سازمان مجاهدین از نظر ساختار، سازوکار و رفتار، هر سه مشخصه اصلیای را که از آن برای شناخت فرقهها استفاده میشود، دارد: رجوی و همسرش دارای نقش تعیین کننده رهبری کاریزماتیک اقتدارگرا هستند؛ آنها از بازسازی فکری و مجاب سازی تحميلی استفاده میکنند تا اعضا را هرچه بیشتر تحت تأثیر قرار دهند؛ و از این تأثیرگذاری مفرط استفاده میکنند تا ذهن اعضا را دستکاری و از آنها در جهت منافع خودشان سوءاستفاده کنند.
ریک آلن راس[1]، کارشناس و مشاور برجسته فرقه و بنیانگذار و مدیر اجرایی «مؤسسه آموزش فرقه»[2] در ترنتون نیوجرسی است. مأموریت این مؤسسه را مطالعه فرقههای مخرب و گروهها و جنبشهای بحث برانگیز و ارائه طیف گستردهای از اطلاعات و خدمات، اعم از دورههای آموزشی اینترنتی، در حوزه فرقهها عنوان کرده اند. راس ظرف سه دهه گذشته تقریباً در 500 جلسه گفتگوی آموزشی با موضوع فرقهها شرکت کرده است، در جایگاه کارشناس فرقهها در دادگاه شهادت داده است و پروژههایی با این موضوع در سرتاسر جهان اجرا کرده است. وی با کمک گرفتن از اعضای فعلی و سابق فرقه ها، بسیاری از تاکتیکهای رایج این گروهها برای کنترل افراد و کانالیزه کردن اذهان آنها و، مهمتر از همه، روشهای کارامد برای معکوس کردن آن تاکتیکها را در کتاب هایش عرضه کرده است. با خواندن آثار راس، افراد به فهم عمیقتری از ماهیت فرقههای مخرب دست پیدا میکنند و در شرایطی که خودشان یا اطرافیانشان در معرض این گروهها قرار میگیرند، بهتر میتوانند شرایط را بسنجند و تصمیم گیری کنند. آنچه در ادامه میآید، متن کامل مصاحبه خبرنگار بنیاد هابیلیان با ریک راس درباره وجوه فرقه گون گروهک تروریستی منافقین است که در معرض دید مخاطبین قرار میگیرد.
هابیلیان: فرقه رجوی در مقابل این اتهام که فرقهگرا هستند اظهار میدارند چگونه یک فرقه هستند در حالی که کنش فعال سیاسی دارند! آیا صرف اقدام سیاسی میتواند خط حائل بین فرقه و غیر فرقه باشد؟
راس: باورهای یک گروه ربطی به فرقه بودن یا نبودن آن ندارد؛ بلکه رفتار و سازوکار و ساختار گروه است که تعیین میکند فرقه هست یا نه. یک فرقه ممکن است حول محور فلسفه، سیاست، دین، درمان، دورههای آموزش موفقیت فردی، ادعای ارتباط با موجودات فضایی، مسائل شبه علمی یا هنرهای رزمی شکل گرفته باشد. به طور کلی، سه مشخصه اصلی وجود دارد که در تعریف فرقهها باید لحاظ شود. این مشخصات را اول بار رابرت جی لیفتون[3]، روانشناس و مؤلف حوزه فرقه ها، مطرح کرده است و من آن را در کتاب «فرقهها؛ نگاهی از درون»، در فصل «تعریف فرقههای مخرب»، ذکر کردهام. این مشخصات عبارتاند از:
1. رهبری کاریزماتیک که اصول کلی و چارچوب عقیدتی گروه را تعیین و از آن محافظت میکند و به این ترتیب، به تدریج موضوع پرستش قرار میگیرد. رهبرْ مرجعیت مطلق دارد و در قبال تصمیماتی که میگیرد به هیچ کس پاسخگو نیست؛
2. فرایندی تلقینی یا آموزشی که به آن مجاب سازی تحميلی یا بازسازی فکری (شستشوی مغزی) میگویند؛
3. بهرهبرداری اقتصادی و جنسی و دیگر اقسام بهرهبرداری از اعضای گروه توسط رهبری.
