متن مصاحبه دكتر ظريف با نشريه موسسه فرهنگي ـ علمي «جامعه آسيايي ـ Asia society»
آقاي جواد ظريف، استوارنامه خود را به عنوان نماينده دائم جمهوري اسلامي ايران در سازمان ملل، در تاريخ 5 اوت 2002 تقديم دبيركل ملل متحد نمود. دكتر ظريف يك ديپلمات حرفهاي است و در سمتهاي ارشد در وزارت خارجه ايران و سازمانهاي مختلف بينالمللي فعاليت نموده است. مسئوليت وي از سال 1992 تا انتصاب بعنوان نماينده دائم، معاونت وزارت خارجه ايران در امور حقوقي و بينالمللي بوده است.
خبرنگار: بسياري از تحليلگران معتقدند كه شعارهاي كنوني دولت آمريكا درباره ايران يادآور شعارهاي مطرح شده پيرامون عراق قبل از حمله نظامي به آن كشور در سال 2003 ميباشد. تا چه اندازه سياست منطقهاي ايران تحت تاثير اين موضوع قرار ميگيرد؟
ظريف: آنچه كه ما در سياست ايالات متحده پيرامون عراق شاهد آن هستيم، تلاش براي فرار به جلو با ايجاد و يا جعل واقعيات جديد و متناسب با سياستي است كه اصولا بدليل ملاحظات و شرايط داخلي در آمريكا تحميل شده است. سياستي كه چشم انداز بسيار اندكي براي موفقيت آن حتي در شرايط ايده آل وجود دارد. اين حقيقت كه سياست جديد بر پايه جعليات بناشده است نكته بسيار هشدار دهندهاي است و بايد براي هر كسي هشدار دهنده باشد زيرا اگر يك طرف موضوع براي جعل يك بحران تلاش كند، دشوار خواهد بود كه بتوان به يك راه حل رسيد.
من معتقدم اين همان روشي است كه ايالات متحده درباره موضوع هستهاي ايران پيگيري ميكند و روشي است كه در مورد عراق انجام داده است، اين جستجوي راه حل نيست. لذا همه، نه فقط ايران بلكه همه جهان، بايد نگران باشند، نگران عواقب ناشي از جعل واقعيات براي توجيه اهداف سياسي كه هم اكنون توسط آمريكا در عراق پيگيري ميشود.
خبرنگار: به چه نوع بحراني اشاره داريد؟
ظريف: منظور من نوع فضائي است كه آمريكا سعي در ايجاد آن در داخل عراق دارد تا يك پوشش داخلي در آمريكا براي توجيه شكستهايش پيدا كند.
من فكر ميكنم يكي از اجزاي مهم اين سياست، چه آمريكا با آگاهي آنرا طراحي كرده باشد يا نكرده باشد، اختلاف بين شيعه و سني در جهان عرب و اسلام است. اين يك انگيزه اوليه و عامل رواني بنيادين است كه امريكا و احتمالا فراتر از آمريكا، اسرائيل نيز از آن بمنظور ايجاد يك ائتلاف ضد ايراني استفاده ميكنند.
اما آثار اين «ائتلاف سازي» مطمئنا بسيار فراتر از ايران خواهد رفت، پاكستان و هند نيز احتمالا قرباني چنين اختلاف قومي ـ مذهبي عميقي خواهند شد. ما هنوز در حال جبران نتايج اختلافات مذهبي ـ قومي هستيم كه سالها قبل، به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي و اشغال افغانستان توسط شوروي، در آنزمان نيز بوسيله ايالات متحده حمايت و تشويق گرديد، زماني كه ايالات متحده از جنبش وهابي به عنوان نيروي بازدارنده در مقابل كمونيسم و بازدارنده در مقابل انقلاب اسلامي ايران استفاده كرد. انقلاب اسلامي كه از سوي آمريكا و برخي متحدان آن در منطقه به عنوان انقلاب شيعه ارزيابي ميگرديد. ما فكر كرديم پس از حوادث يازده سپتامبر، آنها از اين موضوع درس گرفته باشند، اما باز هم بنظر ميرسد كه ما شاهد تكرار يك سياست قديمي در عراق هستيم.
همه ما بخاطر داريم كه زرقاوي ابتدا برنامهاي را طراحي كرد، برنامهاي بسيار دقيق، كه بين شيعه و سني در عراق اختلاف ايجاد كند. شما آن سي. دي را بخاطر داريد كه توسط عوامل اطلاعاتي آمريكا كشف شد و نشان ميداد كه برنامه فعاليت و فشار زرقاوي و القاعده در عراق بر مبناي تشديد اختلاف و شكاف بين شيعه و سني و استفاده از تمام ابزارهاي خشونت آميز عليه شيعيان بمنظور ايجاد جنگ داخلي، پايه ريزي شده بود.
