«ماجرای نیمروز» هرچقدر هم که توانسته بود به خوبی به حوادث پرالتهاب سال ۶۰ بپردازد، آنطور که بایسته و شایسته بود نتوانست شخصیت واقعی دادستان انقلاب آن روزهای تهران را بر پرده سینما نمایان کند. تماشاچیان نمیبایست از مشاهده چنان صحنه عطوفتآمیزی محروم میشدند که فرزند رجوی در آغوش دادستانی بود که پدرش او را جلاد میخواند و او کودک بیپناه را میبوسید و از پدربزرگش میخواست تا برای تحویل گرفتنش به دادستانی مراجعه کند. به هر روی وفادار ماندن به حقایق تاریخی در پرداخت هنری، کار سختی است.
اما میتوان از مستند 72دقیقهای«آقای دادستان» به عنوان اثری جامع که با نگاهی نو به شرح و شناسایی وقایع میپردازد یاد کرد؛ اثری که در روند تبدیل واقع نمایی به قصه، وجه تاریخی داستان را نیز به شکلی مطلوب حفظ کرده است. «آقای دادستان» مستندی است ارزشمند نه به خاطر کارگردانیاش و نه به خاطر یک داستان حادثهای.
«آقای دادستان» به این دلیل مستند ارزشمندی است که ما را به عنوان مخاطب سینما در زمانی که بسیاری سعی بر تخریب چهره رحمانی شهید لاجوردی دارند، میخواهد از حقیقت انقلابی و متفاوت لاجوردی پرده بردارد. این مستند با جسارت همیشگی«محسن اسلامزاده» ساخته شده است. مستند «آقای دادستان»، آگاهی رسانی عمومی توام با بررسی بدون تحریف تاریخ معاصر است. این گونه از مستندهای تاریخ معاصر، تاریخ را مستقیم به مردم عرضه میکند؛ تاریخی که نسل چهارم و پنجم انقلاب از آن تحلیلی در دست ندارد. اسلام زاده به خوبی فهمیده برای روایت تاریخ نباید شاعرانه برخورد کرد. تاریخ یک روایت واقعی است. اسلام زاده سعی میکند آن دوران را، دادستانی انقلاب تهران (حدفاصل سال های 58 تا 63) و نیز ریاست سازمان زندانها (حدفاصل سالهای 68 تا 76) با چنان دقتی روایت کند که ما آن را با تمام وجود حس کنیم.
این مستند برای فردی ساخته شده است که حتی اکنون نیز مورد بیشترین هجمههای ضدانقلاب قرار دارد؛ به گونهای که هنوز پس از گذشت 2دهه از شهادت سید اسدالله لاجوردی (اول شهریور77) دشمنانش او را رها نمیکنند. استفاده از القابی نظیر جلاد، قصاب و خونریز خصوصا از سوی باقیماندگان منافقین در خارج از کشور نشان دهنده عمق کینه آنها از «آقای دادستان» است. دشمنان این انقلاب و لجنپراکنها علیه شهید مظلوم لاجوردی با دیدن این مستند خواهند فهمید که «آقای دادستان» به ترکیب حقایق دست نمیزند و تاریخ را از زاویه ناگفتهها و نادیدهها میشکافد.
یکی از بخشهای هیجانانگیز فیلم، به یکی از اعضای منافقین میپردازد که به علت انجام عملیات مسلحانه، به عنوان محارب محکوم به اعدام است. او در آخرین ساعات زندگیاش اقدام به نوشتن وصیتنامه میکند و از گروهک تروریستی منافقین برائت میجوید و برای خانوادهاش مینویسد که اشتباه کرده و از آنان میخواهد فریب این گروهک را نخورند. وصیتنامه توسط یکی از ماموران زندان به دست شهید لاجوردی میرسد و ایشان زمینه آزادی و عفو این شخص را فراهم میآورد. این برش خاص از مستند فراتر از ثبت لحظههاست.
با دیدن این مستند بسیاری از جوانان ما خواهند فهمید که افرادی مانند شهید لاجوردی با وسواس خاص خود و خطی که از امام گرفته بودند، پیوسته به دنبال این بودند که با منافقین بازداشتشده، آنقدر بحث و استدلال کنند که آنها متوجه اشتباه و فریبی که خورده بودند، بشوند. گفتوگوهای آزاد شهید لاجوردی در زندان اوین در گفته های برخی از اعضای توبه کرده سازمان به اصطلاح مجاهدین در این مستند گویا است. مستندی که باید نظیرش بسیار ساخته شده تا نقاط تاریک و مبهم در جریان انقلاب اسلامی برای همگان روشن شود و خطر جابجایی شهید با جلاد کمرنگ تر گردد.