فرقانیسم: تفسیر به رای، روشن‌فکرنمایی و خود مجتهدپنداری

Forghan123میدان فرهنگ، سیاست و اجتماع ایران‌زمین پس از ورود اولین مسافران از فرنگ برگشته لیسانسیه عصر ناصری تا کنون عرصه نبرد و تزاحم افکار و آراء گاه متفاوت از انواع سنتی قبل از خود بوده است. از آن سان  لبه قیچی اصلاح و تغییر به سر هر چیز از لباس و محاورات روزمره گرفته تا حتی ایمان و تدین مردم کوچه و بازار اصابت نموده است. این که این سیر تحول را چگونه و چرا و از کجا طی کرده‌ایم و هم اکنون بدین‌جا رسیده‌ایم تحقیقی دیگر و تفحصی مبسوط‌تر می طلبد. آنچه مد نظر است انگیزه ها و عقبات این اندیشه تحول‌خواه است. عواملی که مولودش در عرصه سیاست ظهور فرقی چون فرقان است و البته مجاهدین خلق و دیگر موالید التقاط.

درد از کجا بود

فرقان که نمی‌خواهیم وارد تاریخچه آن شویم و در حیطه چند‌و‌چون آن باقی خواهیم ماند، گروهی کوچک با تاثیرات مخرب و بزرگ بود. مع‌الاسف گلوله از اسلحه هر کس درآید رحم به روربرویش نخواهد کرد چه سیبل سر راهش باشد چه پیشانی یک فیلسوف تاریخ‌ساز.

اما برای بررسی فرقان باید چند دهه‌ای به عقب برگشت. روزگاری که ظهور افکار نوین و فلسفه‌های فرنگی و القائات مارکسیستی همراه با اطوارهای روشنفکر‌مآبانه، در طبقه مدرسه رفته و اروپا دیده جامعه اندک‌اندک فریادهای مشروطه‌خواهی را به ارمغان آورد. لکن این تغییرات در جامعه از اساس مذهبی ایران ممکن نبود مگر آنکه هم‌زمان با سیاست، دیانت و عنصر مهم آن یعنی فهم دین هم دست‌خوش اصلاحات شود. حال یا این اصلاح اندیشه به دست کسی یا کسانی بود و یا روند طبیعی رشد تاریخی جامعه رو به مدرنیته، اما در کل ظهور این تفکر جنب و جوشی در آحاد جامعه، آن هم جامعه‌ای که  پنجه‌در‌پنجه حاکمان خودفروخته و ظالم داشت. به مرور افکار متفاوت و تقریبا غربی، بار دیگر بعد از نهضت ترجمه در عصر خلافت عباسی وارد ایران سنتی شد. به سرعت منورفکر نمایاندن، فرنگی صحبت کردن، کت و شلوار تن کردن و حرف‌های نو زدن و گاه فاصله گرفتن از احکام و سنت های دینی به مد روز بدل گشت. تا جایی که حتی لغت ایسم و پسوند و پیشوند های آن بخش اعظمی از تکلم های روزمره جوانان دانشجو و مبارز را به خود اختصاص داد.

برخی در این میان کاملا از سنت‌ها و ارزش‌ها منقطع و به جرگه سکولارها و بعضا مارکسیست‌ها وارد شدند. بعض دیگر که موضع سخن ما هستند و در خانواده‌های سنتی پا به عرصه وجود گذاشته بودند و در حسرت تجدد و تحول به سر می بردند اما منشا فکری آنان همچنان به بدنه دین و جامعه دینی ارتباطی داشت در این برزخ حیران و سرگردان بودند.

در این‌جا بود که برخی مانند اکبر گودرزی سرکرده فرقان و یا محمد حنیف‌نژاد موسس مجاهدین‌خلق راه سومی را برگزیدند و آن تفسیر جدید و فهم متفاوت از دین بود که بر اساس آن دست به تغییر اصول و ارزش‌هایی زده شد که قبل از آن مفسرین، محدثین، فلاسفه، متکلمین و فقهای زیادی شب‌ها و روزهای عمر خود را صرف نزج آن ارزش‌ها نموده بودند.

اما ابزار این افراد در تفسیرهای جدید خود از دین، دانش اندک، مطالعات مختصر و غیر تخصصی و شاید مقداری بحث و بررسی با دوستان و هم‌‌پالگی‌هایشان بود نه استنشاق دود چراغ تا سحر و طی سفرهای دشوار و ترک وطن برای تلمذ اساتید به نام حوزه و دانشگاه، گذشت ایام و لیالی در کتاب‌خانه‌ها به قدر کفایت و...

اشتیاق بسیاری از این جوانان به نوشتن و سخنرانی و عمل بر اساس یافته‌ها و بافته‌های خود بسیار بیشتر از نیل به مطالعه، تحقیق، تفحص و تلمذ بود و در نهایت آنچه به بار نشست نه درخت دانش که ملغمه‌ای از عقاید مارکس، فویرباخ، پوپر، بازرگان، شریعتی، سید قطب و... بود و اما این شجره نه کام دل به بار آورد که رنج بی‌شمار آورد.

