منافقین در مردادماه سال 67 در حرکتی دیوانهوار و با نهایت بیرحمی، با حمله به بیمارستان اسلامآباد غرب، تعدادی از بیماران را با دستان بسته داخل حیاط تیرباران و تعدادی را هم روی تخت بیمارستان زنده زنده سوزاندند.
به گزارش پایگاه خبریتحلیلی هابیلیان به نقل از فارس، پس از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران و اعلام پایان جنگ تحمیلی، در روز سوم مردادماه سال ۶۷ منافقین و ارتش بعثی عراق به تصور اینکه اوضاع داخلی ایران نابسامان است، عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از مسیر سرپلذهاب آغاز و به طرف شهر کرند پیشروی کردند.
به دلیل درگیر بودن نیروهای ایرانی در جبهه جنوب، منافقین در روز ابتدایی حمله خود تا اسلام آباد غرب نیز پیشروی کردند. صبح روز بعد از حمله منافقین، چند گردان از تیپ نبیاکرم (ص) به طرف جاده ایلام به اسلامآباد غرب حرکت کردند و روی گردنه قلاجه مستقر شدند.
پیش از آن، منافقین در حرکتی دیوانهوار و با نهایت بیرحمی، بیمارستان اسلامآباد غرب را به آتش کشیدند و تمامی بیماران را نیز به رگبار بستند.
روز بعد دستور حمله به شهر اسلامآباد غرب برای آزادسازی از دست منافقین به نیروهای گردان داده شد، درگیری از تپههای اطراف اسلامآباد غرب و جاده ورودی ایلام به اسلامآباد غرب شروع شد؛ نیروهای گردان، منافقین را تا پشت بیمارستان امام خمینی (ره) به عقب راندند؛ بیمارستانی که در حال سوختن بود.
حیاط بیمارستان مملو از صحنههایی غمانگیز و دلخراش بود، منافقین به هیچ کس رحم نکرده بودند. آنها تعدادی از بیمارانی را که قادر به حرکت بودند، با دستان بسته داخل حیاط تیرباران کرده و تعدادی را هم روی تخت بیمارستان زنده زنده سوزانده بودند.
به مناسبت سالروز وقوع این جنایت، بنیاد شهید و امور ایثارگران اسلامآباد غرب به همت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد هابیلیان اقدام به برگزاری مراسمی برای شنیدن روایتهای بازماندگان این جنایت کرده است.
حتی یک باند برای پانسمان مجروحان پیدا نشد
رئیس بنیاد شهید و ایثارگران اسلامآباد غرب که از فرزندان شهداست در ابتدا با بیان خاطراتی، اظهار داشت: نخستین حمله و روز اول جنگ که در اسلامآباد غرب آغاز شد دقیقا یادم هست ساعت چهار یا پنج عصر تعداد زیادی هواپیمای عراقی پائین شهر را با بمبهای خوشهای که قابل مشاهده بود، مورد هدف و بمباران قرار دادند، اولین جایی که مورد اصابت قرار گرفت پل زنگه محله زندگی ما بود و خیابانی که جای هیاهوی کودکیمان بود غرق در خون، دود و آتش شد؛ دهها و صدها زن، مرد و کودک به شهادت رسیدند.
مهین زمانی گفت: تلخترین خاطراتم در دوران جنگ تحمیلی مربوط به ورود منافقین به اسلامآباد غرب بود که اولین جایی که مورد حمله منافقین قرار گرفت، بیمارستان بود که به آتش کشیده شد و جنایتهای زیادی در آنجا مرتکب شدند، آزمایشگاه، تخت بیماران و حتی پیکرهای زیادی از بیماران و مجروحان سوزانده شدند و بر مردم بیدفاع و حتی کودکان تیر خلاص زدند.
وی افزود: با آتش زدن بیمارستان دیگر جایی نبود که بیماران در آنجا مداوا شوند، دسترسی به یک باند نبود که جلوی خونریزی مجروحان گرفته شود، جایی برای طبابت مجروحین نبود؛ از این رو مجروحین را جمعآوری و برای مداوا به طرف روستای تجر و میرعزیزی انتقال داده شدند.
