وحدت و یكپارچگى مسلمانان و لزوم اتحاد و اتفاق كلمه میان ایشان بلكه ضرورت توحید كلمه بر محور كلمه توحید براى همه موحدان و خداپرستان روى زمین، از تعالیم و آموزش هاى اساسى آیین اسلام و از اصول فرهنگ قرآنى است. و بر همین اساس، قرآن كریم یكى از عمده ترین و سازنده ترین اهداف رسالت رسول اكرم صلى الله علیه وآله را تالیف قلوب و ایجاد انس و تفاهم به جاى خصومت و دشمنى بیان مىدارد و اگر كسى در تاریخ، به دیده عبرت بنگرد این معنى را از شاهكارهاى رسالت محمدى صلى الله علیه وآله مىیابد.
بعد از رحلت پیامبرعظیمالشان اسلام، اوصیاى معصوم او كوشیدند تا آن وحدت و یكپارچگى را حفظ كنند و آنان از حقوق شخصى خویش چشم پوشیدند و از خدشه دار شدن اتحاد و اتفاق امت مانع شدند. و در درازاى تاریخ، دانشمندان مصلح و همه تلاشگران راستین انسانیت، هم خودشان از عوامل اختلاف و تجزیه پرهیز می کردندو از دامن زدن به آتش خصومت بین مسلمانان، بركنار زیستند و هم دیگران را به اتحاد و تفاهم فراخواندند.
به عقیده نگارنده، غالب دسته بندىها و انشعاب ها در زمینه مسایل دینى، مذهبى و عقیدتى و حتى موضوعات سیاسى كه احیانا با عنوان اختلاف سلیقه، توجیه مىشوند، منشا معقول ندارند و سایقه شیطانى و داعیه اهریمنى، آنها را راهبرى مىكند. چنان كه امروزه، جهان استكبار براى دستیابى به اهداف شوم خود، مسلمانان را به بنیادگرا و جز آن تقسیم مىكند .
در عصر امام صادقعلیهالسلام، كه عباسیان به بهاى خون علویان و فاطمیان و هواداران ایشان، بر كرسى خلافت دست یافته و همانند اسلاف امویشان براى تحكیم پایههاى سلطه، باز خون مىریختند و به همین هدف مىخواستند مردم را به نوعى، مشغول كنند لذا بازار مكتب هاى گوناگون فقهى، كلامى و فلسفى و حتى الحادى را رواج مىدادند و هر كس با گرد آوردن عدهاى در اطراف خود با اندك مایهاى، مذهبى مىساخت و پیروانى به دنبال خود مىكشید، امام به جهاد فرهنگى پرداخت و در حد توان جلو اختلافات بیشتر را گرفت.
1. برخورد با معتزله
معتزله از جمله فرقههایى بودند كه در آن روزگار با انشعاب و اعتزال و ایجاد تفرقه و جدایى، با نظراتى من عندى و بىپایه، بنیاد فكرى خاصى را پى ریختند. این جمعیت گفتگویى با امام ششم علیهالسلام كردهاند كه نقش تقریب و توحید را به خوبى ترسیم مىكند؛ و اینك به متن گفتگو توجه كنید.
عمروبن عبید، سخنگوى معتزله چنین آغاز سخن مىكند:
مردم شام، خلیفه را كشتهاند و خداوند جمعیت ایشان را درهم ریخته و پراكنده شان فرموده است و ما اندیشیدیم و مردى را جستیم كه داراى مردانگى، عقل و دین است و براى خلافت و رهبرى مناسب و شایسته. و او محمدبن عبدالله بن حسن است. ما در اطراف او گرد آمدهایم و مىخواهیم با او بیعت كنیم و آن گاه هدفمان را آشكار سازیم و دست به انقلاب زنیم و مردم را به پیروى او فراخوانیم. هر كس پذیرفت و با ما شد چه بهتر و هر كه نه بر ما و نه با ما بود ما را كارى با او نیست ولى كسانى كه در برابر ما بایستند و به مخالفت با ما برخیزند با آنان پیكار خواهیم كرد.
