نقد ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق-کتاب شناخت(قسمت سوم)

پيش تر تعريفي را كه اينان از شناسائي كرده بودند خوانديم (شناسائي انعكاس جهان برون در جهان درون) طبيعي است اين تعريف خود بخود جز با شناسائي هاي تجربي قابل تطبيق نيست، چون شناسائي هاي غير تجربي – چنانكه گذشت – انعكاس ذهني نيستند

Shenakht

4- خدا در انديشة سازمان مجاهدين خلق

در اين رابطه با اين موضوع چند متن از جزوه « شناخت » را بررسي مختصري مي كنيم .

«1- البته بايد توجه داشت هر چه عوامل بيشتري در وقوع يك جريان دخالت داشته باشند آن جريان پيچيده تر و مرموز تر جلوه مي كند تا جائي كه بشر براي خلاصي خود از اين امر بغرنج واژه هاي شانس ، تصادف يا اقبال ، سرنوشت ، تقدير و . . . را در پاره اي از حوادث به كار مي برد و قانون عليت را که بتجربه پذيرفته است در اينگونه موارد مستثني مينمايد » (ص 20)

در اين عبارت تقدير به معناي انكار قانون عليت تلقي شده است ، و همقطار عباراتي مانند تصادف ، و اقبال يا شانس ، دانسته شده است ، براي كشف اشتباه اين طرز تلقي بايد نكات زير را مورد توجه قرار داد .

الف- جهان در بينش اسلامي يك كل هماهنگ است و نظام واحدي بر سراسر جهان حكمفرماست .

ب- قانون عليت قانون عمومي خلقت است ، و به هيچ وجه استثناء پذير نيست .

ج- تقدير بمعناي اندازه گيري است ( از ريشة «قدر» يعني اندازه و مقدار ) كه نظم و اتقان را در عالم خلقت مي رساند ، در قرآن اين اصطلاح زياد به كار برده شده مثلا در آيه -49- از سورة ( قمر ) آمده است ( انا كل شيء خلقناه بقدر )‌ما هر چيزي را به اندازه و قدر معيني خلق كرده ايم.

د- در عرف مردم مسلمان گاهي علت چيزي اگر معلوم نباشد او را به تقدير الهي نسبت مي دهند ، مثلا شخصي نابهنگام مي ميرد مي گويند (تقدير الهي بود) اين بدان معني نيست كه مرگ اين انسان را گزاف و اتفاقي و تصادفي و حساب نشده و بي علت بدانند بلكه منظور اين است كه اين حادثه طبق برنامه و قانوني كه ما نمي دانيم صورت گرفته است ، (تقدير الهي بود) يعني طبق برنامة الهي اين حادثه پيش آمده ، چون تقدير بمعني نظم و برنامه است .

و چون اين حقيقت در اسلام مسلم است كه برنامة خدا همين است كه براي هر شيء علت مناسبش را فراهم آورد ، ( ابي الله ان يجري الا مور الا باسبابها ) و هر شيء را از مسير طبيعي علل او به وجود آورد ، در حقيقت مسئله تقدير الهي ، تاكيدي بر قانون عليت خواهد بود و نه انكار يا استثنائي در قانون عليت .

«2- در طرز فكر مكانيستي ، خالق ، بصورت كنترل كنندة يك ماشين در مي آيد در حاليكه اگر ارتباط پديده ها و حوادث را ارگانيك بدانيم دراين صورت خالق خدا از اشياء نيست ، بلكه دست خدا از آستين طبيعت و اشياء بيرون آمده است» (جزوه شناخت ص37)

و نيز در ص 42 « گفتيم كه همه پديده ها در حال تغيير و حركت مي باشند و ضمنا متوجه شديم كه تغيير تمام پديده ها به هم ارتباط دارند ، در واقع پيشرفت جريانات همبستگي كامل به هم دارند ، حال مي خواهيم ببينيم علت اصلي تغيير و حركت پديده ها چيست ؟ و چرا پديده ها در حال رشد مداوم هستند و همچنين علت وابستگي كلية تغييرات بهم چيست ؟ از نظر متد ديناميك علت اصلي تغيير پديده ها در درون آنها نهفته است و آن عبارت است از وجود دو وجه متضاد يا دو جنبة متناقض در ذات اشياء و پديده ها ».

سئوالي كه در اينجا مطرح ميگردد اين است كه اگر خدا موجودي جدا و مستقل از طبيعت نيست، و اگر علت تغيير پديده ها تناقض دروني آنهاست ، بنابراين چه جائي ، براي خدا باقي مي ماند ؟ ( 1 )

راجع به مسئله حركت ديناميك و تضاد در آينده بحث خواهد شد .

5- متد و روش شناسائي علمي كدامست ؟

مطالب اين فصل را در اين جمله مي توان مطالعه كرد « صحيحترين و كاملترين متد شناسائي امروزه متد شناسائي ديناميك است » (جزوه شناخت ص 25)

در رابطه با مطالب اين فصل دو موضوع را مختصراً بررسي ميكنيم .