مهین زمانی عنوان کرد: منافقین بدانند هیچ وقت جنایت آنها را فراموش نخواهیم کرد و جنایت آنها در دل تاریخ و اسلامآباد غرب و استان کرمانشاه ثبت شده و خواهد بود.
گلاب پروین مادر شهید باقر پرویزیانی نیز گفت: ما فکر میکردیم عراق مجدداً حمله کرده است. مردم سراسیمه و سرگردان، نگران، در حال خالی کردن شهر بودند و بدون امکانات، بچهها و زنان از شهر خارج میشدند. وقتی بازگشتیم و سراغ فرزندان خود آمدیم متوجه شدیم که همگی در بیمارستان سوخته و چیزی از آنها باقی نمانده است؛ پسرم هم که بیسیمچی تیپ نبی اکرم (ص) بود به شهادت رسیده بود.
فتحالله حقیقی یکی از رزمندگان و جانبازان عملیات مرصاد اینگونه روایت کرد: به همراه تعدادی از رزمندگان که اکثرا اسلامآبادی بودند وارد شهر شدیم. در محله شهریار شهر درگیری خیابانی با منافقین شروع شد، صحرای کربلا در اینجا مشاهده میشد؛ منافقین یزیدی به صغیر و کبیر رحم نمیکردند و همه خانه ها را رگبار بستند، علیرضا صیفوری، آرمند و الماسی در حین درگیری شهید شدند. من و شهید صیفوری آرپیجیزن بودیم، البته ما هم تعداد زیادی از آنها را به درک واصل کردیم.
وی افزود: به همراه تعدادی از نیروها به سمت بیمارستان آمدیم که در اینجا یکی از بزرگترین جنایات بشری را مشاهده کردیم، منافقین ملعون به هیچ کس اعم از نظامی و غیرنظامی، بزرگ و کوچک رحم نکرده بودند و آنها را زنده زنده سوزانده بودند، برخی از آنها در حال جان دادن بودند، دیدن این فجایع خیلی سخت و دردناک بود.
حقیقی تصریح کرد: در ادامه پاکسازی شهر و مبارزه با منافقین، روز بعد مجروح شدم و به بیمارستان کرمانشاه و سپس بهخاطر شدت جراحت به بیمارستان تهران اعزام شدم.
یکی دیگر از رزمندگان و راویان آن ماجرا گفت: منافقین از داعش بدتر بودند و جنایتهای فراموش نشدهای را از خود برجای گذاشتند.
وی گفت: روز سوم با حمایتهای هوانیروز، بسیج، ارتش و سپاه طومار ننگین آنان پیچیده شد و آثاری از آنان به جا نماند.
برادر شهید علیرضا زمانی شهیدی که نحوه شهادت خود را میدانست و از شهدای اولیه حمله منافقین به اسلام آباد غرب بود در ادامه گفتوگو، عنوان کرد: وقتی به بیمارستان آمدیم کسی، کسی را نمیشناخت و همه مریضها که حتی مربوط به قبل از عملیات بودند و مجروحین بیگناه و بیدفاع جنگ در آتش منافقین سوخته شده بودند.
زمانی ادامه داد: یک حادثه تلخ و خاطره دلخراش که از ذهن هیچ اسلامآبادی محو نخواهد شد. نمونه بارز بدتر از کفار بودن منافقین این بود که در مرصاد و در اسلامآباد غرب با به آتش کشیدن بیمارستان و بیماران، جنایات خود را نشان دادند.
وی تاکید کرد: نمونه بارز دیگر از کفار بدتر بودن منافقین، همسویی با صدام بود که در زمان جنگ زیرساختها و نقشههای مملکت را در اختیار صدام قرار میدادند تا بمباران مناطق مختلف کشور را انجام دهد که به خاک و خون کشیدن مردم بیدفاع منجر میشد، اما خدا را شکر میکنیم که همه آنان به کام مرگ فرستاده شدند.