نقش شهید بهشتی در خنثی سازی توطئه استحاله از درون

تحلیل حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی از فاجعه هفتم تیر 1360

Ahmad Khatami

حادثه هفتم تیر در حقیقت نقطه پایانی یک جریان در آن مقطع بود، گرچه بعدها این جریان در شکل پنهان تر و رذیلانه تر به راه خود ادامه داد. آغاز این جریان با تقابل جریان خط امام، جریان اسلام ناب، جریان خودیها با جریان نفاق، جریان غیر خودیها شروع شد. جریانی به نام جریان بنی صدر که عقبه نهضت آزادی را هم با خود داشت درصدد برآمدند که انقلاب اسلامی را استحاله کرده و آن را در مسلخ بیگانگان ذبح کنند.

جریانی که در مقابل این ها ایستاد، جریان خط امام بود. آن روز مرکز هدایت این جریان در حزب جمهوری اسلامی بود که در راس آن سرمایه های ارزشمند انقلاب اسلامی همانند شهید بهشتی، شهید باهنر، مقام معظم رهبری مدظله و آقای هاشمی رفسنجانی قرار داشتند. این جریان از آغاز انقلاب و در شورای انقلاب آغاز شد و با رای آوردن بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری شدت بیشتری گرفت و با عزل بنی صدر و بعد از آن با ترور مقام معظم رهبری در ششم تیر 60 و شهادت هفتاد و دو تن از خدمتگزاران این ملت در آن مقطع پایان یافت و به حق انقلاب اسلامی نام گرفت، چون با شهادت این عزیزان سفره نفاق علنی از کشور به کلی جمع شد و منافقین از کشور رانده شده و سفره ذلت و رسوایی خود را در آستانه بیگانگان گشودند. حوادثی که در این مدت گذشت شایسته تحلیل و بررسی فراوان است. سخن قرآن این است که باید این حوادث را تجزیه و تحلیل کرد و از آنها “عبرت” گرفت؛ “لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب”.

باید این حوادث را آیینه ای دید که با آن می توان حرکت آینده را تنظیم کرد. پروژه ای را که بنی صدر و اعوان وانصارش در پی آن بودند “پروژه استحاله از درون” بود، پروژه ای که هم اکنون نیز استکبار به شدت به آن دلخوش است ولی در آن مقطع این پروژه به شدت شکست خورد. این جا مباحث فراوانی مطرح است که تنها به پاسخ به دو سئوال در این زمینه می پردازیم.

1- ابزار این نبرد چه بود؟ بنی صدر و اعوان و انصارش با چه ابزاری اهداف شیطانی خود را مطرح کردند؟ اینکه می گویم بنی صدر و اعوان و انصارش، بدین جهت است که در آن مقطع دفتر بنی صدر ستاد هماهنگی همه طیف های ضد انقلاب از گروه های مارکسیست گرفته تا جریان های التقاطی مثل نهضت آزادی و منافقین و تا آدم های بریده از انقلاب بود. رئیس دفتر بنی صدر شخصی بود به نام رضا تقوی که در دوران شاه معدوم دبیر کنسولگری رژیم شاه در نیویورک، دبیر اول سفارت ایران در کابل و اسلام آباد، رایزن درجه 3 اسلام آباد و کسی بود که به پاس خدماتش به رژیم شاه در مراسم جشن های دو هزار و پانصدساله شاهنشاهی نشانه درجه چهارم همایونی به دست آورده بود. او نقش عمده ای در گردآوری ضد انقلاب و لیبرال در دفتر بنی صدر داشت و سئوال دوم این است که راز ناکامی این پروژه در آن مقطع چه بود؟ پاسخ به این دو سئوال بخشی از بحث گسترده “عبرت های حادثه هفتم تیر” را تشکیل می دهد.

 

ابزارها و شگردها:

اما در پاسخ به سئوال اول باید بگویم از ابزارها و شگردهای جریان استحاله آن روز استفاده کردند که امروز هم در تداوم همان پروژه از آنها استفاده می شود. بخشی از این ابزارها عبارتند از: 1- نفوذ در داخل بدنه نظام. آن روز دیدیم که با چه شگردهای شیطانی بنی صدر در بالاترین پست های اجرایی نظام یعنی ریاست جمهوری نفوذ کرد. قرآن کریم “نفوذ” را از شگردهای منافقان می داند “ولا وضعوا خلائکم یبغونکم الفتنه و فیکم سماعون لهم...” توبه / 47. یکی از عناصر ضد انقلاب می گوید: “باید از فکر کودتای مستقیم و سرنگونی منصرف شد بلکه بایستی از طریق فشارهای بین المللی و فعالیت های علمی و فرهنگی زمینه حضور در ایران و نفوذ در پایگاه های استراتژیک نظام را فراهم کرد و از این طریق ایران را وادار به تعدیل در اهداف و خواسته هایش کرد.” در مسئله نفوذ به عنوان یک اقدام برای استحاله فرهنگی نظام تنها نباید دنبال عناصر بیگانه بود بلکه بیشترین خوش رقصی در این زمینه را عناصر ارتجاع و روشنفکری انجام می دهند و همانند ستون پنجم برای دشمن عمل می کنند. دیروز این “نفوذ” در بالاترین سطوح بود اما امروز بحمدالله دشمن توان نفوذ در آن سطح را نداشته و نخواهد داشت. اما نباید از “لایه های میانی” نفوذی غافل بود همان ها که با کمال رسوایی اسرار این نظام را در برابر گرفتن ثمن بخس به بیگانگان می دهند.

