مجاهدین و قاچاق انسان - شاهد31 من پوریا قوامی بچه سنندج هستم که در تاریخ 26/1/81 به سمت ترکیه حرکت کردم.در آغاز با یک نفر به نام علی احمدی آشنا شدیم که ما را به عنوان کار به ترکیه برد. آنجا در یکی از شهرهای ترکیه به اسم وان بودیم، در اصل چهار نفر بودیم. من و برادرم و دو تا از بچه های همسایه مان به نامهای روناک و شهرام دشتی. وقتی که به وان رسیدیم، آنجا روناک و مهران را از ما جدا کردند و گفتند به عنوان این که پول کم است، ما این دو تا را می بریم به یک خانه تیمی و سپس می آئیم دنبال شما و تو
« به ایران بیائید ؛ هیچ خطری متوجه تان نیست » در پی انتشار اخباری مبنی بر تشکیل کمپین حمایت از جدا شدگان و اینکه ادعا شده بود بر روی جدا شدگان برای بازگشت به ایران فشار است و جان این افراد در ایران در خطر است ، خبرنگار سایت هابیلیان برای تجزیه و تحلیل موضوع ، مصاحبه ای را با آقای حسین پاکدل ، که از جمله جدا شدگان از مجاهدین می باشد و در اسفندماه 83 همراه با گروه 100 نفره به ایران باز گشته است انجام داده که در زیر میخوانید : * خبرنگار
« رفیقان ِ دزد و شریکان قافله » سخنی با جداشدگان از سازمان مجاهدین ! تا کی باید جوانان این وطن دستمایه ی امیال و قدرت طلبی گروههای به ظاهر سیاسی و به واقع مافیایی باشند ؟ تا کی باید هر روز یک گروه ، برای ارضاء قدرت طلبی و اهداف تشکیلاتی خود ، آنها را از حصاری به حصاری و از کشوری به کشور دیگر ، سرگردان و حیران کند و بعد از استفاده ، آنان را به زندان و شکنجه گاه روانه سازد؟ دوستان رها شده از چنگال سازمان مجاهدین ؛ آنچه که تحت عنوان ، « کمپین دفاع از
« امام رضا(ع) ، ابراهیم را طلبید! » در خلوت ترین لحظه های زیارت ، و در تجربه ای جان افزا از معنویت ، ابراهیم خدابنده ، در آستان مولا، به واگویه رازهای دل نشست . خلوتی را تجربه نمود که سالها از او ربوده بودند و شهد شیرین معنویتی که تجاوزگران به حریم انسانیت ، به زهر آلوده بودند . در حریم حرم رضوی ؛ قرار یافت ، آنچنان که گفت ، خود را در نشئه ای فراتر از هر آنچه دیده بودم ، یافتم و به معنایی دگرگونه رسیدم ... آقای ابراهیم خدابنده ، به دعوت انجمن نجات خراسان ، برای یک سفر زیارتی دو روزه به
« پاسخ به دروغ بافی های مجاهدین » آقای مهدی جواهریان سازمان مجاهدین در اطلاعیه ای که به نام خواهر شما ( مهری جواهریان ) منتشر کرده است، مواضعی علیه شما گرفته است ،در عین حال که ممکن است خواهر شما خودش هم در جریان این اطلاعیه باشد ، اما به هر حال این موضع گیری نهایی سازمان در قبال شما است. اولین مسئله ای که در این اطلاعیه مطرح می شود این است که به نوعی تحقیر آمیز تلاش دارد بگوید که شما پس از حمله آمریکا ، توان ادامه مبارزه را نداشتید و درخواست خروج داده اید ! می گوید که برادر من در سال 1379 به ارتش آزادیبخش پیوسته است و بعد
