منافقين ازنفوذ تا خیانت (4)

Mive Terrorزمينه‌سازي منافقين براي ورود به فاز شورش و درگيري

 

در شماره گذشته، به برسی چگونگی نفوذ سازمان سیاسی – نظامی موسوم به «مجاهدین خلق ایران» در برخی نهادها و ارگان‌های مهم کشور برای ضربه زدن به نظام نوپای جمهوری اسلامی پرداختیم. جدی‌ترین تاکتیک گروهک منافقین برای براندازی نظام، نفوذ در نهادهای تعیین‌کننده‌ای چون سپاه‌پاسداران، کمیته‌‌های انقلاب اسلامی، وزارتخانه‌ها، نخست‌وزیری، شورای امنیت‌کشور، دادسراها و دادگاه‌های انقلاب اسلامی بود که البته با تیزبینی حضرت‌امام، بسیاری از آنها که وارد سطوح بالای نهادها شده بودند، شناسایی و اخراج شدند.

 

در تیرماه 1358 علاوه بر موضوع سعادتی، مواضع سازمان درباره قانون اساسی و نحوه تدوین آن نیز اعلام شد. گروه‌های جاما (دکتر سامی)، جنبش مسلمانان مبارز (دکتر پیمان)، جنبش (دکتر علی‌اصغر حاج سید‌جوادی) و ساش (سازمان اسلامی شورا) با سازمان ائتلاف رسمی داشتند و برای مجلس خبرگان بررسی نهایی قانون اساسی از تهران کاندیدا معرفی کردند. همزمان، گروه‌هایی از مردم مانع اتمام میتینگ جبهه دموکراتیک ملی (دکتر هدایت متین‌دفتری) در دانشگاه تهران شدند و کار به درگیری کشید.

جبهه دموکراتیک به طور غیررسمی موتلف سازمان محسوب می‌شد و در بسیاری از مواضع سیاسی از مجاهدین خلق حمایت و با آنان همراهی می‌کرد. این میتینگ در اول تیرماه 58 در اعتراض به تشکیل نشدن مجلس موسسان برگزار شد. میتینگ دوم جبهه دموکراتیک ملی در 21 مرداد 58 (با اعلام حمایت سازمان و 4 گروه موتلف آن) نیز با درگیری شدید و به جای ماندن صدها مجروح روبه‌رو شد.

 

این میتینگ به عنوان «اعتراض به اختناق» و با مشارکت فعال تبلیغی و تشکیلاتی سازمان برگزار شد و اولین نمونه گسترده درگیری خشونت‌بار در د‌انشگاه تهران پس از پیروزی انقلاب بود. اندکی قبل در مجیدیه تهران یک انبار بزرگ مهمات متعلق به سازمان چریک‌های فدایی خلق به همراه چندین کارتن جزوه و صدها قبضه کلاشینکف به دست پاسداران افتاد. این موارد برای نشان دادن فضای آن روزها قابل توجه است.

هزاران نفر علیه تحصن و تظاهرات سازمان به نفع سعادتی در شهرری تظاهرات و راهپیمایی کردند. آشکار بود که کم‌کم مقابله ملی مردمی علیه سازمان منافقين شکل می‌گیرد و انرژی اقشار وسیعی از مردم برای رفع اختلافات و درگیری‌های درون کشوری به کار گرفته می‌شود. راهپیمایی وحدت به دعوت اولیه حزب جمهوری اسلامی در 26 تیرماه 1358 در تهران و شهرستان‌ها برگزار شد و تحت تاثیر فضای کشور بسیاری از گروه‌های سیاسی مانند جبهه ملی، حزب ایران، حزب جمهوری خلق مسلمان، حزب توده، جنبش، جاما، نهضت آزادی و حتی سازمان منافقين در این راهپیمایی اعلام شرکت کردند. روز قبل در 25 تیرماه، اولین جلسه دادگاه محمدرضا سعادتی تشکیل شد اما او در جلسه محاکمه حاضر نشد و اعلام شد که اگر مجددا از حضور در دادگاه خودداری کند، غیابی محاکمه خواهد شد.