ما فكر ميكرديم با مرگ زرقاوي، ميراث او هم خواهد مرد اما متاسفانه عوامل مشخصي در داخل منطقه، خيلي پيش از شروع درگيريهاي قومي، شروع به استفاده از تاكتيكهاي بيم و هراس درباره سلطه شيعه بر منطقه كردند. شما موضوع «هلال شيعي» و آن نوع اظهارات بي اساس را بخاطر ميآوريد كه در اينجا در داخل آمريكا با اهداف كاملا سياسي و آشكارا بر زبان رانده ميشد. اما تمام آن گفتهها متاسفانه مدنظر قرار گرفت، شكل گرفت و تبديل به واقعيت در سياست جاري شد. آثار چنين تحولي به اندازه ترويج وهابي گري پس از اشغال افغانستان توسط شوروي و انقلاب ايران، مخرب خواهد بود.
خبرنگار: لذا شما معتقديد كه اتهاماتي كه دولت آمريكا مكررا مطرح ميكند مبني بر اينكه ايران از شبه نظاميان شيعه در عراق حمايت ميكند، بي پايه و اساس است؟ و اينكه آنها صرفا اين ادعاها را مطرح ميكنند تا ايران را بخاطر شكستهايشان در عراق مقصر جلوه دهند؟
ظريف: قابل توجه است كه گزارش ارزيابي امنيت ملي آمريكا كه اخيرا منتشر شد، حداقل دو صفحه آن كه اخيرا منتشر گرديد، داراي تناقض دروني است. اين گزارش خيلي روشن ميگويد كه مبارزه جوئي در عراق و مناقشات قومي اكنون متاسفانه داراي پايه و زيربناي داخلي در عراق هستند و نيازمند مساعدت خارجي نميباشند. اما پس از آن – از آنجا كه گزارش مذكور بايد از سياست رسمي دولت آمريكا پيروي كند، به نقش ايران و سوريه در ارائه تسليحات مرگبار به جنبشهاي قومي و غيره اشاره ميكند كه اشارهاي بسيار بي ربط است.
ايران هيچ نفعي در اختلافات قومي ـ مذهبي در جهان اسلام نميبيند. ايران، يا هر اقليت ديگري همواره خواهان زندگي صلح آميز با اكثريت است. به همين خاطر است كه ايران همواره و مكررا خواهان همكاري شيعه و سني، نه تنها در عراق بلكه در سراسر جهان اسلام است. بسياري از سياستهاي خارجي ايران با توجه به اين واقعيت شكل گرفته كه ما خواهان حفظ وحدت اسلامي در منطقه هستيم.
شكاف مذهبي ـ قومي، خشونت قومي در عراق، حتما عواقب گستردهاي خواهد داشت كه به نفع ايران نيست. ايران هيچ نفعي از مناقشه قومي در عراق نميبرد و هيچ دستاوردي از آن نخواهد داشت.
علاوه بر آن، اگر شما خواهان پيدا كردن كشوري هستيد كه از تحولات سياسي در عراق خشنود است ـ منظور من پايان حكومت صدام و ايجاد امكان براي اكثريت مردم عراق جهت حضور در دولت است در حالي كه حقوق اقليت نيز رعايت گردد، و داراي دولتي چند قومي، و سيستمي چند مذهبي باشد ـ اگر شما ميخواهيد يك كشور را پيدا كنيد كه با اين تحول هيچ چيزي را از دست نخواهد داد و همه چيز را بدست خواهد آورد، آن كشور ايران است. پس چرا ايران بايد چنين دستاوردي را تخريب كند؟ چرا ايران بايد دولتي را تخريب كند كه از دوستان خودش تشكيل شده است؟ شايد ايران تنها كشوري باشد كه داراي يك سابقه تاريخي از رفتار خوب با اپوزيسيون عراقي است كه اكنون در آن كشور در قدرت هستند. تمام كشورهاي ديگر، بخاطر سابقه حمايت از صدام در مراحل مختلفي از تاريخ عراق، روابط بدي با افرادي دارند كه اكنون در دولت عراق حضور دارند. ايران اين چنين نيست. لذا هيچ دليلي وجود ندارد كه ايران بدنبال تخريب و اقدام عليه دولت عراق باشد.
اكنون چنانكه شاهد هستيد آمريكا در ارائه هرگونه شاهدي در اين باره شكست خورده است و در آينده هم شكست خواهد خورد، اما برخي از آنها بجاي ارائه سند اكنون درباره تسليحاتي در دست شبه نظاميان سخن ميگويند كه ادعا ميكنند ساخت ايران بوده است. من نميدانم آيا آنها سلاحي را در دست شبه نظاميان پيدا نكردهاند كه ساخت ايالات متحده باشد؟!
