همیشه زیرکی شهید غیبی باعث می‌شد ساواک دست خالی خانه ما را ترک کند

56478bvb

اعلامیه‌های پنهان‌شده

آن موقع‌ها حمید جلسات سیاسی در خانه را تحت پوشش جلسات قرآن و بحث‌های اعتقادی برگزار می‌کرد و در آن اعلامیه و نوارهای امام را توزیع می‌کرد. یک بار اعضای ساواک داخل خانه ریختند و همه جا را گشتند، همه رخت‌خواب‌ها را پخش کردند و همه وسایلمان را به هم ریختند. ما همه نگران بودیم؛ زیرا مطمئن بودیم که حمید چیزی را در خانه پنهان کرده است.

ساواک حمید را بازداشت کرده بود؛ اما چون چیزی پیدا نکردند، مجبور شد او را آزاد کند. وقتی حمید به خانه بازگشت، نشانمان داد که نوارهای امام را در لوله بخاری پنهان کرده بود. ساواک بارها ناگهانی به خانه ما حمله کرد؛ اما هر دفعه دست خالی خانه را ترک کرد.

 خواهر شهید حمید غیبی

مژده انقلاب

یک بار که لباس‌هایش را جابه‌جا می‌کردم، ناگهان از داخل جیبش، یک تعداد کاغذ روی زمین افتاد. خیلی کنجکاو شده بودم، بدانم این کاغذها و نوشته‌های رویش چیست؟! از موسی که پرسیدم، او هم شروع به توضیح دادن کرد که قرار است انقلابی بشود و این‌ها اعلامیه‌های حضرت امام، رهبر این انقلاب و حرکت مردمی عظیم است. گفت که من این‌ها را در پادگان، به کسانی می‌دهم که می‌دانم آدم‌های خوب و مشتاقی هستند.

آن زمان هنوز اوایل انقلاب بود و زمزمه‌های این حرکت عظیم مردمی به گوش همه نخورده بود.

همسر شهید موسی‌الرضا نوری

شور انقلابی در کودکی

از زمان کودکی دوست داشت به همراه من در فعالیت‌های انقلابی شرکت کند. عکس‌های امام را جمع می‌کرد و مواقعی که می‌خواستیم آماده شویم تا به راهپیمایی برویم، صبح زودتر از بقیه بیدار می‌شد و با اصرار می‌گفت: «من را همراهتان ببرید.» با همان لهن شیرین کودکیش ادامه می‌داد: «می‌خواهم الله‌اکبر بگویم.»

راهپیمایی‌های آن زمان خیلی شلوغ بود. ما چندین ساعت راه می‌رفتیم. علی آنقدر شوق داشت که کوچکترین ابراز ناراحتی در طول مسیر نمی‌کرد. نه از خستگی و نه از گرسنگی حرف می‌زد.

مادر شهید علی بخشی


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31