مجاهدین و قاچاق انسان - شاهد30 من امیر بلوچی بچه ایرانشهر هستم. در سال 79 به طور قاچاقی از ایران خارج شدم و به کشور امارات متحده عربی رفتم. برای مدت کوتاهی آنجا کار کردم و از طریق یکی از دوستانم که شماره تلفن ازش گرفتم، به بهانه خارج رفتن یکی از رابط های سازمان را آنجا پیدا کردم و با سازمان آشنا شدم. به من گفت که تو شش ماه می روی عراق، یک ریلی را طی می کنی و بعد از این که ریل تمام شد در کشورهای خارجی کار پیدا کنی. اما بالعکس موقعی که رفتیم عراق دیدیم نه خبری نیست، به دروغ و بهانه کار کردن و پول و زندگی من را برده بودند
مجاهدین و قاچاق انسان - شاهد29 من احمد صبوحی هستم بچه ایرانشهر بخش اسپکه. در دبی مشغول کار بودم که یکی از رفیق هایم تلفن کرد و گفت که بیا، ما می رویم خارج، کشورهای اروپایی. با رابط های سازمان تماس داشتیم، بعد از آنجا ما را آوردند عراق و گفتند شما 6 ماه توی عراق هستید و بعد از 6 ماه شما را می فرستیم به خارج. آمدیم آنجا، توی سازمان که آمدیم، دیدیم نه، خبری از خارج نیست. بعد دیدیم که لباسهایمان را عوض کردند و به زور لباس تنمان کردند. برخوردهایشان طور دیگری بود. دیگر حرف برگشت نداشتیم و باید با آنها کنار می آمدیم تا روزی که یک
« ميزگرد تروريسم و تأثيرات آن بر روابط كار » قربانيان اقدامات ضد بشري مجاهدين خواستار محاكمه رهبران اين گـروه شدند. شماري از قربانيان اقدامات ضد بشري گروه تروريستي مجاهدین و خانوادههاي آنان خواستار محاكمه رهبران اين گروه به خاطر نقض مكرر آزادي و حقوق انسانها، نقض حقوق كارگران زحمتكش و برپايي محيطي از بهره كشي و ستم شدند. 9 تن از افراد جدا شده از گروه مجاهدين و قربانيان اقدامات ضد بشري اين گروه كه با هدف يافتن كار در خارج فريب مجاهدين را خورده بودند، عصر چهارشنبه با حضور در ميزگرد خبري بررسي
پیشنهاد برای یافتن ملوانان بنگلادشی روزنامه خراسان با انتشار گزارشی با موضوع ملوانان بنگلادشی در دام قاچاقچیان انسان ، نوشته است : سرنوشت 9 ملوان بنگلادشی با شکایت یکی از آنها پیچیده تر شد. هفته گذشته ده ملوان بنگلادشی از یک شرکت کاریابی از طریق مرز هوایی از دبی به تهران آمدند تا برای کار در یک کشتی به بندر عباس بروند،میزبان آنها را در اتاقکهای هتل مرمر اسکان داد تا روز شنبه به بندر عباس بروند ولی همه آنها عصر روز پنج شنبه از هتل محل اقامت خارج شدند و دیگر هم بازنگشتند. به همین دلیل مسئول
مجاهدین و قاچاق انسان - شاهد28 من محمد عراقی هستم بچه شاهین دژ در فروردین سال 81 در چابهار مشغول کار بودم که با یک هوادار سازمان به اسم عبد الماجد آشنا شدم و به اسم کار کردن در امارات که آدم فنی می خواهد - من فنی کار هستم، تأسیساتی هستم - گفت آنجا پول خوبی می دهند. وضعیت مالی من هم خوب نبود حتی گاهی اوقات در 24 ساعت یک وعده غذا هم نمی توانستم بخورم. من را با این بهانه به پاکستان کشاند. در پاکستان به من گفتند مجاهدین و فلان... من جا خوردم. گفتم مجاهدین چی؟ من آمدم برای کار کردن! من بچه دارم، زن دارم و ...