ما خواستیم این مطلب را اول بار با شما در میان بگذاریم چون شما پیروان فراوانى دارید و داراى فضیلت و ارزش هستید و ما از مشورت با شما و نظر صائبتان بىنیاز نیستیم.
پس از پایان سخنان نماینده جماعت معتزله، امام صادقعلیهالسلام خطاب به حاضران چنین فرمود: آیا همه شما با اظهارات عمروبن عبید موافق هستید؟ و پس از آنكه پاسخ شنید آرى به حمد و ثناى خداوند و سلام و درود بر پیامبر اكرم، پرداخت و چنین فرمود:
ما اهل بیت پیغمبرصلى الله علیه وآله موقعى كه خداوند معصیت شود، به خشم مىآییم و وقتى مردم از او اطاعت كنند و فرمان ببرند، راضى و خشنود مىگردیم.
اى عمرو! اگر فرضا مردم با آن كس كه شما براى امامت و رهبرى برگزیدهاید، بیعت كردند و حتى دو نفر هم به مخالفت با شما برنخاستند، هر گاه به مشركان برخوردید و آنها اسلام را نپذیرفتند و جزیه هم نپرداختند، آیا شما و صاحبتان علم و دانش آن را دارید كه به روش رسول خدا درباره آنان عمل كنید؟ عمروبن عبید گفت: البته، آرى. امام فرمود: چه مىكنید؟ عمرو پاسخ داد: آنان را به پذیرش اسلام فرا مىخوانیم و اگر امتناع كردند وادار به پرداخت جزیه مىكنیم. امام فرمود: اگر مجوسى بودند و اهل كتاب نبودند و یا آتش پرست، گاو و گوساله پرست بودند و اهل كتاب نبودند، چطور عمل مىكنید؟ عمرو پاسخ داد: كه برابر عمل مىكنیم و فرقى میان آنها نیست. امام صادقعلیهالسلام پرسید: آیا قرآن مىخوانید و با آن آشنا هستید؟ عمرو گفت: آرى. امام گفت: بخوان، «قاتلوا الذین لایؤمنون بالله ولا بالیوم الاخر ولا یحرمون ما حرم الله و رسوله ولا یدینون دین الحق من الذین اوتوا الكتاب حتى یعطوا الجزیة عن یدوهم صاغرون»( توبة /92) ؛ با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز آخرت باور ندارند، حرام خدا و رسول را پاس نمىدارند و به دین حق نمىگروند بجنگید و قتال كنید تا با خفت و خوارى جزیه بپردازند.
پس خداوند فقط در مورد اهل كتاب چنان فرموده است لیكن شما بین اهل كتاب و دیگران در پرداخت جزیه فرقى نمىگذارید و همه را برابر مىدانید.
عمرو گفت: نظر ما چنین است. امام پرسید: این علم و دانش را از كى آموختهاى؟ عمرو گفت: همه مردم چنین مىگویند. امام فرمود: از این موضوع بگذریم. اگر آنان جزیه نپرداختند و شما با ایشان پیكار كردید و غلبه یافتید و غنایمى به چنگ آوردید، آن غنیمتها را چه مىكنید؟ عمرو گفت: یك پنجم آن را كنار مىگذاریم و چهار پنجم را میان همه جنگجویان و سربازان قسمت مىكنیم؟ امام پرسید: غنایم را به طور برابر میان همه جنگندگان تقسیم مىكنید؟ عمرو گفت: آرى. امام فرمود: تو با این وضع، با عملكرد رسول خدا مخالفت مىكنى و داور میان من و تو در این مساله فقها و دانشمندان مدینه هستند. تو مىتوانى از ایشان بپرسى و آنان اختلاف ندارند كه رسول اكرم با عربهاى بادیه (مشركین) صلح كرد و توافق فرمود كه آنان در سرزمین خود باقى بمانند و هجرت نكنند به این شرط كه اگر دشمنى قد علم كند، آنان پیامبر را در سركوبى دشمن یارى كنند و از غنایم هم بهرهاى نداشته باشند. لیكن تو مىگویى غنایم جنگى میان همه كسانى كه در جنگ شركت جستهاند برابر تقسیم مىشود پس با روش و رفتار پیامبر با مشركان مخالفت مىكنى.
