منافقین برای شورش مسلحانه برنامه‌ریزی کرده بودند

Shoresh Monafeghin

30 خرداد 1360 روزی بود که گروهک تروریستی منافقین (سازمان مجاهدین خلق) به‌طور رسمی و با اعلام بیانیه‌ سیاسی- نظامی وارد فاز مبارزه مسلحانه شد و در حقیقت باید این روز را سرآغاز ترور و خشونت گسترده‌ این گروهک دانست که مروری بر این وقایع تروریستی در ایران منظره‌ای وسیع از گوناگونی اقدامات تروریستی را در برابر چشم خواننده می‌گشاید که حاکی از ددمنشی تروریست‌های منافق و نشانگر عمق خباثت و ناجوانمردی آنان است.

 30 خرداد 1360 روزی بود که گروهک تروریستی منافقین (سازمان مجاهدین خلق) به‌طور رسمی و با اعلام بیانیه‌ سیاسی- نظامی وارد فاز مبارزه مسلحانه شد و در حقیقت باید این روز را سرآغاز ترور و خشونت گسترده‌ این گروهک دانست که مروری بر این وقایع تروریستی در ایران منظره‌ای وسیع از گوناگونی اقدامات تروریستی را در برابر چشم خواننده می‌گشاید که حاکی از ددمنشی تروریست‌های منافق و نشانگر عمق خباثت و ناجوانمردی آنان است. در حقیقت ویترینی است از انواع جنایت و خیانت که از ترورهای کور تا عملیات انتحاری، آدم‌ربایی، شکنجه، همراهی با دشمنان، بمب‌گذاری و ترورهای هدفمند را شامل می‌شود.
اشتباه رایج نزد برخی تحلیلگران وقایع انقلاب اسلامی و تاریخ‌نگاران آن است که 30 خرداد60 را نقطه اوج درگیری‌های منافقین می‌دانند؛ درحالی که تقابل مسلحانه منافقین با جمهوری اسلامی ازجمله تصمیم‌های مهم و استراتژیک آنها بود که از مدت‌ها قبل و از نظر سیاسی از فردای پیروزی انقلاب و به لحاظ عملیاتی از ابتدای سال 1359 آغاز شده بود و به‌صورت پنهان برای آن برنامه‌ریزی می‌شد.
شاهد این ادعا اظهارات موسی خیابانی، یکی از اعضای باسابقه و عضو مرکزیت منافقین است که پس از انقلاب او به همراه مسعود رجوی، سرکردگان اصلی این گروهک بودند. خیابانی پس از رجوی، مهم‌ترین فرد گروهک بود و در سال ۱۳۶۰ و پس از اعلام جنگ مسلحانه، «فرماندهی نظامی» منافقین در داخل کشور را برعهده داشت.
این اظهارات که هفت ماه پس از آغاز عملیات مسلحانه‌ منافقین و به صورت نوار صوتی خطاب به اعضا و هواداران این گروهک منتشر شده مطالبی را درباره‌ وضعیت گذشته‌ منافقین از پیروزی انقلاب تا 30 خرداد1360 و موقعیت کنونی منافقین بیان می‌کند و به تبیین «خط آینده»، یعنی خطی که منافقین آن را دنبال می‌کند، می‌پردازد.
او در ابتدا اعتراف می‌کند که این حرکت تروریستی باعث تردید و بریدن اعضا و هواداران منافقین شده است که تا آن موقع عمده کارشان فروش نشریه و پخش اعلامیه و حداکثر ایجاد درگیری‌های کوتاه با مردم حزب‌اللهی بوده و اکنون باید خود را با شرایط سخت ایجاد شده و فاز نظامی منطبق می‌کردند؛ لذا دراین‌باره می‌گوید: «به نظرم بهتر است ابتدا نگاهی به خط چند ماه گذشته‌ سازمان بیندازیم و قدری درباره‌ آن صحبت کنیم؛ یعنی مشخصا به خط برخورد قهرآمیز و مبارزه‌ مسلحانه‌ای که ما از حدود 7 ماه پیش یعنی به‌طور مشخص پس از 30 خرداد آن را در پیش گرفته‌ایم، آیا این خط واقعا خط درستی بود؟ این مطلب را از این جهت مطرح می‌کنم که شنیده‌ا‌م، اخیرا بعضی‌ها می‌کوشند تا خط مبارزه‌ مسلحانه‌ سازمان را تخطئه کرده و در مورد آن ایجاد تردید و سوال کنند! مثلا در گزارش‌هایی که به دستم می‌رسد، خوانده‌ام که اخیرا بعضی چنین تبلیغ می‌کنند که این خط مجاهدین(منافقین) درست نبوده و منجمله می‌گویند: «مجاهدین زود شروع کردند.» یا «از مردم جدا شدند.» و از این قبیل حرف‌ها... !»