 

از اواسط تیرماه هسته‌ها و تیم‌های تبلیغی سازمان در تهران در پیاده‌روها، چهارراه‌ها، اماکن عمومی و حتی در صف بلیت بازی‌های ورزشی اقدام به تبلیغ برای کاندیداهای مجلس خبرگان قانون اساسی می‌کردند. دستور از بالا صادر شده بود که «در تهران همه فعالیت‌ها باید در 20 روز آینده حول تبلیغ کاندیداهای سازمان باشد و از همه مهم‌تر به همه بستگان و آشنایان سفارش کنید حتما به رجوی رای بدهند». به رغم اشتراک کاندیداهای سازمان با بسیاری از گروه‌ها و حمایت تبلیغی مشترک، سازمان با ناکامی انتخاباتی آشکاری مواجه شد و نتوانست نماینده خود را در میان 10 نفر اول به درون مجلس بفرستد.

فاصله آرای بین نفر اول و دهم با نماینده سازمان بسیار زیاد بود: نفر اول آیت‌الله طالقانی بود با 851/016/2 رای – وی نامزد مشترک قریب به اتفاق فهرست‌های انتخاباتی بود و چهره‌ای فراجناحی محسوب می‌شد- و نفر دهم کارگر ناشناخته‌ای بود به نام علی‌محمد عرب که در فهرست حزب جمهوری اسلامی معرفی شده بود و با 136/305/1 رای توانسته بود یک میلیون رای بیشتر از مسعود رجوی- با 707/297 رای- کسب کند.

بعد از سخنرانی رجوی در 22/5/58، شایعه حمله به ستاد مجاهدین- که بر اساس تردد چند گشتی کمیته پیرامون ستاد سازمان ساخته شده بود- در بین هواداران اوج گرفت و در این‌باره اعلامیه‌ای گزارش‌گونه و تحریک‌آمیز صادر شد. در 24 مردادماه 58 خبرنگار جمهوری اسلامی برای تحقیق حول این شایعه بعد از تماس با پاسداران کمیته به ستاد مجاهدین رفت ولی هیچ مدرک یا گزارش مستندی برای اثبات ادعای سازمان به وی ارائه نشد و رابط مطبوعاتی سازمان فقط به همان اعلامیه صادره قبلی استناد کرد.

نشریه «مجاهد» از 29 مردادماه 58 تا 23 مهرماه 58 توسط سازمان تعطیل شد و این تعطیلی در اعتراض به خفقان و مبارزه علیه ارتجاع خوانده شد. این اقدام و موارد مشابه به همراه تحلیل‌های درون‌گروهی علیه امام خمینی و روحانیت، موجب احساس بدبینی اعضا و سمپات‌ها نسبت به رهبری انقلاب می‌شد.

 

در 29 مردادماه دادستان دادسرای انقلاب ‌اسلامی طی اطلاعیه‌ای حکم خلع‌سلاح گروه‌هایی را صادر کرد که در جریان انقلاب و حمله به پادگان‌ها و اماکن نظامی اقدام به جمع‌آوری تسلیحات کرده بودند. کمیته‌ مرکزی پس از صدور این حکم با محاصره ساختمان مرکزی جنبش ملی مجاهدین به خلع‌سلاح آنها اقدام کرد که پس از مذاکره با نمایندگان جنبش، تحویل ساختمان مذکور و خلع‌‌سلاح، منوط به مذاکره با مقامات دولت و دادستانی انقلاب شد. لازم به توضیح است که با شرایط نظامی کردستان و ورود ارتش و سپاه برای جلوگیری از افزایش هرج و مرج، دادستان انقلاب اقدام به خلع‌سلاح گروه‌هایی کرد که به‌طور آشکار و پنهان در اغتشاشات کردستان نقش داشتند. در این روزها اخبار غیر‌رسمی نقل و انتقال تسلیحات توسط گروه‌های سیاسی – نظامی بشدت افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داده بود.