كشورهاي توليد كننده سلاح، سلاحهاي خود را در بازار آزاد ارائه ميكنند، بسياري از سلاحهايي كه عليه اسرائيل استفاده ميشود، ساخت خود اسرائيل است كه توسط حماس يا ساير گروههاي فلسطيني ضبط شده و يا از بازار سياه تهيه شدهاند. آنها بايد جدي باشند و به واقعيات جدي و مهم توجه نمايند. بايد به انگيزهها توجه كنند و اينكه آيا ايران هيچ انگيزهاي براي تخريب امنيت عراق دارد.
بايد به يك نكته ديگر اشاره كنم تا شايد به يك سؤال مقدر شما پاسخ بدهم. من معتقدم كه ايالات متحده خود را غرق در يك بحران نموده است، آمريكا براي باقي ماندن در اين بحران نياز به كمك ندارد. هيچ چيزي نميتواند بحراني را كه آمريكا براي خودش ايجاد نموده، تشديد كند و اين بحران غير قابل پيش بيني نبود.
اينگونه نيست كه آمريكا با چالشهاي غير منتظرهاي در عراق مواجه شده باشد. اينها عواقب طبيعي اشغال است ومتاسفانه با رنج و درد گسترده انساني براي مردم عراق همراه بوده است. معناي اين امر اين نيست كه هيچ چيزي بتواند قتل مردم بيگناه توسط هر كسي را به نام مقاومت يا هر چيز ديگري توجيه كند، اما واقعيت اينست كه ايالات متحده صرفا با نتايج و عواقب سياستهاي خودش در عراق مواجه ميباشد.
خبرنگار: چيزي كه شما گفتيد نشان ميدهد كه احتمالا شما با اين ادعا كه بسياري به آن اعتقاد دارند، موافقيد كه ايران بيش از همه از اشغال عراق توسط آمريكا نفع برده است. بعنوان مثال يك متخصص سياست خارجي آمريكا سال گذشته در مصاحبهاي گفت كه «چه كشوري در سطح جهان طي 5 سال گذشته بيش از همه از حوادث نفع برده است؟ مشخصا ايران. آنها حماس را دارند، حزبالله را دارند كه از هميشه قوي تر است، قيمت نفت به 70 دلار رسيده است، پس از گذشت 400 سال از برقراري حكومت سني، يك دولت شيعه را در عراق دارند و ايرانيها قدرت سياسي مسلط خارجي هستند، نفوذ عمده سياسي و اقتصادي در غرب افغانستان دارند و ...»، نظر شما چيست؟
ظريف: نخست اينكه شما بايد چشم انداز طولاني مدت تري از واقعيات منطقه را مد نظر قرار دهيد. متاسفانه سياستگذاران امريكايي ديدگاه بسيار كوتاه مدت دارند، چه درباره گذشته و يا در باره آينده.
تاريخ گذشته، با اشغال افغانستان يا عراق توسط آمريكا شروع نميشود. تاريخ بسيار قبل از اين موضوع آغاز ميگردد. آمريكا صرفا در حال چيدن ثمرات سياستهاي گذشته خودش است و ايران نيز از سياستهايي كه مدتهاي طولاني اجرا كرده است، نفع ميبرد، سياستهائي كه با اشغال افغانستان و عراق توسط آمريكا شروع نميگردد.
اما درباره چشم انداز درازمدت، ايران به اين واقعيت كه صدام خلع گرديد و يا طالبان حذف گرديدند، در صرف اين موضوعات به عنوان يك منفعت نگاه نميكند. البته ما بسيار خوشحاليم كه اين دو تهديد عمده، نه تنها براي امنيت ما بلكه براي كل منطقه و حتي براي مردم خودشان، از بين رفتهاند. اما ما همچنين بايد آثار درازمدت موضوع را نيز مدنظر قرار دهيم و اكنون شاهد عواقب درازمدت اشغال هستيم، اشغال باعث ايجاد مقاومت ميشود و مقاومت منجر به تندروي ميگردد و تندروي به نفع هيچ كشوري در منطقه از جمله ايران نيست.
لذا اين واقعيت كه برخي ميگويند و فرض ميكنند كه ايران از آشوبي كه آمريكا در دروازههايش ايجاد كرده، با عواقبي كه ثبات و امنيت درازمدت منطقهاي را كه ما در آن زندگي ميكنيم - بر خلاف آمريكا كه ميتواند خيلي راحت جمع كند و از منطقه برود – خرسند است، بشكل بدي اشتباه ميكنند. هر كسي اعتقاد داشته باشد ما از آمريكا براي ايجاد آشوب در منطقه مان تشكر خواهيم كرد، بايد درباره جهان ديگري سخن بگويند. البته ما شاهد شكل گيري يك فاجعه بزرگ در منطقه در نتيجه سياستهاي آمريكا هستيم. لذا من از اين متخصصان سؤال ميكنم كه بروند و گذشته را مجددا مطالعه و درباره آينده مجددا فكر كنند.
