واکاوی حادثه تروریستی هشتم شهریور

N83013788 72515084

در نخستین سالهای پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران، مقارن با ظهور و شکل گیری ساختار سیاسی جدید، صحنه سیاست در ایران شاهد بروز ناآرامی های گسترده ای در مقیاس اقدامات تروریستی بود که در مواردی به کشتار تاسف بار شهروندان و حتی مقامات لشگری و کشوری منتهی گردید. عاملان این حوادث غالبا گروه های سهم خواه و مدعی بیرون مانده از دایره قدرت بودند که با هدف نمایش قدرت، انتقام جویی و دستیابی به مقاصد خود در نهایت شقاوت و بیرحمی مبادرت به ارتکاب اقدامات خشونت آمیز کور یا هدفمند علیه شهروندان در اماکن عمومی و یا مقامات و چهره های رسمی می نمودند. مشهورترین گروه در این میان، سازمان تروریستی مجاهدین خلق بود که بانی شهادت 12 هزار تن از شهروندان و مقامات کشور گردیده است.

اما بی تردید یکی از بزرگترین و بحث انگیزترین حوادث تروریستی ارتکابی در طول تاریخ سیاسی ایران، حادثه انفجار دفتر نخست وزیری است که هم به لحاظ عامل انجام عملیات، هم از نظر قربانیان حادثه و هم از نظر نحوه انجام عملیات واجد ویژگیهای خاص و منحصربفرد (و البته بحث انگیز) است. ساعت 3 بعدازظهر هشتم شهریور 1360 محل جلسه شورای عالی امنیت ملی کشور آماج حمله تروریستی بزرگی قرار گرفت که به شهادت رییس جمهور و نخست وزیر وقت شهیدان رجایی و باهنر منجر گردید. به همین مناسبت هشتم شهریور ماه در تقویم به عنوان روز ملی مبارزه با تروریسم نامگذاری گردید که خود فرصت مغتنمی است برای اندیشه و تدقیق در باب تروریسم.

گرچه مدت کوتاهی پس از حادثه، مسعود کشمیری به عنوان عامل عملیات معرفی گردید و در این خصوص کمترین تردیدی وجود ندارد اما به گمان نگارنده این پرونده همچنان دارای ابعاد و زوایای ناشناخته و برجسته ای است که ضرورت واکاوی در این مورد را صدچندان می کند. از این جهت جا دارد به برخی از نکات مهم این پرونده مهم و همچنان مفتوح (حداقل در سطح غیررسمی تر و در میان افکار عمومی) پرداخته شود. البته تردیدی نیست که دستور مختومه نمودن آن با توجه به فضای سیاسی دهه شصت، معضلات عمده ای همچون جنگ تحمیلی، امکان سواستفاده گروههای سیاسی برای ضربه زدن به رقیب و مسائلی از این دست کاملا قابل درک می نماید.

بارزترین مساله در این حادثه اینست که عالی ترین مقامات اجرایی کشور (رییس جمهور و نخست وزیر که حسب قانون اساسی سابق والاترین جایگاه اجرایی کشور را دارا بودند) توسط جانشین وقت دبیر شورای عالی امنیت ملی (مسعود کشمیری) با کارگذاری مواد منفجره در نزدیکترین نقطه ممکن به این دو مقام به شهادت رسیدند. براین اساس چگونگی حضور فردی چون کشمیری در چنان جایگاه حساسی و حضور در امنیتی ترین پست های کشوری همچون ستاد امنیتی نخست وزیری می تواند محل مداقه باشد. اینکه چگونه چنین فردی توانست به چنان جایگاهی برسد، معرف یا پشتیبانان احتمالی وی چه کسانی بوده اند و چه سوابق سیاسی-اجتماعی پیش از تصدی این پست حساس داشته است. طبیعتا حضور در چنان جایگاهی، دسترسی فرد به اطلاعات حساس و حیاتی کشور، ارتباطات مقامات و رفت و آمدها و تسلط بر اوضاع، حاکمیت را آسیب پذیرتر نموده و وضعیت ویژه ای برای پیاده سازی برنامه ها و طرح های عملیاتی فراهم می آورد. مساله آنجا جالب می شود که بدانیم وی با ظاهرسازی و عوامفریبی از چنان وجهه و جایگاهی برخوردار گردیده بود که بعنوان پیشنماز نخست وزیری، شهیدان رجایی و باهنر با اقتدای به وی نماز می خواندند. خاطرات جالب دیگری در باب تظاهر وی به توجه به بیت المال و عدم تضییع آن توسط دیگران نقل شده است.

مساله چالش برانگیز دیگر در باره عامل این حادثه، اعلام نام مسعود کشمیری بعنوان قربانی سوم حادثه در کنار شهیدان رجایی و باهنر بود که حتی منجر به برگزاری مراسم تشییع و حضور برخی مقامات در منزل وی جهت عرض تسلیت به خانواده گردید. این امر منجر به دو تحلیل کاملا متضاد از دو منظر گردید؛ عده ای معتقد بودند که بانیان این اتفاق بدنبال کمک به کشمیری و ایجاد زمینه های فرار وی از مسئولیت حادثه بوده اند؛ از سوی دیگر هم برخی معتقد بودند این اقدام کاملا برنامه ریزی شده و با هدف آسوده کردن خیال وی و اطرافیان و در نتیجه تمهید مقدمات دستگیری وی با ایجاد فضاسازی کاذب صورت گرفته است. به هرحال حدود ده روز پس از این حادثه شهید قدوسی (دادستان وقت کشور) با حضور در تلویزیون رسما کشمیری را به عنوان عامل حادثه معرفی کرده و به ابهامات پیرامون عامل اصلی این حادثه پایان داد. با این وجود مساله معرفی وی به عنوان قربانی ترور همچنان محل بحث است.