گودرزی و برخی که مانند او دست به تاسیس گروهی انقلابی زدند متاثر از عقده‌‌های سوسیالیستی دوران کودکی و تحمل حقارت‌های دوران کوتاه طلبگی و دانشجویی برای خود دایره‌ای ساخته، مریدان و سمپات‌هایی دست‌وپا کرده، پا را در کفش دانشمندان و نظریه‌پردازان بزرگ اجتماعی و یا مراجع و مفسرین بزرگ دینی فرو برده، شروع به صدور نظریات ناقص سیاسی‌اجتماعی و تفسیر های من عندی متفاوت از بنیاد و گاه خنده‌دار از دین و سیاست ارائه و بر اساس آن حکم صادر می‌کردند.

روشن‌فکرنمایی و خودمجتهدپنداری برخواسته از نوعی خود‌شیفتگی این آقایان به ایشان اجازه می‌داد به‌ رغم چنته خالی‌شان، داعیه‌‌دار اصلاح و انقلاب شده و سواد ناقص و التهابات سیاسی‌اجتماعی جوانان آن دوران هم معرکه ایشان را گرمتر و گرمتر می‌کرد.

محمد حنیف‌نژاد موسس مجاهدین‌خلق که به شایستگی می‌توان وی را پدرالتقاط در ایران نامید در این رفتار پرسابقه‌تر از گودرزی است. خوراک مطالعاتی که وی برای مریدان خود تجویز می‌کرد معجونی از کتابچه‌ها و جزوات با محتویاتی نا‌همگون بود. فی‌المثل التقاطی از افکار ماتریالیستی مارکس و جلسات تفسیر قرآن آیت‌الله طالقانی. خشت اولی که حنیف‌نژاد در بنای این دیوار کج گذاشت زمانی که یارانش در نبود او راه کمونیسم را برگزیدند فرو ریخت.

تفسیر یا تاویل

برگرداندن معانی قرآن و متون دینی، برداشت معانی متفاوت و گاه متضاد با ظاهر کلمات، رمزگشایی و رسوخ به باطن و درآوردن معانی از شکم جملات و کلمات و بار کردن معنای دیگر بر آنان عملی است که از آن به تاویل یاد می شود، متفاوت از تفسیر که صرفا ریشه‌یابی کلمات و بررسی شان نزول آیات و یافتن معنای ظاهری آیات است. تاویل کاری بس خطرناک و عرصه‌ای هولناک است، لغزش در آن موجب برداشت‌های صددرصد غلط ‌و پندارهای شیطانی و درپی آن اعمال و رفتارهای جنون‌آمیز است. قرآن در این‌باره می‌فرماید: «... و َمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ... »«تاویل آن‌(قرآن)را نمی‌داند مگر خدا و راسخون در علم»( سورۀ آل عمران آیۀ 7) مفسرین شیعه منظور قرآن را از راسخون در علم اهل‌بیت عصمت و طهارت می‌دانند؛ اما اگر نتوان انحصار آن را به اهل‌بیت رسول(ص) اختصاص داد باز هم اصطلاح راسخون در علم به هیچ‌وجه نمی‌تواند جوانان نورسته و کم‌سوادی امثال گودرزی‌ها و حنیف‌نژاد‌ها را شامل شود.

کسانی‌که در ورطه تاویل‌ به‌ رای در کمین‌گاه شیطان فرو می‌غلطند سعی دارند تا منظور و مقاصد خود را از راه تاویل به ظاهر آیات و روایت بچسبانند. اغلب این نوع افراد بعد از فزونی تعداد مریدان و مسخ‌شدگان خود ادعاهای عجیب و قریب‌تری می‌کنند. نطفه اکثر قریب‌به‌اتفاق فرق متصوفه و عرفان‌های نوظهور در همین مقطع منعقد می‌شود، در این حالت رهبر فرقه در بین مریدان خود صاحب چهره‌ای فوق مادی و الوهی شده، نظرات و افکار وی به عین‌حقیقت بدل می‌گردد. در آن حالت ارتکاب به هر جنایتی توجیه پیدا می‌کند. موید این ادعا همان تصوری است که فرقانیان از گودرزی بی‌مایه داشتند و وی را امام اطلاق می‌کردند.

روشن‌فکرزدگی و تظاهر به دانایی موجب خودمجتهدپنداری این‌ نوع افراد می‌شود، بنابراین از جایی‌که خود را مجتهد دینی و سیاسی می‌‌پندارند حکم اعدام و از میان برداشتن گناه‌کار و بی‌گناه را صادر می‌کنند، حکم به جهاد می‌دهند و همگان را به جنگ فراخوان می‌کنند؛ گرچه آنان آدمیانی بس کوچک هستند اما ضرباتی بس بزرگ به پیکره جامعه وارد می‌کنند.

امروزه  چنگال سلفیون، وهابیون، القاعده و نهایتا داعش با توسل به همین روش تاویلات‌من‌عندی قرآن، به ساحت اسلام و مسلمین فرو رفته است. ایشان هر که را داخل در مصادیق تاویلات خود نیابند حکم تکفیرش می‌دهند و جهاد با وی را واجب می‌شمارند. این تفکر باطل و شیطانی به ظهور شیوه‌های جدید تروریسم به اسم جهاد منجر شده و گستره جغرافیایی نمی‌شناسد. همان روشی که به قول استاد شهید مرتضی مطهری ماتریالیست‌های منافق (گروهک فرقان) و دیگر هم‌تایان مجاهد‌خلقی‌شان به کار بستند تا مسیر بین ایدئولوژی ناقص و غیر الهی و تروریسم را بپیمایند.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31