این اظهارات خیابانی ناظر به این نکته است که پس از شورش مسلحانه‌ منافقین بسیاری از اعضا و هواداران مساله‌دار شده و از این گروهک جدا شدند و بسیاری از آنها از ترس همراهی مردم با نظام و اینکه توسط آشنایان و حتی فامیل نزدیک خود به کمیته و سپاه معرفی و دستگیر بشوند، متواری شدند. افرادی که دستگیر شده بودند نیز هدف از این حرکت مسلحانه را شروع براندازی نظام قلمداد می‌کردند و تعداد کثیری از آنان سران منافقین را به‌خاطر عدم شناخت دقیق جامعه زیر سوال می‌بردند. همچنین پس از این غائله، شک و تردید از سطح هواداران دستگیر شده گذشت و بعدها در هواداران و اعضا و رده‌های خارج از کشور نیز رسوخ کرد.
سپس خیابانی در ادامه و ناخواسته اقرار می‌کند که شورش مسلحانه منافقین در 30خرداد1360 با برنامه‌ریزی قبلی بوده است؛ آنجا که می‌گوید: «اما نکته‌ای که در اینجا می‌خواهم بگویم این است که خط فعلی سازمان، یعنی خط مبارزه‌ مسلحانه‌ ما با حاکمیت، حرکتی خلق‌الساعه، بررسی و پیش‌بینی نشده، نبود؛ بلکه این خط از درون حرکت تقریبا 2و نیم‌ساله‌ سازمان، تا سرفصل 30 خرداد بیرون آمده و ادامه‌ منطقی آن است.»
سپس به تضادی اشاره می‌کند که بین آنها و حکومت اسلامی وجود داشته و البته علت اصلی تقابل نظامی منافقین با جمهوری اسلامی است که ریشه در ایدئولوژی این گروهک دارد. منافقین از آنجا که تنها خود را صاحب فهم انقلابی و صحیح از اسلام و قرآن و دیگران را مرتجع می‌دانستند، خود را ملزم می‌کردند که برای رسیدن به «جامعه بی‌طبقه توحیدی» که شعار کمونیست‌ها بود، فهم خود از دین و اسلام را استیلا ببخشند و از این منظر یک مبارزه بلندمدت، عمیق و طبقاتی با حاکمیت که او آن را «مرتجع» و«مرتجعین» می‌خواند فراهم کنند؛ لذا موسی خیابانی دراین‌باره می‌گوید: «از همان ابتدا، یعنی از فردای پیروزی انقلاب تضادی که بین دو ماهیت متقابل[یعنی نظام اسلامی و گروهک منافقین] بود ماهیتا متعارض و آشتی‌ناپذیر بود، یعنی بالاخره به تعارض و برخورد می‌کشید.» این نکته را نیز باید افزود که منافقین اساسا قائل به مبارزه سیاسی نبوده و به‌طورکلی برای مبارزه مسلحانه قداست قائلند. این رویه البته برگرفته از آموزه‌های مکاتب مختلف مارکسیستی ازجمله و به‌طور ویژه لنینیسم درباره‌ انقلاب است.
از این عبارات و تحلیل‌ها مشخص می‌شود که تمام فعالیت منافقین پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا 30خرداد1360 ازجمله عضوگیری و جذب نیرو و سازماندهی آنها، فعالیت‌های تبلیغی، حمله به اسلحه‌خانه‌ها، کلانتری‌ها و پادگان‌ها و ذخیره سلاح‌های نظامی، خط نفوذ در ارگان‌های رسمی و مهم کشور و برگزاری میتینگ و مراسم و... هدفی جز ورود به جنگ مسلحانه نداشته است.

منبع: روزنامه فرهیختگان با همکاری بنیاد هابیلیان


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31