در میان ارتشیان پهلوی، جلسات عقیدتی برگذار می‌کرد

67340942

هدایتگری

زمان رژیم پهلوی در ارتش خیلی به همسرم سخت می‌گذشت. گاهی برای سرباز‌ها کلاس تشکیل می‌داد تا مسائل دینی را برایشان بازگو کند؛ اما مسئولین ارتش جلوی کارش را می‌گرفتند و به همین علت بار‌ها در پارک‌ها و فضای آزاد بیرون از پادگان برای سرباز‌ها کلاس تشکیل می‌داد. چند مرتبه با درجه‌داران بالا‌تر از خودش درگیر و بازداشت شده بود. مدام به من می‌گفت: «آدم هر کاری انجام بدهد ولی در این ارتش ظالم پهلوی نباشد!»

همسر شهید حمید محمدغریبان

منطق در مباحثه

در آن زمان فعالیت منافقین، نظرات مخالف و موافق و مباحثه بین این افراد بسیار زیاد بود. محمد هم به شدت اهل بحث بود؛ اما به نظرات مخالفین خیلی اهمیت می‌داد و وقتی مباحثه می‌کرد، منطقی و صبور بود. یکبار از او پرسیدم شما که می‌دانی این افراد مغرض هستند و به دنبال عوض شدن هم نیستند؛ چرا با آن‌ها بحث می‌کنی؟ به من گفت: «با مباحثه با آن‌ها و نظراتشان، می‌توانم اشکالات کارم را پیدا کنم.»

همسر شهید حجت‌الاسلام شیخ محمد سالم

دعا برای شهادت

وقتی جنگ شروع شد، مسئول اعزام نیرو بود. کمی که گذشت با محمود کاوه آشنا شد. ورد زبونش شده بود: «مادر می‌خواهم به جبهه بروم.» اجازه نمی‌دادم. به او گفتم: «تو باید درست را بخوانی. مملکت به شما هم احتیاج دارد.» اما انگار حمید متوجه نبود! بالاخره راضیم کرد. فکر کردم اگر اجازه بدهم که به جبهه برود، کم‌کم می‌توانم آرامش کنم؛ اما این تازه اول ماجرا بود. دیگر برای جبهه رفتن اصرار نمی‌کرد. مدام می‌گفت: «مادر برای شهادتم دعا کن.»

مادر شهید حمیدرضا جاودانی خالقی

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31