رژیم بعث عراق در تاریخ 31شهریور1359، تهاجم سراسری خود به خاک جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرد. بهطورکلی اهداف تهاجم عراق به ایران در سه سطح طبقهبندی میشود: لغو قرارداد الجزایر؛ تجزیه ایران با جداکردن استان خوزستان؛ و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران. در این مرحله از تهاجم، ارتش عراق توانست بیش از 15 هزار کیلومترمربع از اراضی ایران را اشغال کرده و در آن استقرار یابد.
منافقین ابتدا تجاوز عراق را محكوم کردند. منافقین در 20شهریور1359 درحالیکه انتشار نشریه مجاهد را از تیر ماه قطع کرده بودند، طی اطلاعیهای که در مورد حوادث و تحرکات تجاوزکارانه ارتش بعث عراق و مزدوران آن در مرزهای غربی کشور انتشار داد، با محکومکردن استبداد حاکم بر عراق چنین اعلام داشت: «سازمان مجاهدین خلق ایران، ضمن ابراز تأسف شدید از همه خسارات جانی و مالی جنگهای غرب کشور و تسلیت به تمامی خلق قهرمانمان، بدینوسیله اعلام آمادگی میکند تا چنانچه مقامات کشور مجاز نمایند، در دفاع از مرزها و شهرها و هموطنانی که تحت تهاجم استبداد بعثی حاکم بر عراق و یا مزدوران شاه خائن (امثال پالیزبان) واقع شدهاند، شرکت کند.»
پس از آغاز تجاوز سراسری رژیم صدام به ایران در 31شهریور1359، موضع تبلیغاتی قبلی مبنی بر آمادگی برای دفاع، مجدداً توسط منافقین تکرار شد. این تشکیلات در 5مهر1359، طی اطلاعیهای تأکید کرد: «... در شرایط حساس و خطیر کنونی که بر این میهن حاکم است، کلیه نیروها باید متحداً در دفاع از کشور در برابر تجاوز و تهاجم خارجی عمل کنند.»
همزمان با اوجگیری برخوردهای نظامی عراق و ایران در مرزهای غربی و جنوبی کشور، در عرصه داخلی کماکان منافقین بهمثابه یک عامل اصلی تشدید تنشها و درگیریهای داخلی در شهرهای مختلف کشور محسوب میشد. منافقین در شرایطی که لزوم وحدت عام و فراگیر در قبال تجاوز وسیع عراق به خاک ایران بر کسی پوشیده نبود، در عرصه درگیریهای سیاسی داخل کشور از مواضع واگرایانه خود در قبال نظام و نهادهای نوپای آن دست برنداشته و همچنان بر طبل ادعاهای خود میکوبید. بهعنوان مثال در اطلاعیه این گروهک در تاریخ 8مهر1359 اینگونه آمده است: «... در شرایط حساس و خطیری که بر میهن ما می گذرد و وحدت و یکپارچگی صفوف تمام اقشار ملت و کلیه نیروها را برای مقابله با تهاجم و تجاوز خارجی ایجاب میکند، ما در کمال تأسف شاهد برخی عملکردها و تبلیغات تفرقهافکنانه و ناقض وحدت عمل و فشار بر نیروهای انقلابی هستیم.»
فشارهایی که تشکیلات نفاق از آن سخن میراند (و اغلب خود نیز در ایجادش نقش اساسی داشت) راه نداشتن یا راه نیافتن عناصر آنها با هویت تشکیلاتی به جبههها بود. بدیهی است که اگر اعضای منافقین بنا به اقتضائات نیروهای نظامی، در قالب نیروهای تحت هدایت فرماندهان ذیربط قرار میگرفتند، اساساً وجهی برای تمایز و شناختهشدن آنان از دیگران نمیبود که منجر به تضییقات یا محدودیتهای ادعایی گردد. مشکل از آنجا آغاز میشود که صحنه حساس و پیچیده جبهههای جنگ توسط منافقین به عرصهای برای مانور تشکیلاتی و تبلیغات گروهی و خودمختاری نیروهای شبهنظامی آنها تبدیل میشد و مشکلات و تشنجات جدید در جبهه نظامی کشور علاوه بر جبهه سیاسی پدید میآورد.
اما این اطلاعیه و اطلاعیههای قبلی و بعدی تا 10آبان1359 که تشکیلات منافقین یک شماره فوقالعاده مجاهد منتشر ساخت، انتشار و بازتاب چندانی نمییافت. عملاً هم دفاتر و اعضا و وابستگان منافقین درگیر خطوط تشکیلاتی افزایش تشنج اجتماعی بودند و موضوع تهاجم دشمن به کشور هیچ جایگاه جدی و مؤثری در خط مشی تشکیلات پیدا نکرده بود. بر همین اساس منافقین در اعلامیهای به تاریخ 10آبان1359 دوباره بر طبل ادعاهای پیشین کوبید: «سازمان مجاهدین خلق ایران طی اطلاعیهای به تاریخ اول مهر ضمن محکومکردن تجاوزات عراق مجدداً برای دفاع از میهن و مردم اعلام آمادگی میکند.»