سازمان مجاهدین از نظر ساختار، سازوکار و رفتار، هر سه مشخصه اصلیای را که از آن برای شناخت فرقهها استفاده میشود، دارد: رجوی و همسرش دارای نقش تعیین کننده رهبری کاریزماتیک اقتدارگرا هستند؛ آنها از بازسازی فکری و مجاب سازی تحميلی استفاده میکنند تا اعضا را هرچه بیشتر تحت تأثیر قرار دهند؛ و از این تأثیرگذاری مفرط استفاده میکنند تا ذهن اعضا را دستکاری و از آنها در جهت منافع خودشان سوءاستفاده کنند.
هابیلیان: آیا علاوه بر سه مشخصه اصلیای که ذکر کردید، معیارهایی دیگری هم برای شناخت فرقهها وجود دارد؟ آیا این ویژگیها هم در سازمان مجاهدین وجود دارد؟
راس: لیفتون هشت ویژگی عمومی برای فرقهها ذکر میکند (کنترل محیط[4]، القائات معنوی[5]؛ مطالبه خلوص[6]؛ اعتراف گیری[7]؛ «علم مطلق» رهبری[8]؛ زبان ایدئولوژیک[9]؛ دستکاری ذهنی[10]؛ و خودحق انگاری و باطل انگاری دیگران[11]) .به باور من، روشهایی که سازمان مجاهدین به کار میگیرد، تمام هشت ویژگیای را که لیفتون از آن به عنوان شاخصههای برنامه بازسازی فکری یاد میکند، داراست.
هابیلیان: اعضای مجاهدین خلق به طور روزمره و هفتهای مجبورند در جلساتی از درونیات خود صحبت کنند و از کجرویهای ذهنی عذرخواهی کنند؛ آیا این شیوه در فرقهها مشترک است؟ اصل این پدیده که یک نوع اعتراف است، یک ابزار و تکنیک کنترل ذهن است؟
راس: این فرایندی را که توصیف میکنید، لیفتون در فصل 22 از کتاب خود به نام بازسازی فکری و روانشناسی توتالیسم به تفصیل توضیح میدهد. من هم در کتاب فرقه ها؛ نگاهی از درون، در فصل «شستشوی مغزی در فرقه»، همین فرایند را تشریح کرده ام. لیفتون این نوع تعامل را «اعتراف گیری» مینامد و من هم در کتابم توضیح داده ام چگونه این روش به وسیلهای برای تحت کنترل قرار دادن اعضا و دستکاری کردن ذهن آنها تبدیل میشود. از اطلاعات محرمانهای که از این طریق به دست میآید بعداً میتوان به عنوان اهرمی برای تخریب شخصیت، دستکاری ذهن و کنترل اعضا استفاده کرد.
هابیلیان: گزارشهای موثقی وجود دارد، از جمله اظهارات خانم سلطانی که یکی از اعضای رهبری مجاهدین و نزدیک به شخص رجوی بوده است، مبنی بر این که رجوی برای ارتباط جنسی با زنان این فرقه سناریوهای متنوعی دارد، به نظر میرسد که در شرایط فشار سیاسی و درگیر بودن این سازمان با اقدامات مخفی چنین رفتاری توجیه منطقی نداشته باشد، چگونه میشود این رفتار را تحلیل کرد؟
راس: رهبران گروههای اقتدارگرا مانند سازمان مجاهدین خلق و داعش اغلب از اعضا یا پیروان سوء استفاده جنسی میکنند. رهبران در قبال این کارهایشان به هیچ کس پاسخگو نیستند. هیچ کس نمی تواند از آنها جواب بخواهد و جلویشان را بگیرد.
