استفاده از روشهای مختلف ترور از شگردهای گروهک تروریستی منافقین است. این گروهک تروریستی که در سالهای ابتدایی دهۀ 60 به دلیل حضور اعضا، از روشهای مختلفی مثل ترور با اسلحه، ترور انتحاری و بمبگذاری استفاده میکرد، در دهۀ 70 و به خاطر نداشتن تشکیلات در داخل کشور از روش خمپارهزنی از خاک عراق به شهرهای مرزی استفاده میکرد. 9 آذر 78، وقتی خانواده 4 نفره بیتسالم در اهواز سوار بر موتور بودند هدف خمپارهزنی کور گروهک منافقین قرار گرفتند و هر 4 نفر جانباز ترور شدند. محمد پسر بزرگ خانواده که در آن زمان تنها 7 سال داشت، حرفهای شنیدنی از این واقعه و آنچه بعد از این حادثه تروریستی بر او و خانوادهاش گذشته است دارد. پایگاه خبریتحلیلی هابیلیان به مناسبت هفته ملی کودک با محمد بیتسالم که در هفت سالگی به درجۀ جانبازی رسیده به گفتوگو نشست. متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
آقای بیتسالم متولد چه سالی هستید؟
متولد 6 اسفند ماه 1371 هستم.
از واقعه 9 آذر 78 که هدف حمله خمپارهای منافقین قرار گرفتید برایمان بگویید.
با پدر، مادر و برادر کوچکم سوار بر موتور به سمت بازار نادری اهواز در حرکت بودیم که در مسیر نزدیک به پل پنجم، چند خمپاره اطرافمان منفجر شد که از قضا یکی از آنها بسیار نزدیک ما بود و ترکشهای آن به تمامی اعضای خانواده ما اصابت کرد و جانباز شدیم.
هر کدام از اعضای خانواده چند درصد جانبازی دارند؟
پدرم 60 درصد، مادرم 40 درصد، خودم 50 درصد و برادر کوچکم رضا 30 درصد.
برادرتان در آن زمان چند سال داشت؟
رضا 4 ساله بود.
شما در 7 سالگی جانباز شدید و اکنون 20 سال از آن حادثه میگذرد و شما یک جوان 27 ساله هستید. در این 20 سال چه مشکلاتی جسمی و روحی داشتید؟
جانبازی برای من و خانواده یک افتخار است ولی زندگی ما تماما سختی بوده است. من و پدر و مادر و برادرم در حقیقت معلول شدهایم و معلولیت بسیار سخت است. من 20 سال است که به عنوان یک پسر نتوانستهام فوتبال بازی کنم. به عنوان یک جوان نمیتوانم یک پیادهروی ساده انجام دهم. اگر بخواهم خریدهای روزانهام را انجام دهم اذیت میشوم. بسیار کم طاقت هستم. فشارهای روحی و روانی در این 20 سال نه تنها کم نشده است که هر روز بیشتر هم میشود. همین الان ترکشهای باقی مانده از آن حادثه که هنوز در بدن من هست و امکان خارج کردنش نیست، عفونت کرده است. داروها دیگر اثری برای من و مادرم ندارد و اخیرا متوجه شدهام که عفونت بدنم 4 برابر شده است!
به نظرتان چرا گروهکهای تروریستی به مناطق مسکونی حمله میکنند؟
این اقدام فاجعه است. هرچقدر بگویم کم است. نمیدانم چه واژهای برایش استفاده کنم.
شما چه زمانی متوجه شدید که حمله توسط منافقین انجام شده است؟
زمانی که مجروح شدیم نمیدانستیم جریان چیست. ولی بعدا منافقین در روزنامهها و رسانههایشان این حمله را بر عهده گرفتند و ما کمکم این گروهک تروریستی را شناختیم.
تاکنون اقدام حقوقی علیه این گروهک انجام دادهاید؟
بله. ما در سفری که به پاریس داشتیم شکایتی علیه گروهک منافقین در دادگاه پاریس ترتیب دادیم. بازپرس پرونده صحبتهای ما را شنید و مدارکمان را دید و در نهایت گفت «شواهد نشان میدهد که حق با شماست». منافقین در رسانههایشان ادعا کرده بودند که یکی از مسئولین را هدف قرار دادهاند. اما نه پدر من مسئول بوده است و نه شهید جلال جلیزوای که در این حادثه به شهادت رسید. شهید جلیزاوی یک معلم بود و پدر من حتی کارمند دولت هم نبود و شغل آزاد داشت. بازپرس پرونده نیز در دادگاه پاریس این موضوع را تایید کرد.
چه سالی این شکایت را انجام دادید؟
تقریبا هشت سال پیش و هنوز هم پرونده باز است.
حتما اطلاع دارید که مقر منافقین هم در حومۀ پاریس پایتخت فرانسه است.
بله اطلاع دارم. این نکته را هم بگویم که دادگاه پاریس مریم رجوی سرکرده منافقین را برای پاسخگویی به پرونده ما به دادگاه احضار کرده بود!
شما و خانوادهتان در دیدار با آیتالله رئیسی حضور داشتید. آیا توانستید از ایشان قولی برای پروندهتان بگیرید؟
بله. من موضوع را بطور کامل برای ایشان شرح دادم و ایشان نیز گفتند دوستانشان پیگیری میکنند. اگر قوه قضاییه حمایت کند و فشار به دستگاه قضایی فرانسه بیاورند آنها نیز مجبورند اقدام کنند.