منافقین برای حفظ بقای خود در منجلاب خیانت دست‌وپا می‌زنند

00991

سازمان منافقین به رهبری مسعود رجوی، که همه مراحل اعم از تحریم انتخابات، مخالفت قانونی، ایجاد تشنج، ضرب و شتم مخالفان و عملیات مسلحانه و ترورهای کور را آزموده بود، برای دستیابی به قدرت، در نهایت به روی ‌آوردن به مزدوری بیگانگان پناه آورد؛ مرحله‌ای که برگشت‌ناپذیرترین راه در پیشگاه خلقی بود که آنان داعیه نمایندگی‌شان را داشتند. خدمت رجوی به صدام موجب به شهادت رسیدن چندین هزار ایرانی شد؛ البته این خوش خدمتی بی‌نتیجه ماند و رجوی نتوانست در برابر مقاومت مردم ایران دوام بیاورد و سرانجام به همراه گروهک خود از مرز ایران به فرانسه فرار کرد.

در ادامه به سرگذشت یکی از قربانیانی که توسط گروهک تروریستی منافقین به شهادت رسیده است، می‌پردازیم.

محمدعلی حسین‌پور اشکذری 2خرداد1317 در شهرستان اشکذر استان یزد متولد شد. او در خانواده‌ای مذهبی و زحمت‌کش رشد یافت. پدرش کشاورز و مادرش خانه‌دار بود. وی 23فروردین1340 ازدواج کرد و حاصل آن پنج فرزند است. محمدعلی به دلیل همراهی با پدرش در کشاورزی، درسش را رها کرد؛ اما بعد از تاسیس نهضت سوادآموزی، تا مقطع ابتدایی درس خواند. او در فعالیت‌های انقلابی همیشه همراه با شهید آیت‌الله صدوقی بود و به دلیل همین ارتباط نزدیک توسط منافقین شناسایی شد. ظهر روز 13مهر1360 در حالیکه محمدعلی حسن‌پور اشکذری در مغازه بود، با اثابت چند گلوله توسط عوامل گروهک تروریستی منافقین به شهادت رسید.

آنچه در ادامه می‌خوانید، شرحی است بر گفت‌وگوی بنیاد هابیلیان با فرزند شهید محمدعلی حسین‌پور اشکذری:

«زمان شهادت پدرم، هفت سال بیشتر نداشتم. دانسته‌هایی که دارم، بر حسب تعریف مادر و خواهرهایم است.

اوایل ازدواج با مادرم بنایی می‌کرد. بعد از مدتی به شغل بافندگی(با دستگاه) مشغول شد، سپس مغازه نقد فروشی در یزد به راه انداخت.

پدرم معتمد شهید صدوقی بود، ایشان هر کاری که داشتند، به پدرم می‌سپردند؛ چون مطمئن بودند آن کار به خوبی انجام می‌شود.

خانواده پدرم وضعیت مالی ضعیفی داشتند و پدرم مجبور بود در کنار تحصیل، کار کند تا کمک‌خرج خانواده‌اش باشد. بعد از ازدواج به همراه مادرم برای کار به یزد رفت.

پدرم روی تربیت ما حساس بود. زمانی که خواهرم به سن تکلیف رسیده بود، به او گفت که صفحات مشخصی از رساله حضرت امام را بخواند. نسبت به مضوعاتی که بچه‌ها در حال یادگیری بودند، حساس بود. احکامی که باید یک مسلمان بداند را با دقت به ما یاد می‌‌داد. بعد هم از ما می‌خواست که آن‌ها را توضیح دهیم.

خواهرانم از کودکی حجاب داشتند. در آن زمان که خواهرم درس می‌خواند، نمی‌گذاشتند که با حجاب به مدرسه برود؛ به همین خاطر پدرم دیگر اجازه نداد ادامه تحصیل دهد. از طرف مدرسه به مادرم گفته بودند که چرا انقدر به بچه‌ها سخت می‌گیرید؟ مادرم تحت تاثیر صحبت‌های مدیر قرار گرفته بود و این موضوع را با پدرم در میان گذاشته بود. پدرم به مادرم گفت: «همین الان برو به مدیر بگو که اگر شما توانستی یک تکه زغال آتش‌گرفته را پنج دقیقه کف دست خود نگه داری، ما نیز بچه‌هایمان را از فردا بی‌حجاب به مدرسه می‌فرستیم.

پدرم مدام به دیگران کمک می‌کرد. به عروس‌ها در خرید جهیزیه کمک می‌کرد یا اگر خودش نمی‌توانست، شرایط کمک به آن‌ها را فراهم می‌کرد.