هابیلیان: ایدئولوگهای مجاهدین و به طور اخص شخص رجوی تلاش بسیاری دارد که رفتار فرقه از جمله برگماردن زنان و پایین بردن مردان در مناصب تشکیلاتی یک اقدام ترقی خواه و فمنیستی تلقی شود، مثل انتخاب مریم رجوی به عنوان رییس جمهوری که میتواند بر ایران حکمرانی کند؛ اما آیا براستی چنین است؟
راس: مهم نیست رهبران سازمان مجاهدین در گروه چه کاری انجام میدهند، آنچه اهمیت دارد این است که مسعود و مریم رجوی میتوانند قوانین جدید بسازند، آن قوانین را دوباره تغییر دهند و در کل، هرکاری دلشان میخواهد، انجام دهند. آنها معمولاً از قوانینی که درست میکنند، استفاده میکنند تا ذهن پیروان را دستکاری و آنها را کنترل کنند. آنها از چیزهایی که کنترل میکنند خوششان میآید و چیزهایی که را که نمی توانند کنترل کنند، دوست ندارند.
هابیلیان: ممکن است کمی بیشتر درباره رجوی و همسرش صحبت کنید؟
راس: آن دو قلب فرقه، عنصر محوری و نیروی محرکه آن به شمار میروند؛ هیچ ابزار نظارتیای که از طریق آن بتوان قدرت آنها را محدود کرد، در دسترس نیست؛ آنها در قبال تصمیماتی که میگیرند، به هیچ کس پاسخگو نیستند؛ و درخصوص پول و داراییهای گروهْ شفاف سازی نمی کنند.
Rick Alan Ross[1]
Cult Education Institute (CEI)[2]
[3] Robert Jay Lifton
[4] (Milieu Control) کنترل ارتباطات فرد با جهان خارج وهمچنین ارتباط فرد با خودش از طریق نفوذ در افکار و اندیشه های وی.
[5] (Mystical Manipulation) شکل دادن الگوهای خاصی از رفتار و عواطف در فرد، به نحوی که فرد تصور کند این الگوها به طور خودجوش و درنتیجه هدایت های فرد یا افرادی منزه در وجود او شکل گرفته اند و به او کیفیتی معنوی بخشیده اند.
[6] (The Demand for Purity) درخواست از فرد برای واکاوی «ناخالصی ها»ی وجودش و از بین بردن آن ها. این ناخالصی ها همان تفکرات، احساسات، و اعمالی هستند که با ایدئولوژی و مشی تمامیت خواه فرقه در تعارض می باشند.
[7]( The Cult of Confession) دستور به فرد برای اعتراف کردن به اعمال و افکاری که از او سر زده و از دید رهبر فرقه «گناه» است. در این فرایند، که ابزاری برای «خالص شدن» معرفی می شود، در واقع از فرد خواسته می شود به جرایمی که مرتکب نشده، اعتراف کند.
[8] (The "Sacred Science") معرفی جهان بینی رهبر به عنوان یگانه منبع شناخت و علم مطلق و کشیدن هاله ای از تقدس گرد آن؛ به نحوی که هرگونه انتقاد به این جهان بینی یا حتی باور شخصی به این موضوع که ممکن است غیر از تعالیم رهبر حقایق دیگری هم وجود داشته باشد، فسق و گستاخی و حتی «غیرعلمی» بودن تلقی می شود.
[9] (Loading the Language) الگوهای واژگانی مشترک و در عین حال اختصاصی که استفاده طولانی مدت از آن، حس دربند بودن را در فرد پدید می آورد.
[10]( Doctrine Over Person) القاء تفاسیر به شدت انتزاعی از رویدادهای بیرونی و وضع معانی جعلی برای احساسات واقعی در ذهن فرد به نحوی که قادر به تمیز دادن آن ها از واقعیت های محیط پیرامون نباشد. این فرایند، امکان تحریف و جعل رویدادهای تاریخی در گذشته یا نادیده انگاشتن آن را برای رهبران فرقه فراهم می کند.
[11]( The Dispensing of Existence) این عقیده که تنها یک روش برای حیات حقیقی و زندگانی ارزشمند وجود دارد و هر روشی غیر از آن، لاجرم، غلط و باطل است؛ و آن، روشی نیست جز طریقت فرقه. اعضای گروه بر خود فرض می دانند برای رسیدن به هدف والای حیات حقیقی، که به آن متعهد شده اند، تمام شیوه های زیستن غیر صحیح را از بین ببرند.