طی یک برآورد می‌توان دریافت که در خرداد و تیر 1358 تهاجم سازمان به شکل سیاسی و تبلیغی، در تهران و شهرستان‌ها نمود بارزی‌ داشت. موضع‌گیری حضرت امام‌خمینی در قبال مطبوعاتی که در مسیر انقلاب سنگ می‌انداختند، هشدار ایشان به تفرقه‌افکنان و گروه‌هایی که برخلاف خواست ملت موجب نزاع و درگیری می‌شدند، راهپیمایی وحدت، شکل‌گیری تشکل‌های مردمی برای مقابله با گروه‌های شورشگر و موفقیت‌های نیروهای انقلاب در مقابله با تجزیه‌طلبان و اغتشاشگران در کردستان همگی باعث شدند که سازمان منافقين– در مرداد و شهریور همان سال - به مظلوم‌نمایی روی آورد، موضع دفاعی بگیرد و نشریه مجاهد را برای مدتی تعطیل کند. نشریه مجاهد – قبل از تعطیلی موقت – برای بهبود تصویر سازمان در افکار عمومی طی مطلبی در بخش ثابت نشریه تحت عنوان «مردم و مجاهدین» گوشزد می‌کند که «کسانی که خود را مجاهد معرفی می‌کنند و دست به سرقت بانک می‌زنند از ما نیستند، کسانی که تریاک می‌کشند از ما نیستند و زنان سبکسری که خود را از مجاهدین می‌دانند از ما نبوده و این توطئه‌هایی است علیه ما.» چاپ این مطلب در حالی است که دستگیری چند چریک فدایی در مهرماه به علت آتش‌سوزی خرمن‌ها و افشای توطئه‌های آشوبگرانه گروه‌های مارکسیست‌ توسط مطبوعات و انتشار چند جزوه درباره مسائل ضداخلاقی گروه‌های سیاسی، جو افکار عمومی را در شهریور و مهرماه 1358 علیه گروه‌ها تغییر داده بود. اما از ابتدای مهر ماه 58 همزمان با باز شدن مدارس، فعالیت‌ جذب دانش‌آموزان شدت پیدا کرد و سازمان جهت تقویت پایگاه اجتماعی برای اجرای نمایش قدرت، با سرمایه‌گذاری بیشتری رو به مدارس آورد و به عنوان نمونه، در تهران در چندین مدرسه و دبیرستان شروع به جذب نیرو کرد: در هر مدرسه بیش از 3 الی 4 نفر نبود. در این مرحله سازماندهی دانش‌آموزی منافقین، تهران به 4 منطقه مرکز، شرق، جنوب و شمال تقسیم شد و هر منطقه دارای چند مدرسه بود. در راس هر منطقه یکی از اعضای قدیمی منافقین قرار داشت.

پیام‌ رجوی به دانش‌آموزان در 26 شهریور‌ماه 58 که مفصل‌تر و تشکیلاتی‌تر از پیام سازمان به مناسبت بازگشایی مدارس در 29 بهمن 57 بود، با برجسته کردن نقش شخص‌ رجوی برای مخاطبان دانش‌آموز، توجه بیشتر به جذب این قشر را آشکار ساخت. ترکیب سازماندهی، تشکیلات و اهمیت نهاد دانش‌آموزی و سپس دانشجویی، موید این تحلیل است که سازمان برخلاف نماد ایدئولوژیکش (در آرم سازمان، داس و چکش) برای جذب و به کارگیری دانش‌آموزان و دانشجویان بیشترین تلاش را کرد. به‌طوری که عملا هم بیشترین تلاش برای اجرای اهداف سیاسی سازمان از سوی هواداران دانش‌آموز و دانشجو بوده است. کارگران، بیکاران، کارمندان، روستاییان و طبقه متوسط شهری کمیت ناچیزی را در بین هواداران سازمان تشکیل می‌دادند و در جبهه مقابل، مخالفان سازمان، یعنی هوادارن نظام، علاوه بر قشر دانش‌آموز و دانشجو، همه اقشار متنوع جامعه را دربر می‌گرفت.