حدود دو هفته بعد دوباره اطلاعیه دیگری صادر شد که ضمن آن چنین آمده بود: «مجاهدین خلق ایران از اینکه مراجعات و اقدامات سازمان جهت رفع این ممانعتها و مساعدت به نیروهای سازمان، تاکنون بینتیجه مانده و پای تصفیهحسابهای تفرقهافکنانه گروهی و انحصارطلبی به میدانهای جنگ و دفاع نیز کشیده شده، بسیار متأسف بوده و از مقامات مسئول درخواست میکند که در این شرایط حساس با رفع اینگونه ممانعتها زمینه را برای انجام وظیفه میهنی و مردمی کلیه نیروها فراهم آورند.» (اطلاعیه 23مهر59 ) این مطالب درست در زمانی انتشار مییافت که طبق اسناد درونی سازمان، این تشکیلات تداوم جنگ را در جهت خواست خود برآورد میکرد، زیرا به باور آنان: «... بهلحاظ مسائل داخلی نیز چون مسائل داخلی ایران بیشتر است، اگر جنگ دراز مدت بشود، باعث سقوط رژیم ایران خواهد شد، ولی عراق علیرغم داشتن یک سری مسائل داخلی چون قدرت سازماندهی دارد، قادر است که مسائلش را حل نماید ...»
اما آنچه که در تبلیغات علنی منافقین بهعنوان ممانعتها و تضییقات مشارکت نیروهای آن در جنگ ذکر و با استناد به آنها عملاً بر عدم حضور مؤثر در صحنه دفاع تصریح میشد، چه بود؟ در متن مفصلی تحت عنوان «گزارش به خلق قهرمان ایران، مجاهدین خلق در جبهههای مقاومت» در شماره فوقالعاده نشریه منافقین در آبان1359 چنین آمده است:
«... مضیقهسازی و ایجاد محدودیت در کلیه کارهای ما در جبهههای جنگ صورت گرفته که به شرح زیر خلاصه میشود:
الف) در زمینه تسلیحاتی تقریباً در تمام مراجعات بیجواب ماندیم. ما در مقابل درخواست تسلیحات مناسب جهت مقاومت در برابر نیروهای متجاوز، علیرغم آنکه حاضر بوده و هستیم که هرگونه تضمین مورد قبول آقایان را نیز پذیرا شویم، با جوابهای منفی روبهرو گشتهایم. تأسفآورتر آنکه در مواردی حتی سلاحهای محدود خودمان نیز بارها ضبط گردیده است ...
ب) نوع دیگر کارشکنی، فشار و تهدید و بهتعطیلکشاندن مراکز آموزش نظامی ما بوده است ...
ج) برای حفر خندقهای ضدتانک نهتنها امکاناتی در اختیار ما نمیگذارند، بلکه در مواردی حتی مانع شدهاند که افراد ما ... خود به این کار اقدام کنند ...
د) فشار و محدودیت حتی جهت اقداماتی نظیر برپایی چادرهای امداد و جراحی مجروحین و یا اقدامات پشت جبههای مانند ایجاد تعاونیهای صنفی نیز بهشدت اعمال میشود ...»
ملاحظه میشود که بنا به مفاد صریح نوشته رسمی منافقین، آنها انتظار داشتهاند که امکانات آموزشی، لجستیکی و تسلیحاتی یک ارتش را خود مستقلاً دارا باشند و در کنار نهادهای رسمی نظامی مانند ارتش و سپاه جداگانه به ایفای نقش بپردازد. واقعاً اگر قصد یک سازمان سیاسی و حتی شبهنظامی متعلق به دوران قبل از استقرار نظام، آن میبود که همراهی و مشارکت فعال در عرصه دفاع از سرزمین و مقابله با تجاوز را داشته باشد، تنها راه آن برخورداری از یک نیروی نظامی مستقل شخصی و اختصاصی بوده است؟ و در آن صورت چه هرج و مرج و اغتشاشی پدید میآمد.
درحالیکه طبیعت رفتار سیاسی یک سازمان قانونی و قانونمند ایجاب میکند که بدون شرطگذاری و مداخله مستقیم، با تبلیغات و آموزشهای خود نیروهای اجتماعی هوادار یا مخاطب خویش را به سمت سازماندهی در نهادهای رسمی نظامی کشور گسیل دارد و جبهه مقاومت ملی و فراسازمانی را تقویت کند.
با وجود آشکاربودن ضعف و نادرستی داعیه و استدلال منافقین و تکرار پیدرپی تبلیغات مبنی بر اینکه مسئولان نظام بهدلیل انحصارطلبی یا دشمنی با این تشکیلات، مانع مشارکت آن در مقابله با تجاوز دشمن شده است، بهنظر میرسید که جنگ عراق علیه ایران هم صرفاً یک سوژه جدید در کنار سایر سوژههای تبلیغاتی قبلی برای توجیه تشنجآفرینی و زمینهسازی تقابل آتی در برابر نظام قلمداد میشده است.