امام صادق علیهالسلام فرمود: از این مطلب نیز بگذریم نظر شما در صدقه چیست؟
عمرو آیه صدقه را تلاوت كرد: «انما الصدقات للفقراء والمساكین والعاملین علیها...»( توبه /60)؛ صدقهها از آن تهیدستان و مستمندان و كسانى است كه آن را گرد مىآورند و كارگزارند....
امام فرمود: درست است. لیكن، چگونه تقسیم مىكنید. عمرو گفت: آن را هشت جزء مىكنیم و به هر یك از هشت گروه یك جزء مىدهیم. امام صادق علیهالسلام فرمود: اگر یك گروه و یك صنف ده هزار نفر بودند ولى صنف و گروه دیگر فقط یك و یا دو و حداكثر سه نفر بودند باز به این یكى، دو و یا سه نفر معادل آن ده هزار نفر مىپردازى؟ عمرو گفت: آرى چنین مىكنیم.
امام صادق علیهالسلام فرمود: تو میان شهرنشین و صحرانشین فرق نمىگذارى؟ عمرو گفت: نه. امام فرمود: پس تو در همه كارهایت مخالف سیره و عملكرد رسول خدا، عمل مىكنى چون او زكات صحرانشینان را به فقرا و مستمندان روستا و صحرانشینان مىداد و زكوة شهرنشینان را به تهیدستان و فقراى شهرى مىداد و هرگز هم برابر تقسیم نمىكرد بلكه آن را به اندازه موجود براى افراد حاضر تقسیم مىفرمود. اگر در این مساله نیز شك و تردید دارى از فقهاى مدینه مىتوانى بپرسى كه آنان در این موضوع اتفاق نظر دارند.
آن گاه امام رو به عمروبن عبید و دیگر همراهان و همفكران او كرد و فرمود: «اتق الله یا عمرو! و انتم ایضا ایها الرمط فاتقوا الله فان ابى حدثنى و كان خیر اهل الارض و اعلمهم بكتاب الله و سنة رسوله ان رسول الله قال من ضرب الناس بسیفه و دعاهم الى نفسه و فى المسلمین من هو اعلم منه فهو ضال متكلف» (5)؛ اى عمرو! از خدا بترس و شما اى مردم حاضر، از خدا پروا كنید و از كیفر و خشم او بترسید. پدرم كه بهترین مردم روى زمین بود و به كتاب خدا و سنت رسول او، داناترین بود به نقل ازرسول اكرم فرمود: هر كه شمشیر به روى مردم بكشد و آنان را به سوى خود فراخواند در صورتى كه در میان ایشان كسى وجود دارد كه از وى داناتر است، چنان كس گمراه و متكلف مىباشد.
آیا آموزهاى جامع تر از این براى حفظ وحدت و صیانت اتحاد و اتفاق جامعه مىتوان ارائه داد؟ و آیا امام صادق علیهالسلام در این گفتگوى پربار، روى اصلى ترین مساله اجتماعى انگشت نگذاشته است؟ و چه زیبا فرمودهاند كه اگر نادان ساكت مىنشست و دم نمىزد و ادعایى نمىكرد، اختلاف، براندازى مىشد و ریشهكن مىگردید.چون عمده ترین عامل اختلاف و چندگانگى در هر محیط و جامعهاى از آنجا ناشى مىشود كه فرد و یا افراد بىكفایت مدعى مقام و منصبى مىشوند و بدون صلاحیت لازم و كارآیى متناسب، قدم جلو مىگذارند و در نتیجه خود گمراه مىشوند و جامعهاى را به دنبال خود تباه مىسازند.
2 - برخورد با زنادقه
ملاحده و زنادقه همانند ماتریالیست ها و كمونیست هاى عصر ما و بىخدایان در هر عصر و زمانى و در هر كشور و سرزمینى، از عوامل گسیختگى و آشفتگى فرهنگى و زمینه ساز گسترش تباهاندیشى بودهاند.