خبرنگار: منظور شما از سياستهاي قبلي چيست؟
ظريف: در صحنه عملي و به واقع، اين ايالات متحده بود كه القاعده را ايجاد كرد، طالبان را ايجاد كرد و صدام را تقويت نمود.
خبرنگار: مقامات ايالات متحده تائيد كردهاند كه حق خود براي حمله به اهداف ايراني در داخل عراق و نه فراتر از آن را براي خودشان حفظ ميكنند.
ظريف: آيا چنين حقي دارند كه آن را حفظ كنند؟
خبرنگار: با توجه به بي ثباتي مورد اشاره شما در منطقه، كه كاملا حرف درستي است، من فكر ميكنم آيا به نفع ايران نيست كه سلاح اتمي بسازد؟
ظريف: نه، ما معتقديم كه سلاح اتمي هيچگاه باعث تقويت امنيت هيچ كشوري نميشود. با تمام احترام، ما فكر نميكنيم كه سلاح اتمي امنيت هند يا امنيت پاكستان را تقويت كرده باشند.
خبرنگار: آيا حماس يك گروه تروريستي است؟
ظريف: نه.
خبرنگار: حزبالله چطور؟
ظريف: نه. اجازه دهيد همين جا توقف كنيم. لازم نيست اين سؤال را بپرسيد. اكثر جامعه بينالملل اين دو سازمان را سازمان تروريستي نميدانند. اكنون سؤالي كه ميتواند از ايالات متحده پرسيده شود اينست كه چرا با سازمانهايي همكاري ميكند كه خودش آنها را ترويست تلقي ميكند؟
اكثر جهان اعتقاد ندارد كه حزبالله و حماس سازمانهاي تروريستي باشند. حماس و حزبالله احزاب رسمي و سياسي و داراي كرسي در پارلمان هستند. حماس برنده اكثريت آراء شده است ولي ايالات متحده اين امر را دوست نداشت. ايالات متحده وزراي حزبالله و اعضاي حزبالله در پارلمان لبنان را صرفا بخاطر اينكه آنها را دوست ندارد بايكوت كرده است. ايالات متحده يا اسرائيل به سازماني برچسب تروريستي ميزنند كه درگير مقاومت مشروع در برابر اشغال خارجي است. يك سازمان صرفا به دليل اينكه آمريكا يا اسراييل ميگويند تروريست است به صورت اتوماتيك تبديل به يك سازمان ترويستي نميشود. برويد ديدگاه جامعه بينالملي را بررسي كنيد.
اين مشكلي ناشي از اينست كه ايالات متحده خود را برابر با جامعه بينالملل ميداند.
اما سؤال اينست كه رفتار ايالات متحده در مقابل سازمانهايي كه خود آنها را تروريستي ميداند، چگونه است. چرا آمريكا با آنها همكاري ميكند؟
خبرنگار: منظور شما چه سازماني است؟
ظريف: من بعنوان مثال به ) MKOمنافقين) اشاره ميكنم. در عراق، ايالات متحده در واقع از آن حمايت و با آن توافق نامه امضا ميكند. آيا ايالات متحده ميپذيرد كه هيچ كشوري بر اساس كنوانسيون چهارم ژنو به القاعده پناه دهد، سازمان ديگري كه در سطح جهان تروريستي شناخته ميشود؟
لذا تروريسم نبايد يك برچسب باشد، يك برچسب ساده براي برخورد با دشمنان. شما بايد شرايط و مشخصات عيني موضوع را مدنظر قرار دهيد. اين شرايط را اجرا و براساس آن عمل كنيد.
خبرنگار: شما صرفا به بخشي از سؤالات من پاسخ ميدهيد. پس شما فكر ميكنيد آمريكا بايد چگونه با نمايندگان اين احزاب، حماس و حزبالله در دولتهايشان برخورد كند؟
ظريف: من فكر ميكنم آمريكا بايد خيلي ساده آنچه را كه ادعا ميكند براي آن مبارزه ميكند، بپذيرد و آن دموكراسي است. چرا وقتي كه مردم فلسطين يك جور راي ميدهند، در انتخاباتي كه حتي ناظران آمريكائي اعتقاد داشتند كه آزاد و عادلانه بود، دولت آمريكا با آن مخالفت و تمام ملت فلسطين را بخاطر نحوه اعمال دموكراسي از سوي آنها تنبيه ميكند؟
چرا لبنانيها را بخاطر اعمال دموكراسي و يا درخواست اعمال دموكراسي تنبيه ميكند؟ لذا اگر براي ايالات متحده، «دموكراسي» صرفا به معناي پيروزي افرادي است كه مورد حمايت آمريكا هستند، بايد صريحا اين تعريف خود از دمكراسي را اعلام كند. بگذاريد صادق باشيم.