پدرم ارتباط نزدیکی با شهید صدوقی داشت و تمام خط فکری خود را از این شهید بزرگوار گرفته بود. به سبب همین ارتباط، منافقین چندین بار پدر را تهدید کردند. یک روز وانتی که داشتیم را به آتش کشیدند. آن صحنه هنوز در خاطرم است. من فقط گریه می‌کردم. پدرم من را بغل کرد و گفت: « غصه‌ات نباشد. یکی دیگر برایت می‌خرم.»

هر اتفاقی که می‌افتاد، هیچ تاثیری در روحیه‌ پدرم نمی‌گذاشت. چندین بار بمب‌ دستی در حیاطمان انداختند که خوشبختانه عمل نکرده بود. چندین بار هم در خانه‌ آمدند و تهدید کردند. گفته بودند که اگر این مسیر را ادامه دهی، بچه‌هایت را می‌دزدیم و می‌کشیم، یا اینکه خانه‌ات را به آتش می‌کشیم. پدرم زمانی که این‌ها را می‌شنید، می‌گفت: «آن‌ها هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند»

شهید صدوقی به دلیل مشغله‌ای که داشتند، خیلی از کارهای خودشان را به پدرم می‌سپردند، مثلا شهید صدوقی متوجه شده بود که منافقین کتابخانه‌ای راه انداخته‌اند و کتاب‌های همسو با خط فکریشان را بین مردم توزیع می‌کنند. رسیدگی این کار را به پدرم سپرده بود. پدرم نیز با گروهش وارد کتابخانه شد و عوامل منافقین را مجبور به ترک آنجا کرد.

روش تربیتی پدر اینطور بود که اگر ما کار خطایی انجام می‌دادیم، فقط با صحبت، ما را راهنمایی می‌کرد. مادرم می‌گفت: «پدرتان هیچ وقت به خاطر کارش از زندگی‌ و به خاطر زندگی از کارش نگذشت. برنامه‌ریزی دقیق باعث می‌شد که به تمامی کارهایش به موقع برسد. این یکی از رمزهای موفقیت پدرتان و دیگری خواندن همیشگی نماز‌های شب بود.»

به یاد دارم زمان‌هایی که قرار بود به روستا برویم، طوری حرکت می‌کردیم که پدرم بتواند نماز صبح را در مسجد بخواند. نمازهای جمعه پدرم هیچگاه ترک نمی‌شد. اگر جمعه را در روستا بودیم، خودش را به یزد می‌رساند تا در نماز جمعه شرکت کند.

پدرم با شهید پاک‌نژاد مراودت داشت و در جلساتشان شرکت می‌کرد. هم‌نشینی پدرم با علما باعث شد، طرز تفکرش همانند آن‌ها بشود.

سیزده مهر 1360 پدرم در تشییع جنازه شهدای یکی از روستاهای یزد شرکت کرد. بعد از برگشت از روستا، در حیاط خانه وضو می‌گرفت. در همان زمان منزلمان را نقاشی می‌کردیم. پدرم رو به مادرم و استادنقاش گفت: «انشالله اسلام پیروز است. فردا یزد سه شهید دارد.»

همان روز 13مهر پدرم را ترور کردند.

مغازه پدرم متصل به خانه بود. من و خواهرها و برادرهایم شیفت ظهر بودیم و به مدرسه رفتیم. پدر و مادرم در حیاط چایی خوردند و دقایقی بعد پدرم به مغازه رفت. شاگرد مغازه متوجه دو نفر موتورسوار شد. در همان لحظه یکی از آن‌ها کلاهی به سر کرد، به سمت مغازه آمد و شروع به تیراندازی به پدرم کرد. پدرم همانجا به شهادت رسید و یکی از مشتری‌های داخل مغازه مجروح شد. شاگرد مغاز به سرعت به خانه ما آمد و به مادرم گفت: «علی‌آقا را کشتند.»

عوامل ترور پدرم اعتراف کرده بودند که چند دفعه برای ترور او اقدام کردند و موفق نشدند.

منافقین به هیچ کدام از افکار پوچ و واهی خود نرسیدند. در حال حاضر آنها در بدترین وضعیت ممکن قرار دارند و تنها خفت و خاری نصیب آنها شده است.

بلاخره مرگ به سراغ همه می‌آید، مهم این است که در راه  اسلام از دنیا برویم. فعالیت‌هایی که پدرم انجام داد، سبب شد عده‌ای راهشان را پیدا کنند و نامش همیشه زنده باشد.

منافقین برای حفظ بقای خود در منجلاب خیانت دست‌وپا می‌زنند.»



مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان