انفاق در راه انقلاب را ذخیره آخرت میدانست
پدرم بسیار متدین بود، به طوری که از 8سالگی شروع به نمازخواندن کرد و در آن سن حتی یک نماز قضا هم نداشت. مادرم تعریف میکند: «خانوادهام برای پدرت حلقهای از طلا گرفتند؛ اما او حتی یکبار هم آن حلقه را دستش نکرد، بلافاصله حلقه را فروخت و پول آن را خرج جبهه و انقلاب کرد و به یکی از دوستانش گفته بود که من اکنون یک خانه در بهشت برای خودم خریداری کردم.»
پسر شهید عباس افتخاری
او یک جوانمرد واقعی بود
هر کاری که از دستش بر میآمد برای دیگران انجام میداد و هیچ دلبستگی به مادیات نداشت.
روزی بین دو جوان در خیابان درگیری پیش آمده بود، منصور خودش را به آنها رساند و آنها را از هم جدا کرد. علت دعوا را که جویا شده بود، متوجه شد یکی از آن جوانها مقروض بوده و پولی نداشت که بدهیاش را بدهد. شهید مدتی از آنها وقت گرفت تا بتواند پول را تهیه کند. بعد از شهادتش آن جوان مقروض آمد و برایمان تعریف کرد: «شهید منصور عبداللهی ساعت مچی خود را فروخت و با پول آن بدهی من را داد. وقتی من به او گفتم من نمیتوانم پول شما را پس بدهم، گفته بود عیبی ندارد هر وقت داشتی بیاور، اگر هم نداشتی حلالت باشد.»
مادر شهید منصور عبداللهی کوشکی
هنگام عصبانیت به نماز میایستاد
محمد جواد روحیه آرامی داشت. به ندرت عصبانیتش را دیدم، اگر گاهی عصبانی میشد، به نماز میایستاد و آرام میشد.
در مواقعی که در برخورد با دیگران دلخوری پیش میآمد حتما خودش برای رفع کدورت پیش قدم میشد. میگفت: «چطور از کسی دلخور و ناراحت باشم و به نماز بایستم؟»
همسر شهید محمدجواد تمیس