نکته مهم دیگر در رابطه با کشمیری، ارتباط وی با سازمان تروریستی مجاهدین خلق و ارتباط این حادثه با سازمان مذکور است. قراین و شواهد متعددی دال بر دخالت و نقش آفرینی منافقین در این حادثه وجود دارد از جمله یادداشت مفصلی که چند روز پس از حادثه در نشریه مجاهد (ارگان رسمی منافقین) بدون ذکر نام نویسنده منشر گردید و در آن کدهای متعددی وجود دارد که عامل حادثه آنرا نگاشته و در واقع کشمیری نویسنده آن است. در آن یادداشت تاکید می شود که نویسنده «یکی از قهرمانان عملیات ویژه» است. نویسنده یادداشت اقدامات متعدد خود منجمله نحوه ورود به یکی از حساس ترین مراکز امنیتی کشور تا خنثی سازی اقدامات ضدسازمان و در نهایت انجام عملیات را شرح میدهد. گذشته از آن بنا به اظهارات برخی جداشدگان سازمان، در جلسات خصوصی سازمان، مسعود رجوی به انجام عملیات انفجار دفتر نخست وزیری افتخار نموده و شخصی با نام مستعار باقر را بعنوان عامل انفجار معرفی کرده که بنابراین اظهارات، این شخص همان مسعود کشمیری است. ظاهرا کشمیری پس از مدت کوتاهی بنابه دلایلی از سازمان جدا و در آلمان سکونت می گزیند. (رجوع شود به اظهارات ابراهیم خدابنده از جداشدگان سازمان)

از سویی دیگر نیز سازمان یافتگی، نحوه طراحی عملیات و حساسیت فوق العاده محل مورد انفجار فرضیه فعالیت تشکیلاتی و پشتوانه سازمانی (و نه صرفا اقدام فردی و تکروانه) را تقویت می کند که به هیچ وجه نمی تواند توسط یک نفر صورت گرفته باشد. انجام عملیات انفجاری با طراحی دقیق و ماهرانه و نیز استفاده از مواد انفجاری با قدرت تخریبی بالا و در مکانی مهندسی شده زیر میز جلسه در نزدیکترین فاصله ممکن با رییس جمهور و نخست وزیر نمی تواند صرفا کار یک نفر باشد.   

علیرغم احتمال بسیار پررنگ نقش منافقین در این حادثه اما جالب آنجاست که سازمان هیچگاه بطور رسمی مسئولیت این حادثه را برعهده نگرفت. البته می توان برای چنین امتناعی استدلال های متعددی طرح کرد از جمله بروز مشکلات بین المللی یا مخالفت های داخلی سازمان. اما از جمله مسائل قابل توجه در این مورد اینست که برخلاف عامل حادثه تروریستی هفتم تیر، سند محکمی در باب ارتباط کشمیری با سازمان پیش از انقلاب وجود ندارد. به همین صورت پس از انجام این عملیات نیز ارتباط سازمانی میان کشمیری و تشکیلات رجوی مشاهده نشده است. برخلاف کلاهی (عامل انفجار هفتم تیر) که به لحاظ فعالیت بعدی در بخش رادیویی این سازمان به کریم رادیو شهرت یافت. مساله ارتباط مرموز کشمیری با منافقین نیز از نکات جالب ماجراست.

مساله دیگر سرنوشت مسعود کشمیری است. با وجود احتمال بالای ترور وی اما همچنان شواهد قطعی در این مورد وجود ندارد و نمیتوان به قطعیت در این مورد سخن گفت (رجوع شود به اظهارات دبیرکل بنیاد هابیلیان در خصوص احتمال بالای ترور درون سازمانی کشمیری). این مورد نیز خود از ابهاماتی است که بررسی پرونده کشمیری را جذاب می نماید. به هرحال با توجه به امکان دستگیری و استرداد وی توسط اینترپل و یا در نتیجه تعامل مقامات دو کشور ایران و آلمان، ارزیابی احتمال ترور وی و اینکه اساسا چه گروه یا افرادی از ترور وی منتفع گشته یا به بیان دیگر دستگیری احتمالی و اعترافات وی می توانست به زیان چه کسانی باشد، مشروط بر دستیابی به اطلاعات قطعی در مورد ترور وی می تواند محل بحث باشد.

موارد فوق در کنار برخی ابهامات دیگر بازخوانی و واکاوی در حادثه تاسفبار انفجار دفتر نخست ویزی را ضروری می سازد.

بدیهی است که نامگذاری هشتم شهریور بعنوان روز ملی مبارزه با تروریسم فرصتی گرانبهاست تا صاحبنظران و پژوهشگران این حوزه ضمن پرداختن به ریشه ها، علل و بانیان حوادث تروریستی در تاریخ معاصر کشور و پاسداشت قربانیان این حوادث دهشتناک، به بررسی زوایای کمتر پرداخته شده اقدامات خونباری همچون حادثه هشتم شهریور بپردازند. ضمن آنکه جغرافیای کشور و قرار گرفتن در همسایگی کشورهایی همچون پاکستان، افغانستان و عراق که جولانگاه گروههای تروریستی چون داعش، النصره و القاعده بوده ضرورت توجه صاحبنظران به این حوزه را صدچندان می نماید.           

         


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31