تهاجم‌های بعد از تسخیر سفارت آمریکا

بعد از تسخیر سفارت آمریکا در تهران در 13 آبان 1358 توسط دانشجویان پیرو خط امام، هواداران سازمان با انجام تظاهرات مقطعی در ضدیت با آمریکا و راه‌اندازی بحث‌های خیابانی که به مشاجره ختم می‌شد، می‌کوشیدند انفعال و عقب‌ماندگی استراتژیک سازمان را که بشدت مدعی پیشتازی در شعارهای ضدامپریالیستی بود، جبران کنند و حتی‌الامکان از نظر تبلیغ موضوع را به نفع خود مصادره کنند. اقدامات هیاهوگرانه سازمان برای تظاهر به هدایت و کنترل جریانی که هیچ نقشی در تکوین آن نداشت، برانگیختگی و اعتراض نیروهای مذهبی پیرو خط امام و مردم را در پی می‌داشت و همین امر موجب درگیری‌هایی در خیابان‌های اطراف لانه جاسوسی می‌شد.

بعد از تسخیر سفارت آمریکا تعدادی از هواداران سازمان در تصرف ساختمان‌های کنسولگری‌های تعطیل شده آمریکا در اصفهان و تبریز مشارکت کردند که دانشجویان پیرو خط امام اقدام به بیرون کردن آنها کردند. از سوی دیگر سازمان در جلب مخاطبان ایدئولوژیک خود (کارگران و کشاورزان) با ناکامی‌های جدی مواجه شد. براساس اسناد تشکیلات در طول 6 ماه کار تبلیغی در کارخانجات تهران – از خرداد تا آذر 1358– تعداد بسیار کمی از کارگران جذب سازمان شدند و سازماندهی بخش کارگری نتوانست کمیت هواداران را ارتقا دهد. در طول همین مدت که نقطه عطف تبلیغات اجتماعی سازمان بود، روستاییان و عشایر نیز جواب مثبتی به درخواست‌های سازمان ندادند و با آنکه مقالات روستایی در نشریه مجاهد حجم قابل توجهی را به خود اختصاص داده بود و حتی سرکشی و راه‌اندازی اردوهای روستایی در برنامه کار سازمان قرار گرفته بود، این تبلیغات شکست خورد.

براساس اعلامیه سیاسی- نظامی شماره 23 مورخه 2 آذرماه 1358، شاخه میلیشیا (چریک نیمه‌وقت) در سازمان تشکیل شد. سازمان برای توجیه مسلح باقی ماندن خود به بهانه تهدیدات آمریکا، هدف از تشکیل این ارتش کوچک خصوصی را مقابله با آمریکا اعلام کرد. در قسمتی از این اطلاعیه با اشاره به تحولات سیاسی- نظامی روز و ادعای قرار داشتن تحت فرماندهی عالی «امام خمینی»، ابراز امیدواری می‌شد که در راه تشکیل «میلیشیا»، سازمان از همه‌گونه مساعدت و همکاری ارتش و سپاه برخوردار باشد.

 

در 11 آذرماه 58 رفراندوم قانون اساسی انجام گرفت و سازمان در مخالفتی آشکار با موضع امام خمینی به قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان رای نداد. حتی مهندس بازرگان که فردای تسخیر سفارت آمریکا از نخست‌وزیری استعفا داد و مواضع انتقادی در قبال تحولات سیاسی کشور ابراز می‌کرد از مردم درخواست کرد که «به قانون اساسی رای مثبت بدهید» و «جنبش مسلمانان مبارز» یکی از گروه‌های موتلف سازمان نیز در انتخابات شرکت کرد و به قانون اساسی رای مثبت داد. به دنبال رای منفی سازمان، اخباری حاکی از درگیری هواداران سازمان با اقشار مردم پخش می‌شد و شایعاتی مبنی بر قصد حمله سازمان به حوزه‌های انتخاباتی بین مردم رواج يافت.