1- شناسائي صحيح مترادف با شناسائي علمي دانسته شده است .

ماركسيستها همين تعبير را دربارة شناسائي صحيحي به كار مي برند كه در اينجا از آنها تقليد شده است.

آنچه مسلم است اين است كه تعبير ( شناسائي علمي ) از جذابيت خاصي برخوردار است ، و افراد ساده لوح را به سرعت تحت تاثير قرار مي دهد ، ولي منطق با جذابيت دو راه جداگانه دارند ، در بررسي منطقي تعبير شناسائي علمي را تعبير پوچ و بي معنائي خواهيم يافت .

البته تذكر اين نكته در اينجا ضروري است كه هدف ماركسيستها از انتخاب اين تعبير مستقيما بستن راه معرفت خدا است ، وقتي شناسائي صحيح منحصر به شناسائي علمي بود ، و علم روش تجربه را در شناسائي حقايق بكار مي بست ، خدا هم كه با تجربه قابل درك نيست ، نتيجه اينكه شناسائي خدا بكلي شناسائي غير صحيحي است چون شناسائي علمي نيست . سازمان مجاهدين خلق نيز با اقتباس آگاهانه يا نا آگاهانه – خواه نا خواه به همين نتيجه مي رسند .

دليل نارسائي اين تعبير ( شناسائي علمي ) را ذيلا توضيح مي دهيم .

علم غالبا به يكي از دو معني به كار برده مي شود:

الف- (دانستن به طور مطلق) كه در مطابل جهل بكار مي رود ، علم به اين معني فرقي با شناسائي ندارد ، بنابراين افزودن كلمه (علمي) بر شناسائي معناي جديدي به دست نمي دهد و لذا لغو و بيهوده است .

ب- (دانستن متكي بر روش علمي كه همان تجربه است) بنابراين شناسائي علمي ، يعني شناسائي تجربي .

بنابراين تقدير هم عبارت (شناسائي علمي)- لااقل از ديدگاه مبتكران و طرفداران اين تعبير – معناي صحيحي نخواهد داشت .

پيش تر تعريفي را كه اينان از شناسائي كرده بودند خوانديم (شناسائي انعكاس جهان برون در جهان درون) طبيعي است اين تعريف خود بخود جز با شناسائي هاي تجربي قابل تطبيق نيست ، چون شناسائي هاي غير تجربي – چنانكه گذشت – انعكاس ذهني نيستند .

2- شناسائي صحيح يعني شناسائي مطابق با واقع ، هر شناسائي واقعي را مي نماياند ، هر گاه اين شناسائي با آن واقع تطابق داشت ، شناسائي صحيح است و در صورت عدم تطابق شناسائي غلط است ،‌ پس صحت صفتي است كه شناسائي به آن متصف مي گردد .

در حاليكه ( علمي بودن ) روش شناسائي را توصيف مي كند ، يعني روشي كه توسط آن بتوان به شناسائي رسيد . . . علمي بودن صفت ابزاري است كه براي بدست آوردن شناسائي مورد استفاده قرار مي گيرد ، روش ، عمل است نه علم ، روش علمي يعني شيوة علمي در تماس با واقع ، در حاليكه شناسائي نتيجه عمل است ، و حاصل به كار بستن روش تجربي و شيوة علمي است .

ماركسيستها براي خلط مبحث كردن و جلوة علمي به نظر گاههاي خود دادن اصرار خدعه آميزي بر اين روش دارند كه هر جا كمترين مناسبتي پيش آمد كلمه ( علم ) را يدك بهمراه داشته باشند و از آن به عنوان حربه اي بر عليه مخالفان خود استفاده كنند ، و به همين منظور روي تعبير ( شناسائي علمي ) تكيه مي كنند .

 

پی نوشت:

1- از اين دو عبارت به دست مي آيد كه مقلدين ماركسيستها مانند متبوعان خود حركت جهان را فقط به دو صورت مكانيكي و ديناميكي قابل تفسير مي دانند كه در تفسير اول خدا بعنوان كنترل كننده ساخته مي شود و در تفسير دوم نيازي به وجود خداي مستقل ( غير از طبيعت و قوانين آن كه احيانا از روي ناداني «خدا» ناميده ميشود ) وجود ندارد . و چون نظر مورد قبول نويسندة شناخت همان نظر ديناميكي است بنابراين پديد آمدن حوادث جهان تنها معلول تضاد دروني اشياء است و نيازي به خدا ندارد . در صورتي كه نياز جهان و پديده هاي آن به خدا از قبيل نياز حركت مكانيكي به محرك و نياز پديده هاي ديناميكي به عامل دروني نيست ، كه اينها علتهاي اعدادي هستند و خدا فاعل هستي بخش .

 

نقد ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق-کتاب شناخت(قسمت دوم)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31