف يک ساعت ديگر هم گذشت.

 

شهید محبوبه دانش

 

باز تلفن زنگ خورد. اين دفعه دوست ديگرش بود که با بغض مي‌گفت «تو مسجد امام هفت جنازه هست که يکي از خانم‌هاي همسايه مي‌گويد خيلي شبيه محبوبه است.» از کجا معلوم محبوبه من باشد، اين را مادر مي‌گفت، ولي پدر ديگر باور کرده بود که محبوبه‌اش شهيد شده.

 

به مسجد که رسيدند دم غروب بود، خادم اجازه داد که مادرش براي چند لحظه برود و جنازه‌ها را ببيند. خودش بود، آرام خوابيده بود، اگر جاي گلوله‌ها نبود شايد کسي باور نمي‌کرد که او شهيد شده.

 

جمعه سیاه

 

دوشنبه 13 شهريور 1357.ش مصادف شده بود با روز «عيد فطر». همان عيد فطر معروفي که نمازش به امامت آيت‌الله مفتح در تپه‌هاي قيطريه تهران با شکوه زيادي اقامه شده بود و بعد از نماز هم دکتر محمدجواد باهنر سخنراني پرشوري درباره اوضاع کشور کرده بود و آخرش هم مردم دسته‌جمعي تظاهرات کرده و به سربازان ارتشي گل داده بودند. در پايان آن تظاهرات اطلاعيه‌اي قرائت شد که در آن جامعه روحانيت مبارز سراسر کشور از مردم خواسته بودند براي تداوم اعتراضات و مبارزه روز 16 شهريور(پنجشنبه) تظاهرات بزرگ ديگري در سرتاسر ايران برپا شود. مردم تهران قرار شد براي تظاهرات روز شانزدهم در ميدان شهياد ـ همان که بعدها ميدان آزادي ناميده شد ـ جمع شوند.

تظاهرات روز پنجشنبه 16 شهريور در سرتاسر کشور آنقدر باشکوه برگزار شده بود که ظهر همان روز جعفر شريف امامي ـ نخست‌وزير تازه منصوب شاه ـ از دو مجلس شوراي ملي و سنا تقاضاي تشکيل جلسه اضطراري کرد و بعد از تشکيل جلسه در سخنراني‌اش اعلام کرد که با قوانين موجود نمي‌شود بر امور مسلط شد و لازم است که براي مهار تظاهرات در شهرهاي بزرگ حکومت نظامي برقرار شود و بالاخره بعد از چند ساعت گفت‌وگو برقراري حکومت نظامي در تهران و چند شهر بزرگ تصويب شد. اما قرار بعدی مردم اعلام شده بود جمعه میدان ژاله.

 

17shahrivar02

جمعه میدان ژاله

 

يكي از خبرنگاران حاضر در ميدان شهدا،‌ خبرنگار روزنامه فيگاروست مشاهدات وي به نقل از روزنامه كيهان چنين است:

ساعت هشت صبح ميدان ژاله، ‌ارتش و نيروهاي امنيتي كاملا در ميدان مستقر گشته‌اند و تمام راه ‌هايي را كه به ميدان متصل مي‌ شود بسته‌اند. ماسك‌ هاي ضد گاز،‌ كلاه كاسك ‌ها،‌ سرنيزه ‌ها و تفنگ ‌هاي نشانه رفته در پرتو نور خورشيد مي ‌درخشيد. راهپيمايان و تظاهركنندگان كجا هستند؟ بله اين جا هستند. در ميدان و كوچه ‌ها طوري موضع گرفته‌اند كه به سختي ديده مي ‌شوند و در حالتي جدي و فريب دهنده اما كاملا هوشيار و آگاه از ريسكي كه در پيش دارند، ‌آن هم بدون كوچك ترين سلاحي و تنها با دست خالي همراه با فريادها و پلاكاردهايي كه در دست دارند. در ساعت 15/8 از قسمت فرماندهي نظامي صدايي كه با بلندگو تقويت شده است چنين مي گويد:‌ حكومت نظامي است. به شما دستور داده مي ‌شود كه متفرق شويد، ما را مجبور به تيراندازي نكنيد. جمعيت يك صدا پاسخ مي ‌دهد: ما شاه نمي ‌خواهيم جمهوري اسلامي مي خواهيم،‌ مرگ بر شاه جاني 30/8 هيجان و اضطراب بيشتر شده و جمعيت فشرده‌ تر مي‌ گردد. فريادهاي شادي جمعيت حاكي از ورود آيت ‌الله نوري است. وي با جرأت و شهامت به طرف نيروهاي امنيتي مي ‌رود و پس از مختصري گفتگو با يكي از افسران باز مي ‌گردد و با اشاره سر از جمعيت مي‌ خواهد تا به آهستگي روي زمين بنشينند و جمعيت نيز بدون كوچك ترين واكنشي به دعوت وي لبيك مي گويد 15/9 از قسمت ديگر ميدان به يكباره صداي رگبار مسلسل ‌ها شنيده مي ‌شود. من بلافاصله خود را به روي زمين انداخته و به سختي به طرف پياده رو مي ‌رسم؛ جايي كه سربازان رديف اول بدون وقفه شروع به تيراندازي به طرف ما نموده‌اند. تيراندازي مدت 30 ثانيه به طول انجاميد. تيراندازي به مردم بي ‌دفاع و بي ‌سلاح چه كار آساني بود،‌ چرا كه جنگ نبود،‌ بله يك كشتار دسته جمعي بود. خياباني كه تا دقايقي قبل از انبوه جمعيت سياه مي ‌زد،‌ اكنون پر از اجساد،‌ كفش ‌هاي خونين، پلاكاردهاي پاره و زخمي‌ هايي كه كشان كشان خود را به طرف زخمي ديگر مي ‌رساندند. در آن طرف پياده‌رو و خيابان فريادها شديدتر مي گرديد.

