در تاریخ 6اردیبهشت1396 در منطقه مرزی میرجاوه، بین میل 99 و 100، 11نفر از ماموران مرزبانی هنگام تعویض پست مورد حمله و کمین گروهک تروریستی جیشالعدل قرار گرفتند.
در این درگیری، 9 تن از نیروهای هنگ مرزی شهید و2 نفر مجروح شدند.
در ادامه به شرحی بر زندگینامه یکی از قربانیان این حادثه میپردازیم.
شهید محسن داییزاده در تاریخ 6مهر1366 در کرمان متولد شد. پدرش کارگر و مادرش خانهدار بود. وی در خانوادهای متدین پرورش یافت و دارای 3 برادر و 2خواهر بود.
او مقطع دبستان را در مدرسه شهید مغفوری و مقطع راهنمایی را در مدرسه شهدا به اتمام رساند، سپس در هنرستان شهید شیرودی مشغول به ادامه تحصیل شد.
پس از اخذ مدرک دیپلم، خدمت سربازی را در بندر انزلی گذراند و در سال 1391 به عضویت نیروی انتظامی درآمد. وی در سال 1392 به عنوان تکاور به مرز میرجاوه اعزام شد و در اسفند 1395 ازدواج کرد.
سرانجام محسن داییزاده در 6اردیبهشت1396 در مرز میرجاوه به دست عناصر گروهک تروریستی جیشالعدل به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
آنچه در ادامه میخوانید شرحی است بر گفتوگوی بنیاد هابیلیان با مادر شهید محسن داییزاده (صدیقه معافی):
«ما 4پسر و 2دختر داشتیم. محسن فرزند آخر خانواده بود. مقاطع تحصیلی را تا دبیرستان در کرمان گذراند. علاقه زیادی به درسخواندن داشت. بسیار منظم بود، در تمام طول تحصیل، حتی یکبار هم او را برای رفتن به مدرسه بیدار نکردم. محسن تابستانها را در کارگاه نجاری کار میکرد.
بعد از اتمام دوران دبیرستان به خدمت سربازی رفت. دوره آموزشیاش را در نیروی دریایی سیرجان و خدمت سربازی را در بندرانزلی گذراند.
زیاد به مسجد میرفت. به یاد دارم همیشه نمازش را اول وقت میخواند و بسیار خوشاخلاق بود. خواهرها و برادرهایش خیلی به او وابسته بودند.
بعد از سربازی به خاطر علاقه زیادی که به نظام و ولایت فقیه داشت، برای ورود به سپاه اقدام کرد؛ ولی شرایط سنی ورود به سپاه را نداشت؛ به همین دلیل به نیروی انتظامی رفت و در آنجا پذیرفته شد. شش ماه دوران آموزشی را در مشهد بود، سپس برای مدتی در شهرستان راور به عنوان تکاور فعالیت میکرد.
محسن در سال 1392 به زاهدان منتقل شد. مدت 1ماه را در زاهدان میماند و 15روز برای مرخصی به کرمان میآمد.
در سال 1393 به پیشنهاد خودش به خواستگاری دخترخالهاش رفتیم و مراسم عقد سادهای در خانه گرفته شد. بعد از 2سال عقد در تاریخ 20اسفند1395 جشن عروسی برگزار شد. محسن علاقه زیادی به امامحسین(ع) داشت؛ به همین دلیل بعد از جشن عروسی مقدمات سفر کربلا را فراهم کرد. میگفت: «میخواهم برای ماه عسل به زیارت امامحسین(ع)بروم.» قرار بود، دهم اردیبهشت به کرمان بیاید، سپس راهی سفر کربلا شوند که این حادثه تروریستی باعث شهادت او شد.
آخرین دیداری که با پسرم داشتم روز تولد امامعلی(ع) بود که 2روز برای ماموریت به کرمان آمده بود.
نحوه شهادت:
محسن مرزبان بود و مسئولیتش شناسایی کمینهای ضدانقلاب بود. هیچوقت از نامساعد بودن شرایط مرزی نمیگفت. شب حادثه بعد از گشتزنی، در راه بازگشت به پاسگاه مورد حمله گروهک تروریستی جیشالعدل قرار گرفت. این گروهک تروریستی پسرم و همرزمانش را به رگبار گلوله بستند؛ اما کینه آنها تمامی نداشت و پس از متوقف شدن ماشین آنها، پیکر بیجانشان را از ماشین بیرون کشیدند و از ناحیه گردن به آنها شلیک کردند.
محسن قبل از شهادت خشاب اسلحهاش خالی شده بود و این نشان دهنده این است که بین آنها و عوامل این گروهک تروریستی درگیری رخ داده بود.
خبرشهادت:
چند ساعت بعد از حادثه، ما از طریق شبکههای اجتماعی از درگیری در مرز میرجاوه باخبر شدیم. خیلی نگران شدیم. زمانی که اسامی شهدا را اعلام کردند. ما باورمان نمیشد که محسن به شهادت رسیده باشد، مدام دعا میکردیم محسن جزو مجروحین باشد.
دو نفر از برادرهایش همان شب به زاهدان رفتند و آنجا خبر قطعی شهادت محسن را دادند. تمام ناراحتی من از این است که فقط 1ماه از جشن عروسی پسرم میگذشت.
مراسم خاکسپاری:
روز بعد از شهادت محسن، پیکر مطهرش به کرمان منتقل شد. مراسم تشییع با استقبال مردم انجام شد و فرزندم در گلزار شهدای کرمان به خاک سپرده شد. خدا را شاکرم فرزندم در راه اسلام و دفاع از کشورش به شهادت رسید.»