براساس تعریف وزارت دفاع آمریکا، پهپاد عبارت است از «هواپیما یا بالنی که عامل انسانی حمل نمیکند و به صورت خودکار یا از راه دور هدایت میشود.» پهپادها به دو نوع «ترابرهای هوایی بدون سرنشین» یا «ترابرهای هوایی بدون سرنشین جنگی» تقسیم میشوند و دامنه فعالیت آنها از نظارتهای بیخطر تا کشتار هدفمند متفاوت است. استفاده نظامی از پهپادها از جنبه های مختلف از جمله مسائل مربوط به اخلاقیات جنگ و تأثیرات سیاسی اجتماعی ای که به بار میآورند، بحث برانگیز بوده است و مخالفتهای زیادی را، چه در درون محیطهای نظامی و چه خارج از آن، به همراه داشته است. مخالفان، استفاده نظامی از پهپادها را غیرقانونی میدانند و مؤثر بودن آن را رد میکنند.
در کتاب «نگرهای بر هواپیماهای بدون سرنشین»، گرگور کامایو، فیلسوف فرانسوی، تلاش میکند از جنبه های مختلف موضوع استفاده از پهپاد در جنگ را بررسی کند. کامایو در کتابش نظرات هر دو طرف موافق و مخالف استفاده نظامی از پهپاد را مطرح میکند و قضاوت درباره خوب یا بد بودن این امر را به خود خواننده واگذار میکند. از جمله استدلال های موافقین که کامایو در کتاب ذکر میکند میتوان به دقت در هدف گیری و قابلیت کنترل شدن از راه دور اشاره کرد که اولی، طبق ادعای موافقین، باعث حفظ جان شهروندان بیگناه و دومی از جان سربازان محافظت میکند. از جمله استدلال های مخالفین نیز میتوان به مشروعیت استفاده از پهپاد در جنگ اشاره کرد و این که چه کسی به اپراتورهای پهپاد این حق را داده است تا در اتاق کنترل روی یک صندلی بنشیند و هم تشخیص بدهد چه کسی تروریست است و باید کشته شود، و هم فرمان مرگ را اجرا کند. باجمع بندی نظرات موافقان و مخالفان استفاده از پهپادها در جنگ، کامایو بیان میکند که جنگ پهپادها، «بهترین انتخاب از میان بدترین گزینه ها» است.
در کتاب میخوانیم که بعد از جنگ ویتنام، ارتش آمریکا دریافت که باید با هر شکل ممکن و به هر قیمتی از سربازان خود محافظت کند. استراتژیست های جنگی آمریکا خیلی زود به این نتیجه رسیدند که ایده «شکار به جای نبرد» میتواند راهی باشد برای راضی نگاه داشتن مردمی که نگران جان فرزندان سرباز خود بودند. به عقیده نویسنده، آنچه در این بین مغفول مانده، مردم بیگناهی هستند که جان خود را در حملات پهپادها از دست میدهند. کامایو معتقد است حفاظت از جان افراد تنها در صورتی اخلاقی قلمداد میشود که هر دو سمت در یک نبرد متقارن باشند، نه این که یک نفر در اتاقی امن در فاصله هزاران کیلومتری از محل نبرد روی صندلی بنشیند و با فشار دادن دکمه ای، حریف را از میان ببرد.
نویسنده همچنین دورنمای جالبی از به شکل و شمایل احتمالی پهپادها در بیست و پنج سال سال آینده ترسیم میکند. طبق پیش بینی او، پهپادها در آینده با قیمت بسیار پایین در دسترس همگان قرار خواهند گرفت و این در دسترس بودن درکنار دیگر قابلیت مهم این پرنده یعنی هدایت پذیری از راه دور، که باعث مصون ماندن اپراتور از خطر جانی یا سلب مسئولیت از او میشود، میتواند آینده بسیار هولناکی را رقم بزند. کامایو آیندهای را ترسیم میکند که در آن نانوپهپادهایی شبیه اژدهای پرنده یا روبات های حشره مانند خودکاری تولید میشوند که میتوانند از فضاهای کوچک عبور کنند و هر هدفی را در هر جایی نابود کنند. همانطور که نویسنده توصیف میکند، «اتاقخواب یا مطالعه شما میتواند با حضور این پهپاد به یک منطقه جنگی تبدیل شود». همچنین، به گفته کامایو، چنین سلاح غیرمتعارفی اگر به دست افراد نااهل بیافتد، میتواند بسیار خطرناک باشد.