 

سازمان طی اطلاعیه‌ای ضمن ادعای «حمایت و جانبازی خالصانه خود از مواضع و خطوط ضدامپریالیستی امام خمینی» هرگونه اخلال احتمالی در رفراندوم قانون اساسی را محکوم کرد. در مراسمی که به مناسبت 16 آذر برگزار شد، درگیری مختصری میان مردم عادی و هواداران سازمان در اطراف دانشگاه تهران به وجود آمد. در همین ماه درگیری حول موضوع ساختمان‌هایی که سازمان باید طبق حکم دادستانی آنها را تخلیه کند، ادامه داشت. مردم گاه و بیگاه از اقشار مختلف در اطراف ساختمان‌های سازمان تجمع می‌کردند و خواستار تغییر موضع آنها یا تخلیه اماکن می‌شدند. سازمان این افراد را صریحا عروسک‌های کوکی ارتجاع می‌نامید: «تضاد ما با مرتجعین یک تضاد تاریخی است با تمام ابعادش؛ جنگی است بین نیروهای خواهان استثمار و نیروهای نفی کننده هر نوع بهره‌کشی انسان از انسان.» محمدرضا سعادتی که از اردیبهشت‌ماه 58 در زندان به سر می‌برد طی نامه‌ای در چارچوب تبلیغات تشکیلاتی، مخالفان سازمان را مطابق ادبیات رسمی مجاهدین خلق، چماقدار توصیف کرد. تاکید و تکرار مستمر و گسترده واژه «چماقدار» در تبلیغات سازمان، آشکارا تحریک‌آمیز بود و گرایش شورشگرانه را دامن می‌زد.

انتخابات ریاست‌جمهوری

در دی‌ماه 58 رجوی برای ریاست جمهوری نامزد شد. این زمان اوج تبلیغات سازمان در اشکال گوناگون، مانند راهپیمایی و چسباندن پوستر بر دیوارهای شهر و راه‌اندازی سخنرانی است. این تبلیغات که در مباحثه‌های خیابانی با فحاشی به مخالفان سازمان همراه بود به درگیری‌های پراکنده تبدیل می‌شد. نمونه‌ای از مباحثه‌های خیابانی ساختگی توسط یکی از اعضای سازمان، اینگونه شرح داده شده است: خط ما در تبلیغات ریاست جمهوری رجوی، افشای ارتجاع در کار توضیحی خیابانی بود. یکی از افراد تیم به عنوان مخالف و یکی دیگر به عنوان موافق در خیابان به مباحثه می‌پرداختند و شکل کار را با عادی‌سازی خوبی آرایش می‌دادیم. مردم کم‌کم جمع می‌شدند و طرف مخالف محکوم می‌شد و سپس طرف مخالف با فحاشی و توهین سعی می‌کرد مخالفان سازمان را افرادی بی‌سواد، هوچی و لمپن معرفی کند. در این موقعیت، افزایش غلظت تشنج‌های اجتماعی با راهکارهای زیر در دستور کار سازمان قرار گرفت:

1- بهره‌گیری از فرصت‌ها برای تشدید تضادهای اجتماعی

2- ارائه شعارهای تند رادیکالیستی برای امور اقتصادی- سیاسی کشور

3- مظلوم‌نمایی در درگیری‌های خیابانی برای افزایش احساس ترحم نسبت به سازمان

4- درونی کردن احساس تنفر در سمپاتیزان‌ها و هواداران برای حرکت‌های تند اجتماعی در آینده.