2- مقابله با مبانی و شالوده های انقلاب که عبارت از دین وارزش های آن است دومین ابزاری بود که در آن دوره برای مقابله با نظام اسلامی به کار گرفته شد. اولین بذر ترویج حکومت سکولار و لائیک در همین دوره و در بستر حکومت بنی صدر بعد از پیروزی انقلاب نشانده شد. حسن نزیه از چهره های فاسد و ملی گرا در یک سخنرانی در خرداد سال 1358 یعنی حدود 4 ماه بعد از پیروزی انقلاب در اجتماع کنگره وکلای دادگستری گفت: اگر ما فکر کنیم تمام مسائل سیاسی و اقتصادی و قضایی را می توانیم در قالب اسلامی بسازیم آیات عظام هم می دانند، این امر در شرایط حاضر نه مقدور است، نه ممکن است و نه مفید”. یادم هست بعد از این سخنرانی، شهید بهشتی بسیار برآشفت. در کانون توحید که من در آن جلسه بودم، گوینده این سخن را بیگانه نامید و فرمود شما همان هایی هستید که پاریس آمدید و به امام گفتید راه حل بحران سیاسی و اجتماعی ایران قبول کردن انتخابات آزاد بختیار با قبول رژیم است و سپس فرمودند ... اقلا بگذارید ماها بمیریم، ماها که از نزدیک در بحث هایتان بوده ایم دیگر نباشیم بعد بیائید خودتان را به عنوان متولیان انقلاب ایران جا بزنید، بحث هایی بوده است خود من حضورا در آن شرکت داشته ام که این آقایان تاکید داشتند که پافشاری امام در نبودن شاه بیجا و یک آرمان ایده آلیستی است وقتی بعد یک پله تنزل کردند گفتند خیلی خوب حالا شاه هم نباشد ولی ایشان شورای سلطنت و ولیعهد وانتخابات آزاد زیر نظر شورای سلطنت را قبول کنند و در این مسئله پافشاری و تاکید داشتند... الان نوشته اند که در مورد این مقاله عده زیادی تلگراف نموده و از ایشان تقدیر نموده اند، اینها دیگر بیشتر نشانه این است که یک گروه اقلیت، روشنفکر مآب و روشنفکر نما می خواهند با این بازی ها با دستاورد انقلاب خونین اسلامی، موضع گیری تازه داشته باشند که برای ما عواقب آن معلوم است...”

3- سومین ابزاری که در پروژه استحاله از درون سخت بر آن تاکید داشتند مقابله با “ولایت فقیه” بود. ولایت فقیه از آغاز مورد شدیدترین کینه توزی بدخواهان انقلاب بوده و هست. راز آن هم روشن است چون این ولایت فقیه است که همچون سدی استوار در مقابل یکه تازی اسلام ستیزان ایستاده است. از آغاز پیروزی انفلاب تا کنون روزی نبوده است که رسانه ای بیگانه و وابستگان آنها چه به صراحت و چه تلویحا این اصل حیات بخش را زیر سئوال نبرند. در دوره بنی صدر، تقابل با ولایت فقیه تا آنجا پیش رفت که دفتر بنی صدر با کمال وقاحت در پی زمینه سازی جهت تکفیر امام از طریق عناصر پلید و آخوندنما بودند. در همان زمانی که در مراکش و عراق و مصر و عربستان زمزمه هایی بلند شده بود که اقدامات حضرت امام گویا منطبق با قرآن و سنت نیست، همان زمان دفتر بنی صدر و منافقین نیز تمام کوشش خود را در این زمینه به کار گرفتند و کوشیدند چند فتوا گرچه از نظر مرجع صدور نیز کم اهمیت باشد در این زمینه به دست آوردند. آن روزها عده ای نزد آخوندنمایی رفته بودند، او ضمن صحبتش گفته بود شما چند ده نفر بشوی بیایید پیش من، من حکم تکفیر امام را می دهم (کتاب غائله چهاردهم اسفندماه 1359ص 144 و 145) متاسفانه ما این جریان شیطانی را در زمان خود می بینیم که با کمال رسوایی دنبال می شود.

