
با نزدیک شدن به سی و یکم شهریور، چهل و پنجمین سالگرد آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران، بازخوانی ابعاد مختلف این رویداد عظیم تاریخی بیش از پیش احساس میشود. یکی از پرسشهای کلیدی که همواره مطرح بوده، نقش گروههای ضدانقلاب و تروریستی در ایجاد بستر مناسب برای این حمله و سپس همکاری با دشمن متجاوز است. برای واکاوی این موضوع، گفتوگویی با دکتر جواد منصوری، پژوهشگر و کارشناس تاریخ معاصر، ترتیب دادیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
تاثیر اقدامات گروهکهای تروریستی در ناامنسازی کشور بر تصمیم صدام برای حمله به ایران
دکتر منصوری در پاسخ به این پرسش، به تحلیل نقش این گروهها پرداخت و گفت: «اقدامات گروههای ضد انقلاب مثل جریانات تجزیهطلب یا جریانات تروریستی و یا حتی جریانهای سیاسی وابسته، در واقع زمینهساز نوعی بیثباتی و یا احیانا در بلندمدت سقوط جمهوری اسلامی را در افکار و برنامههای خودشان داشتند و امریکا و اروپا هم تا حدودی تصورشان این بود که این انقلاب و این نظام جدید نمیتواند ادامه پیدا کند و لذا به این گروهها امیدوار بودند.»
ایشان در ادامه افزود: «اما بعد از مدتی متوجه شدند که نه، این گروهها به تنهایی نمیتوانند این کار را بکنند و لذا برنامه حمله عراق به ایران را طراحی کردند. بعد از حدوداً یک سال یا یک سال و چند ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی بعد از اینکه مثلاً طرح کودتا، جریان طبس یا جریاناتی شکست خورد، به سمت این رفتند که دولت عراق جنگی را راه بیندازد و در این جنگ هم مسئله تجزیه ایران دنبال شود و هم سقوط جمهوری اسلامی. بنابراین میتوانیم بگوییم که حرکت این گروههای سیاسی میتوانست به تضعیف جمهوری اسلامی و زمینهساز پیروزی عراق باشد.»
وی تاکید کرد: «اما این نیست که صرفاً حرکتهای گروههای سیاسی زمینه شد برای برنامهریزی حمله عراق به ایران؛ بلکه حتی اگر این گروهها هم تحرکاتی نداشتند، برنامه حمله عراق به ایران در ارتباط با تجزیه ایران، حتی قبل از انقلاب هم در ایده امریکا و اروپا بود.»
شواهد ارتباط گروهکهایی چون دمکرات، کومله و منافقین با استخبارات عراق پیش از جنگ
دکتر منصوری با اشاره به وجود مدارک و اسناد در این زمینه پاسخ داد: «در این زمینه خوب مدارک و اسنادی وجود دارد که یا مستقیم این گروهها ارتباط داشتهاند و یا غیرمستقیم. گروههای تجزیهطلب تقریبا مستقیم ارتباط داشتند، حتی خیلیاز آنان که در خاک عراق بودند. و گروههایی هم که به اصطلاح تجزیهطلب نبودند، بنابراین آنها هم غیرمستقیم ابتدائاً با عراق در ارتباط بودند ولی خوب به تدریج این ارتباط برقرار میشود و لذا حتی قبل از آغاز جنگ هم تا حدودی این ارتباط به وجود آمده بود.»
ایشان خاطرنشان کرد: «در زمان جنگ هم که این ارتباط تقویت شد و به تدریج به جریانات سال ۶۰ کشیده میشود. خوب طبیعتاً عراق و دولتهای اروپایی و امریکایی پشتیبان گروهها برای به راه انداختن یک جریان گسترده هرج و مرج، بیثباتی و ترور در داخل کشور شدند که به وقایع سالهای ۶۰ و ۶۱ کشیده شد که عملاً با شکست کامل مواجه شد.»
نقش اطلاعات ارائهشده توسط این گروهها به صدام درباره ضعف داخلی ایران
این کارشناس تاریخ معاصر در پاسخ به این سوال، تاکید کرد که برنامه تجزیه ایران بسیار قدیمیتر از این تحرکات بود: «آنچه که قطعاً میتوانیم بگویم این است که حتی قبل از پیروزی انقلاب، امریکا، اروپا و اسرائیل برنامه تجزیه ایران را داشتند. قطعاً این تجزیه باید با یک جنگ گستردهای همراه میشد و بعد تجزیه صورت میگرفت.»
دکتر منصوری با بیان خاطرهای از کنفرانس هاوانا در شهریور ۱۳۵۸ (یک سال قبل از جنگ) گفت: «در حاشیه کنفرانس یک دیداری انجام میشود بین دو هیئت ایرانی و عراقی و در آنجا صحبت از این میشود که مشکلاتمان را مطرح و حل کنیم. بعد از جلسه، صدام به آجودان مخصوصش که همراهش بوده است میگوید که "من کاری میکنم که ایرانیها فارسی حرف زدن یادشان برود". یک سال قبل از شروع جنگ بود. بنابراین طرح حمله به ایران و تجزیه ایران حتی شاید جدای از طرح گروهها و ترورها و انفجارها بود.»
وی در عین حال افزود: «ولی خب طبیعتاً حمله عراق به ایران در جنگ تحمیلی قطعاً از گروههای تروریستی و برنامههای آنها استفاده کرده است. به این دلیل میبینیم که در طول جنگ هم از گروهها به اشکال مختلفی عراقیها استفاده کردند.»
ماهیت همکاری رژیم بعث با گروهکها پس از آغاز جنگ؛ اتحاد استراتژیک یا اتفاق تاکتیکی؟
دکتر منصوری در تحلیل نهایی خود این همکاری را اینگونه تشریح کرد: «نکته حائز اهمیت این است که به طور معمول این گونه گروهکها اتحادشان تاکتیکی است تا رسیدن به پیروزی. وقتی به پیروزی میرسند، جنگ خودشان شروع میشود.»
وی با ذکر مثالهایی از درگیریهای اخیر این گروهها در خارج از کشور، افزود: «بنابراین همکاری بین رژیم بعث و این گروهها در واقع به عنوان یک کمکی بوده به سیاستی که دولت عراق برای سقوط جمهوری اسلامی در پیش گرفته بود. گروههای معارض با جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب حتی تا امروز، دقیقاً ستون پنجم دشمن هستند.»
این پژوهشگر در جمعبندی نهایی گفت: «لذا به یک معنا میتوانیم بگوییم که یک نوع همکاری تاکتیکی بوده و از یک نظر میتوانیم بگویم یک نوع اتحاد استراتژیک بوده است. منتها طبیعتاً به دلایلی نمیتواند استراتژیک باشد چون قطعاً پایدار نیست؛ تاکتیک است تا رسیدن به پیروزی.»