 

جان دي. استمپل كه خود از مسئولين رده بالاي سفارت آمريكا در ايران بود،‌ بعدها كتابي منتشر كرد. وي در كتاب خود درباره واقعه ميدان شهدا مي ‌نويسد:‌ "بلادرنگ پس از آغاز برخورد در ميدان ژاله، مجروحين حادثه به سه بيمارستان واقع در ناحيه روانه شدند. منابع پزشكي كشته شدگان را بين 200 تا 400 نفر برآورد كردند. در ابتدا دولت مدعي شد كه مقتولين 58 نفر بوده‌اند اما در عرض يك هفته اين رقم به 122 نفر افزايش يافت كه به اين رقم بين 2000 تا 3000 زخمي نيز افزوده گرديد. در نيم روز 8 سپتامبر(17/6/57) رقم مقتولين اعلام شده از طرف مخالفين 400 تا 500 نفر بود،‌ اما طي 24 ساعت تا حدود 1000 نفر بالا رفت ... قبرستان بهشت زهرا تنها محل رسمي دفن مردگان در تهران به كنترل مخالفين درآمد و نيز تحريكات قابل توجهي درباره ثبت ارقام قبور مقتولين از هر دو طرف به عمل آمد پزشكاني كه مدت 36 ساعت كار كرده بودند عقيده داشتند كه رقم 300 تا 400 كشته و 3000 تا 4000 مجروح كه در بيمارستان ها و مراكز درماني درمان سرپايي شده‌اند برآوردي منطقي است."‌ گفتني است تظاهرات در تهران‌، در روز هفده شهريور،‌‌ تنها مختص ميدان شهدا(ژاله) نبود. اسناد ساواك نشان مي‌ دهد كه تا پايان اين روز،‌ زد و خودروهایي در ساير نقاط اين شهر وجود داشت.

 

زنان بیشترین شهدای 17 شهریور

 

استاد شهید مرتضی مطهری اسفند 57 طی سخنرانی در مسجد فر شته درباره نقش زنان در انقلاب اسلامی می گوید: در روز 17 شهریور در میدان شهدا آن طور که نقل می کنند و فیلم ها نشان می دهندزنها بیشتر از مردها شهید دادند و این زنها بودند که در میدان شهدا نشستند و مورد رگبار ظالمانه دشمن قرار گرفتند و چقدر زن در آنجا شهید شد و این فاجعه 17 شهریور نقطه عطف عجیبی در این انقلاب اسلامی بود. بعد از این تیر باران عجیب مردم که بیش از هزار نفر به شهادت رسیدند و تا سه هزار شهید هم گفته اند و فکر می کردند که دیگر انقلاب را خواباندند..گفته شد که فرماندار نظامی وقت تهران رفت پیش شاه و گفت: قربان تا 25 سال دیگر خیالتان راحت باشد.

ولی از فردای آن روز دو مرتبه قضیه شروع شد.اگر زنان ما شرکت نمی داشتند مطمئنا از فردای آن روز هر زنی دست بچه و شوهرش را می گرفت و می گفت دیگر نمی گذارم از خانه بیرون بروی ولی از فردای آن روز بیش تر تشویق و ترعیب کردند و این فاجعه نه تنها وقفه ایجاد نکرد و چوب لای چرخ انقلاب نگذاشت بلکه حرکت موتور انقلاب را شدیدتر و تند تر کرد.

 

لازم به توضیح است در واقعه 17 شهریور بر اساس اسناد به دست آمده 650 زن به شهادت رسیدند.

 

17shahrivar03

پیام سرخ

 

شهریور در ذهن دانش آموزان معنایی خاص دارد. شهریور برای کسانی که یک سال تلاش نکرده اند جبران عقب ماندگی است؛ در حقیقت جزو آخرین فرصت ها به شمار می آید. ولی شهریور ماهی فراتر از یک عقب ماندگی است. ماهی است که جبران عقب ماندگی ملتی را تداعی می کند که به یکباره قیامشان در این ماه رنگ خون گرفت و پیامشان تا امروز جاری است.

 

ای شهیدان آزادی و داد ای شده کُشته از تیر بیداد

ای شهیدان شهریور سرخ زنده سازان پیکار خرداد

 

نخلِ داد از شما شد تنومند

هــم بــرومند و هم آبرومند

 

گشت در ماه شهریور از خون سینه ژاله چون لاله گلگون

ریخت بر دامن خاکْ اجساد هم چو انجم به دامان گردون

 

صبــر را گـشت لــبریــز کــاسه

جوش زد خون و خشم و حماسه

 

یک طرف بانک «نصر من اللّه» یک طرف نعره «مرگ بر شاه»

بر لب طالبانش شهادت این حماسی شعار خدا خواه

 

مــا بـه مرگیـم عـاشق تمامی

نیست بیم از حکومت نظامی

 

اهرمن این زمان حیله ها کرد آخرین تیر خود را رها کرد

سیل تیر از مسلسل ببارید تا که حمامی از خون به پا کرد

 

جمعـه شـد جمعـه آتش و خـون

«ژاله» شد چون شقـایق شفق گون

 

ای عزیزانِ در خاک خفته تازه گل های دایم شکفته

ای به بزم خدا رو نهاده ای ز ما دوستان رخ نهفته

 

هـان شما زنده جاودانید

قلب تاریخ و روح زمانید

محمدحسین بهجتی (شفق)

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31