4- چهارمین ابزاری که آن روزها برای استحاله استفاده شد، هتک چهره های خدمتگزار انقلاب و بازوهای امام و نهادهای منسوب و منصوب ایشان بود. نمونه آن اهانت های فراوانی بود که خود بنی صدر به شهید مظلوم بهشتی کرد و پای سخنرانی او در چهاردهم اسفندماه 1359 به صراحت شعار علیه او سردادند، آنچنان علیه ایشان دروغ پردازی و جو سازی کردند که در برخی موارد مانع سخنرانی ایشان شدند. امروز هم شاهد همین جوسازی ها علیه نهادهای مربوط به ولایت و تبیین کنندگان جریان اسلام ناب محمدی(ص) هستیم. باید جوانان عزیز را از این توطئه آگاه کنیم. نکند چشم باز کنیم ببینیم کسانی پای دار شیخ فضل الله نوری کف بزنند و خوشحالی کنند. این دار چه فیزیکی باشد چه دار شخصیتی، چه اعدام شخص باشد چه اعدام شخصیت، وقتی شیخ را می خواستند به دار بزنند شیخ دید که به شدت کسانی دارد ابراز حسرت می کنند. او گفت: “هذه کوفه صغیره” این جا کوفه کوچکی است! نگذاریم این کوفه کوچک درست شود. اینها بخشی از ابزاری بود که آن روز جهت پروژه استحاله از درون به کار گرفته شد واین جریان حزب جمهوری اسلامی بود که مثل سدی محکم در برابر این توطئه ایستاده بود، لذا بیشترین کینه ها را از این جریان که جریان اسلام ناب محمدی(ص) بود به دل گرفتند و تمام کینه خودشان را در شب هفتم تیر با انفجار محل جلسه شهید مظلوم دکتر بهشتی و یارانش نشان دادند.

علی رغم نهایت شرارتی که ضد انقلاب با انفجار محل حزب جمهوری اسلامی به خرج داد و72 گل را از این ملت گرفت ولی بحمدالله این پروژه ناکام ماند. آنها فکر می کردند که با شهادت این عزیزان انقلاب دچار بحران شده، آسیب خواهد دید ولی دیدیم چنین نشد حتی یک روز هم مجلس شورای اسلامی تعطیل نشد و شهدای زنده مجروحین آن حادثه با پیکری خونین در مجلس حاضر شدند تا مجلس از اکثریت نیفتد. یافتن راز ناکامی این پروژه، عبرت دیگر حادثه هفتم تیر است. یافتن این راز می تواند ما را در برون رفت از بحرانی که دشمنان در پی آنند کمک کند. اساسی ترین راز این ناکامی حضور مقتدرانه امام راحل عظیم الشان به عنوان ولی فقیه در صحنه بود. او مدبرانه این کشتی توفان زده را هدایت کرد و به ساحل نجات رساند. امام راحل با کمال شهامت و شجاعت، بلافاصله بعد از حادثه فرمودند: “گرفتن این شهیدان از ملت، ملت را عقب نمی نشاند، صف ها فشرده تر می شود، مشت ها گرهش محکم تر می شود. شما نمی توانید با ترور بعضی شخصیت ها با بمب گذاشتن در بعضی جاها، هرجا باشد نمی توانید این ملت را از صحنه خارج کنید. این ملت سرتاسر کشور الان در صحنه است...” امام با این سخنان حماسی از جان برآمده روحیه دیگری به ملت داد و با سرانگشت تدبیر خود نگذاشت یک روز هم کشوری روی بحران را به خود ببیند. این واقعیت است که “ولایت فقیه” برای ملت ما راز عزت، عظمت، استقلال بوده است. فقط با رهبری “ولایت فقیه” بود که نظام استبدادی سرنگون شد، دیگر جریان ها هرگز نتوانستند ملت را به صحنه بیاورد. با رهبری “ولی فقیه” بود که در 8 سال جنگ تحمیلی حتی یک روز هم بحران نداشتیم از نوع بحران هایی که در جنگ جهانی اول و دوم ایران به خود دید. و با همین رهبری است که امروز مثل سرو قامت کشیده در مقابل یکه تازی های آمریکا در جهان ایستاده ایم و خواهیم ایستاد انشاءالله. سلام و درود خدا بر شهید مظلوم بهشتی که فرمود: “ما معتقدان سرسخت به ولایت فقیه و امامت قاطع رهبر عالی قدرمان هستیم. اصل ولایت فقیه در اسلام تعارف نیست، یک اصل بنیادی نظام اسلامی است”.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31