ملاحده و عناصر ضد خدا در عصر امام صادق علیهالسلام هم وجود داشتهاند كه در محیط هاى اسلامى و بلاد مسلمان نشین و حتى در خود مكه احیانا عرضاندام مىكردند و با اصول اعتقادى مردم خداباور، مخالفت مىكردند كه براساس نصوص تاریخى برخى شاگردان امام از وقاحت و بىحیایى و گستاخى آنان به خشم مىآمدند.
و وضع آنان را به امام گزارش مىكردند كه رساله توحید مفضل یكى از این ماجراها و حاوى نكات حكمتآموز است. امام صادق علیهالسلام با برخوردهاى حكیمانه خود به ارشاد مىپرداخت و ضمن دفاع از كیان عقیدتى جامعه موحد و خداپرست، آسیبزدایى و سازندگى مىكرد.
زنادقه با این وجود كه به روایات اسلامى و نصوص قرآنى، عقیده نداشتند لیكن با سوء تفسیر، هرج و مرج فكرى ایجاد مىكردند و از این راه به مقاصد شوم و اهداف نامیمون خود مىرسیدند.
عبدالمؤمن انصارى گوید: به امام صادق علیهالسلام عرض كردم عدهاى حكایت مىكنند كه پیامبر اكرم طى روایتى فرمود: «اختلاف امتى رحمة» ؛ اختلاف امت من رحمت است.
امام صادق علیهالسلام فرمود: این روایت، صحیح است.
عبدالمؤمن گفت: منظور آن است كه اگر مردم اتحاد و اتفاق را كنار بگذارند و اختلاف و نزاع نمایند، چنین كارى رحمت است و وقتى اختلاف امت، پسندیده و رحمت باشد در نتیجه، اجتماع و اتفاقشان، عذاب و ضد رحمت خواهد بود و این صحیح به نظر نمىرسد.
امام صادق علیهالسلام فرمود: معنى روایت چنان نیست كه پنداشتهاند، بلكه منظور از واژه اختلاف، تردد و آمد و شد است: «فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین والینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون» (توبه /122)؛ چرا از هر فرقه و جماعتى، گروهى نمىكوچند و از شهر و دیارشان بیرون نمىآیند تا با آموزش هاى لازم، دین را بفهمند و احكام را یاد بگیرند و پس از مراجعت به اوطانشان، به تعلیم و تربیت مردم بپردازند و آنان را هشدار دهند.
بنابراین، مراد رسول خدا از آن روایت، آمد و شد مردم میان بلاد، شهرها و كشورهاست نه اختلاف در دین و نزاع و مخاصمه در آیین و عقیده كه دین حق، یكى بیش نیست.
امام صادق علیهالسلام در كلامى ، قاطع و قانونمند، ریشه بسیارى از مشاجرهها و جبهه بندىها را خشكانده و طرح یك جامعه سالم و به دور از هر نوع پراكندگى و چند گانگى را ریخته است آن جا كه فرمود:
«انما الامور ثلاث بین رشده فیتبع و بین غیه فیجتنب و امر مشكل یرد حكمه الى الله عزوجل و الى رسوله. حلال بین و حرام بین و شبهات یتردد بین ذلك فمن ترك الشبهات نجى من المحرمات و من اخذ بالشبهات ارتكب المحرمات و هلك من حیث لایعلم» (11) ؛ امور زندگانى سه قسماند: آنچه رشد و صلاح و خوبى آن آشكار است. پس باید دنبال شود و دوم آنچه ضلالت و فساد و بدى آن محرز است و باید از آن اجتناب شود و مشكلات میان این و آن كه حكم آنها به خدا و رسول واگذار مىگردد. به عبارت دیگر: حلال بین و آشكار و حرام بین و معلوم و شبهه هایى میان این دو، هر كس شبهات را رها كند از حرام ها نجات یابد و هر كه شبههها را بگیرد گرفتار حرام مىشود و ندانسته هلاك مىگردد.