آرزوي آلترناتيو شدن...!

Enghelab Edeoloji

« آلترناتيو جمهوري اسلامي » از آن عبارت هاي خنده داري بود که روي کره زمين تنها کسي که به جز منافقين از آن ياد کرد، طارق عزيز بود،‌ زماني که قرار بود نوکري خوش خدمت و دست به سينه را از پاريس براي «سيد الرييس» استخدام کرده و به خدمت ديکتاتور بعثي درآورد. تا آنجا که يادم مي آيد هنوز هيچ مقام رسمي حکومتي ديگر، از اين عبارت براي منافقين استفاده نکرده و تنها برخي عناصر تطميع شده و مواجب بگير دسته چندم که خودشان هم اوضاع مناسبي ندارند يا نيازهاي مالي آنها زياد است و يا عناد ذاتي با جمهوري اسلامي دارند،‌ از اين عبارت استفاده کرده و مي کنند. با وجود آنکه بدون شک، آمريکايي ها بزرگ ترين حاميان منافقين هستند،‌ با وجود آنکه اسرائيل در پس پرده کمک هاي زيادي به منافقين کرده و با وجود آنکه حکومت وهابي عربستان از هيچ کمکي به اين فرقه فرو گذار نکرده و «کمک هاي انسان دوستانه» زيادي را – آشکار و مخفيانه – راهي درب ورودي اشرف مي کند،‌ اما در هيچ کدام از اين موارد،‌ سران دولت هاي ياد شده – حتي آن زمان که آمريکا بيشترين استفاده از اين فرقه را مي کرد – هيچ گاه از اين فرقه به عنوان يک آلترناتيو براي جمهوري اسلامي ياد نکرده اند و اين واقعيتي است مشخص و مسلم براي سران اين حکومت ها. به عبارتي،‌ تنها بهره اي که درگذشته از اين فرقه برده مي شد براي آسيب رساندن نه به تماميت نظام مقدس جمهوري اسلامي بلکه به بخش هاي کوچکي از نظام بوده، آنهم در آرماني ترين شرايط و «اوج اقتدار» منافقين بود و امروز اگر حمايتي صورت مي گيرد،‌ به دليل سپری شدن آن دوران خیالی و ضعف رو به گسترش اين فرقه، نه براي ضربه زدن، بلکه تنها براي امتياز گيري از جمهوري اسلامي است. به عبارتي حکايت امروز منافقين همانند وجود جنازه اي بد بو است که آمريکا براي جمع کردن آن تنها به دنبال امتياز گيري است و آزار امروز منافقين تنها تعفن و بوي بدشان است نه توانايي و قدرت تاثير گذاري و به زعم پاچه خواران رجوي، «قدرت هدايت جنبش اعتراضي مردمي».

اما مشکل بزرگ اينجاست که مسعود رجوي و همسرش که قريب سه دهه از شرايط و دوران ابتدايي پيروزي انقلاب دور بوده اند،‌ همچنان در همان عوالم برگشتن با اولين برف زمستاني و آتش افروختن در کوهستان ها و کشتن و بستن و خيالاتي اين چنين به سر مي برند و نمي خواهند بپذيرند که از همان دوران آلترناتيو خيالي بودن هم بسيار فاصله گرفته اند. در حالي که رژيم اسرائيل، آمريکا، دولت هاي فرانسه و انگليس و عربستان وهابي در مورد استقرار ثبات نظام جمهوري اسلامي ذره اي به خود ترديد راه نمي دهند، منافقين همچنان دلشان مي خواهد خودشان را آلترناتيو بنامند و با خيال اين واژه خود را تسلي دهند.

اگر چه آرزوي آلترناتيو شدن همانند رداي گشادي است که رجوي با همه گشادي آن باز هم نتوانسته اين ردا را بر تن کند،‌ اما او براي آلترناتيو شدن که در حقيقت زمينه سازي براي کسب مشروعيت بين المللي براي گروهک خود مي دانست از هيچ کوششي هم فروگذار نکرد اما مسئله اينجا بود که در گذشته – دهه شصت هجري – او در حالي که نمايندگان خود را به مجالس قانونگذاري کشورهاي اروپايي مي فرستاد تا ژست سياسي فرقه اش را براي اطلاق اين گزينه کاملا لايق و شايسته معرفي کند، هم زمان تيم هاي ترور خود را به داخل کشور مي فرستاد تا زمينه ترور شهرونداني را فراهم کنند که به زعم رجوي قرار بود در زير پرچم آلترناتيو «مجاهدين خلق» روزگار بگذرانند. واقعیت این است که بستر وجودی مجاهدین خلق انسداد سیاسی و شرایط بسته پلیسی است و سازمان نمی تواند بدون اتکا به سلاح و خشونت به زندگی خود ادامه دهد. رشد و حیات سازمان مجاهدین خلق تنها در فضای بسته ٬ غیرشفاف و خفقان آلود ممکن خواهد بود و اين همان شرايطي است که در تضاد آشکار با شعارهاي جايگزيني اين فرقه با جمهوري اسلامي است که از زبان منافقين بر زبان رانده مي شود.

امروز اما از نام پرطمطراق «آلترناتيو جمهوري اسلامي»،‌ حتي در ذهن خود منافقين هم ياد و نامی مانده اما برای رجوي قبول اين مسئله شکست بزرگي محسوب می شود. شايد درجه بلاهت لايه هاي پايين تر از رجوي کمتر از او باشد، زماني که به اغتشاش در کشور و ناآرامي و تغيير حکومت و آمدن هر حکومتي به جز جمهوري اسلامي هم راضي هستند اما رجوي نر و ماده همچنان در آرزو و خيال جايگزيني پيرمردها و پيرزنان اشرف با نظام جمهوري اسلامي هستند.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31