نگره ای بر هواپیماهای بدون سرنشین (چاپ 2015) نسخه به روزشده اثر پیشین او، «تعقیب و گریز» است که در سال 2012 چاپ شده است. در آن کتاب، نویسنده توضیح میدهد که چگونه کشتن افراد، از بردهها و محکومین به ارتداد گرفته تا مجرمان و مهاجران در ساختار قدرتهای حاکم مدرن نهادینه شده است. هدف از کتاب حاضر اما توصیف یکی از پیچیدهترین ابزار آدمکشی یعنی همان هواپیمای بدون سرنشین است. کامایو در کتابش با قلمی برنده و درعین حال روان و جذاب، به شیوه ای موجز و هنرمندانه، به جنبه های فلسفی استفاده از پهپاد در جنگ مدرن میپردازد. به عقیده کامایو، پهپاد قاتل «سلاحی رؤیایی» است که با آن میتوان با دشمن مقابله کرد، بدون اینکه با آن درگیر شد. همچنین در این شیوه جنگ دیگر لازم نیست دشمن را زندانی کنی و کسی هم از تو توقع پیروزی صد در صد را ندارد. کامایو معتقد است استفاده از پهپادها در جنگ، نشان دهنده گرایش دولت های مدرن به شیوه ای جدید و غیرانسانی از جنگ است.
کامایو در کتاب مینویسد که ورود پهپاد به عرصه نظامی و معرفی شکل جدیدی از نبرد به نام «نبرد بیخطر»، تمام تعاریف سنتی از جنگ را به چالش کشیده است: اگر تاکنون و درطول تاریخْ جنگ متضمن خطر مرگ برای هر دوطرف درگیر بوده است (چیزی که به آن دوئل هم گفته میشود)، بهره گیری از پهپاد در خشونت دولتی ، یک «تغییر شکل» ساده جنگ نیست؛ بلکه انحرافی اساسی در منطق جنگ است که مرگ را فقط برای یک طرف نبرد به ارمغان خواهد آورد؛ زیرا بر اساس تعریفی که ما از جنگ در ذهن داریم، یک سرباز همانطور که آماده است تا طرف مقابل را از پای دربیاورد، این خطر را نیز پذیرفته که توسط او کشته شود.
به عقیده کامایو، جنگ پهپادها، اصول بنیادین جنگ را که متضمن مجموعه ای از محدودیتها بود و امکان عمل متقابل را فراهم مینمود، از میان برداشته است. در نتیجه، کشتن انسانها در خانه هایشان، دیگر جنایت محسوب نمیشود؛ بلکه روشی است از جنگیدن. در جنگ با پهپاد، هرنقطه از جهان «شکارگاه» هدف است؛ او قادر نیست مقابله به مثل کند؛ اگر در آخرین لحظات درخواست تسلیم شدن بکند، درخواستش را نمیپذیرند؛ و تنها یک طرف درگیری است که در خطر کشته شدن قرار دارد.
کامایو تلاش میکند عواقب درازمدت استفاده از این روش را بر گونه بشر پیشبینی کند، اما چیزی جز تباهی دست گیرش نمیشود. استفاده از پهپاد در اجرای جنگ، قوانین آن را بیثبات و معیارهای اخلاقی ای را که از دیرباز در آن وجود داشته است فروریخته است. وی از تأثیر بنیادین پهپاد بر مفهوم تقابل به مثل که اساس قوانین نبردهای نظامی است، نگران است. در انتها، نویسنده نتیجه میگیرد که حق کشتن از آسمان یک «تحریف شدید در قوانین جنگ است.» نویسنده اشاره میکند که جنگ پهپادها با از میان بردن اصل بسیار مهم تفکیک میان جنگجویان و غیرجنگجویان و رفع الزام جوابگویی در برابر کشتار، بحرانی عمیق در نظریههای حقوقی جنگ ایجاد کردهاست. وی، جنگ پهپادها را «جنگ بدون درگیری» میداند وعصر حاضر را به علت رواج این نوع جنگ، عصر «خشونت نظامی یکسویه» میداند.