تشکیلات منافقین با تأکید بر فضای پرسشگری افکار عمومی نسبت به موضع آن در قبال جنگ و اتخاذ ژست مظلومانه، پس از یک دوره 4 ماهه سکوت نسبی تبلیغاتی، در 10آبان1359 یک شماره فوقالعاده نشریه مجاهد در 12 صفحه منتشر ساخت. در این فوقالعاده در کنار مطالبی مانند گزارش در مورد حضور نیروهای منافقین در جبههها و ذکر اسامی و مشخصات افرادی بهعنوان «شهدای سازمان» در جبهههای جنگ، بیانیه تفصیلی منافقین در رابطه با تجاوز عراق نیز درج گردید. در این بیانیه با تأکید بر محکومیت تجاوز عراق، سیاست تجاوزکارانه استبداد بعثی حاکم بر عراق که بهدلیل توسعهطلبیهای ارتجاعی، جنگ را آغاز نموده شدیداً محکوم شده است. در قسمتهای مختلف این بیانیه، «رژیم بعث عراق، بخشی از جبهه کشورهای ارتجاعی منطقه، مانعی در مسیر مبارزات ضدامپریالیستی که در مسیری انحرافی بهنفع امپریالیسم و صهیونیزم، امکانات و کوششهای خلقهای آزادیخواه ایران و منطقه را هدر میدهد و با هدفهای ارتجاعی توسعهطلبانه، بدون حسننیت و صداقت، در خط امپریالیسم آمریکا قرار گرفته» توصیف شده است. در خاتمه این بیانیه پس از تکرار چندباره عدم مساعدت مسئولان کشور به منافقین برای انجام وظیفه آنها در قبال جنگ و طرح متعدد اتهام انحصارطلبی و تفرقهافکنی و ضدیت با نیروهای انقلابی به مقامات رسمی کشور، سعی میکنند در پوشش پیشنهاد راهحلهایی برای موفقیت کشور در جنگ، مطالبات سیاسی نامشروع و زیادهخواهانه خود را تبلیغ و توجیه کنند.
همچنین در توضیح شرط «در صورت مجازداشتن» که در اولین اطلاعیه منافقین برای مشارکت در دفاع از کشور ذکر شده بود، مقالهای تحت عنوان "چرا تجویز شرکت در دفاع را خواستار شدیم؟" در ویژهنامه مجاهد درج شده بود که محتوای آن تکرار چندباره دعاوی و مطالبات تسلیحاتی و تشکیلاتی برای امکانپذیرشدن مشارکت منافقین در مقابله با تجاوز عراق بود. در این مقاله تأکید شده بود که: «... تأیید رسمی حضور نظامی ما میتوانست به ایجاد فضای سازندهای برای ما و همه منجر شود ... در این میان آن که بایستی تاوان غرضها و ندانمکاریها را بپردازد، خلق ستمکشیده ماست.»
در بخشی از این شماره فوقالعاده نشریه منافقین در مورد حضور در جبههها نیز چنین اعلام شد: «حرف آخر به امثال این آقایان (مقامات مسئول کشور) این است که شما تضییقات را از برادران حاضر ما در منطقه جنگزده بردارید، آنهایی را که در آنجا با حداقل امکانات می جنگند تسلیح کنند، مطمئن باشید نیروهای زیاد دیگری هستند که در صورت دستبرداشتن از انحصارطلبی و در صورت دراختیارقراردادن امکانات نظامی، به جبهه اعزام خواهند شد.»
سال 1359 همزمان با اوجگیری برخوردهای نظامی عراق و ایران در مرزهای غربی و جنوبی كشور، در عرصه داخلی، كماكان منافقین به مثابه یك عامل اصلی تشدید تنشها و درگیریهای داخلی در شهرهای مختلف كشور محسوب میشدند. در شرایطی كه لزوم وحدت عام و فراگیر در قبال تجاوز وسیع عراق به خاک ایران كه منافقین خود نیز ادعای آن را داشتند، بر كسی پوشیده نبود، در عرصه درگیریهای سیاسی داخل كشور، این تشکیلات از مواضع واگرایانه خود در قبال نظام و نهادهای نوپای آن دست برنداشته و همچنان بر طبل ادّعاهای خود میكوبید. از سوی دیگر صحنه حساس و پیچیده جبهههای جنگ توسط نفاق به عرصهای برای مانور تشكیلاتی و تبلیغات گروهی و خودمختاری نیروهای شبهنظامی این تشکیلات تبدیل میشد و مشكلات و تشنجات جدید در «جبهه نظامی» كشور علاوه بر «جبهه سیاسی» پدید میآورد.
منابع:
خونین شهر تا خرمشهر، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، تهران، 1380.
جنگ تحمیلی در تحلیل گروهکها، اداره تحقیقات و بررسیهای سیاسی وزرات ارشاد اسلامی، تهران، 1362.
سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام (1384-1344)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385.