در روز 20 دی‌ماه 58، رجوی و خیابانی برای تبلیغات ریاست جمهوری در میتینگ انتخابات دانشگاه تهران سخنرانی کردند. «در این سخنرانی، گروهی ضمن دادن شعارهایی با اجتماع هواداران مجاهدین خلق به مخالفت برخاستند، اما هیچگونه اتفاقی نیفتاد». نشریه سازمان فهرست مفصلی از حمایت کانون‌ها، جمعیت‌ها، احزاب و فعالان سیاسی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری به نفع کاندیدای سازمان به چاپ رساند که بیش از 400 گروه، کانون، حزب و شخص را شامل می‌شد. جز افراد و گروه‌‌های شناخته شده چپگرا و حامی سازمان مانند جبهه دموکراتیک‌ ملی، حزب دموکرات کردستان و سازمان کومله، چریک‌های فدایی خلق و تعداد زیادی از اعضای کانون نویسندگان، بسیاری از نام‌های گروه‌ها اصلا وجود خارجی نداشتند و نام‌های چندین کانون را هم اعضای تشکیلات خودشان ساخته و از شهرستان‌ها به تهران ارسال کرده‌اند: «ما به صورت تلفنی از مسؤولان شهرستان‌ها می‌خواستیم فهرست بلندبالایی را تحت عناوین مختلف تهیه کنند و بفرستند، مثلا عنوان‌های این‌طوری: انجمن جوانان مسلمان گزمک، انجمن جوانان مسلمان طوس، انجمن جوانان مسلمان بندر ماهشهر، انجمن جوانان مسلمان تربت جام یا بدین صورت، جوانان مسلمان اسپه کلا، جوانان مسلمان رشکلا، جوانان مسلمان پارس‌آباد مغان، جوانان مسلمان سبزه میدان، جوانان مسلمان مشکین شهر... و سعی می‌کردیم عناوین مثل هم نباشند و گاف ندهیم.»

سرانجام در شرایطی که کاندیدای اصلی حزب جمهوری اسلامی به دلیل شبهه در ایرانی‌الاصل بودن او با نظر امام خمینی از انتخابات کناره‌گیری کرد، به علت آنکه سازمان به قانون اساسی رای نداده بود و اعلام نظر امام مبنی بر اینکه «کسانی که رای ندادند، نمی‌توانند کاندیدا شوند»، رجوی به ناچار از کاندیداتوری کناره گرفت. نشریه مجاهد طی گزارش‌های غالبا نادرست و ساختگی مدعی شد که بعد از نامزدی ریاست جمهوری رجوی «حمله سراسری ارتجاع به مراکز و هواداران مجاهدین خلق» صورت گرفته است. نحوه تنظیم این گزارش‌ها که توسط اعضا و هواداران تشکیلاتی سازمان تهیه می‌شد به گونه‌ای بود که نهادهای انقلابی و هواداران نیروهای پیرو خط امام متهم به دست داشتن در اینگونه حملات ادعایی می‌شدند. سازمان آشکارا تلاش می‌کرد از موضوع انتخابات نیز زمینه‌ای برای افزایش تنفر و کینه‌توزی هواداران علیه نظام فراهم سازد. سیدابوالحسن بنی‌صدر مطرح‌ترین کاندیدای ریاست جمهوری، بعد از کناره‌گیری کاندیدای سازمان اعلام کرد که رجوی دارای پایگاه مردمی بوده و با کنار گذاردن او مخالف بوده است. موضع‌گیری جانبدارانه بنی‌صدر در آن زمان، تلاش آشکاری برای جلب حمایت سازمان و آرای هواداران آن به شمار می‌رفت. در واقع اولین طلیعه تعامل بنی‌صدر و رجوی با این موضع‌گیری ظاهر شد. فعالیت واحدهای میلیشیا طی دوره تبلیغات ریاست جمهوری افزایش یافت. افراد دانش‌آموز اکثریت اعضای این واحدهای سازماندهی شده را تشکیل می‌دادند. از دی‌ماه 58، میلیشیا به عنوان اهرمی در خدمت تاکتیک‌های تبلیغی و ماموریت‌های اجتماعی برای برهم زدن نظم اجتماعی بعضی محلات تهران و شهرستان‌ها به کار رفت و درگیری‌هایی، کم و بیش در تهران و شهرستان‌ها به وجود می‌آورد.

 

منافقين ازنفوذ تا خیانت (3)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31