آنچه در ادامه میآید بخشی از خاطرات آقای جواد منصوری است که برخورد منافقین با تفکر مخالف خود و عمدتاً افراد مذهبی را روایت میکند که با انگهای مختلف سعی داشتند افراد مخالف را در بایکوت و تحت فشار قرار دهند.
سازمان[منافقین] در زندان چنین تبلیغ میکرد که مخالفین آنها عدهای افراد بریده، زیرهشتی، آدمهای مسئلهدار، طرفداران خرده بورژوازی، مرتجع ، راست، بیسواد و... هستند.
هر کدام از این برچسبها و مارکها بار معنایی خاصی را داشتند:
بریده: کسی که دیگر میلی به ادامه مبارزه و مقاومت در مقابل رژیم پهلوی ندارد.
زیرهشتی: کسی که علاوه بر بریدهبودن، برای آزادی سریعتر حاضر به همکاری با رژیم هست؛ چون دفتر و تشکیلات اداره زندان به زیرهشت معروف بود. بنابراین به افرادی که با مقامات ساواک و زندان مستقیم یا غیر مستقیم همکاری میکردند زیرهشتی میگفتند.
آدمهای مسئلهدار: معمولا به افرادی اطلاق میشد که در مورد خاصی ضعف یا اشتباه داشتند و یا اینکه حاضر نبودند مطیع بیچون و چرای سازمان، اهداف، مواضع و افکار آن باشد.
طرفداران خردهبورژوازی: معمولا چنین برچسبی به افرادی که مخالف تفکرات سوسیالیستی و مالکیت اشتراکی یا کسانی که کاسب و یا طرفدار مالکیت خصوصی بودند، زده میشد.
مرتجع: به افرادی گفته میشد که مقید به اجرای احکام و فرایض اسلام و مخالف وحدت و تداخل مسلمانان با مارکسیستها بودند. معمولا یکی از مصادیق بارز اینگونه افراد کسانی بودند که به طور جدی موضوع نجاست کفار را مطرح و به ان مقید بودند.
بیسواد: به کسانی اطلاق میشد که به اصطلاح آنها فلسفه علمی و شناخت بر مبنای ماتریالیسم دیالکتیک را آنچنان که سازمان بیان میکرد، نمیپذیرفتند.
سازمان معتقد بود که هر کس مبارزه کند و ضدامپریالیسم باشد مترقی و پیشرو است و هر کس مخالف شوروی و وحدت نیروها در مقابله با امپریالیزم باشد مرتجع است.
سازمان تمامی روحانیون و بازاریان (به استثناء افراد معدودی که افکار سازمان را بی چون و چرا و کورکورانه پذیرفته، تکرار و اجرا میکردند) را ضد مارکسیسم، مرتجع و راست قلمداد میکرد .
به همین دلیل مطالعه کتابهای مرحوم علامه طباطبایی ، شهید مطهری ، سید قطب ، شهید صدر و مرحوم دکتر شریعتی و بسیاری دیگر از بزرگان اسلام را تحریم و ممنوع کرده بود .