روز 24 دیماه 1358 آیتالله سیدعلی خامنهای از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی به امامت جمعه تهران منصوب شدند. متن حکم اینگونه بود: «[...]جنابعالی که بحمدالله به حُسن سابقه موصوف و در علم و عمل شایسته هستید به امامت جمعه تهران منصوب میباشید. از خداوند متعال، توفیق جنابعالی را در ارشاد و هدایت مردم خواستارم. والسلام علیکم و رحمهالله.»1 آیتالله خامنهای بارها گفتهاند که این حکم را با هیچ چیز عوض نمیکنند.2
جایگاه امامجمعهبودن مستلزم آگاهیدادن به مردم از لحاظ سیاسی، دینی و اجتماعی است. شرایط انقلاب نیز در سالهای منتهی به سال 1360 بسیار حساس بود و گروهکهای فعال در
جامعه اذهان را مسموم میکردند. حضور خطیبی زبردست و فهیم نیز که بتواند اذهان جامعه را از غبارهای تبلیغات گروهکها بهخصوص منافقین بشوید، ضروری بود. خطبههای آیتالله خامنهای در آن شرایط توانست برای مردم بسیار راهگشا باشد.
پس از نمایانشدن حرکت منافقین و آمادگی آنها برای شورش مسلحانه علیه نظام در سالهای ابتداییِ پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اعضا و هواداران این گروهک از روز بعد از پیروزی انقلاب به اقدامات ایذایی علیه نیروهای انقلابی و مسئولان پرداختند تا اینکه با بنیصدر همراه و همکلام شده و در 14اسفند سال59 در دانشگاه تهران به اقدامات خشونتآمیز روی آوردند؛ اقدامات خشونت آمیزی که روزبهروز بر بحرانیشدن بیشتر فضای کشور آنهم در شرایط جنگی، دامن میزد. در چنین شرایطی یکی از ضروریترین اقدامات، روشن ساختن اذهان مردم نسبتبه فتنه شکلگرفته و کمک به رفع فضای غبارآلود جامعه بود. در فرهنگ اسلامی و انقلابی ایران، یکی از اصلیترین تریبونها در اطلاعرسانی و آگاهسازی سیاسی، نماز جمعه میباشد. حضرت آیتالله خامنهای بهعنوان اولین خطیب جمعه تهران پس از حوادث 14 اسفند سال 1359، در تاریخ 15اسفند با اشاره به سابقه حرکت منافقین علیه نظام اسلامی و همچنین سخنان بنیصدر در 14 اسفند و اقدامات ساختارشکنانه هواداران وی، از مردم خواستند با تسلط بر اعصاب و احساسات خود، توطئه این عناصر را ناکام گذاشته و با کنترل نفس و احساساتینشدن، از شدتگرفتن اختلافات بپرهیزند و به دشمن اجازه ندهند که موفق به ایجاد اختلاف داخلی شود. «این گروهکهای آمریکایی دو چیز را مدنظر داشتند اول اینکه یک غوغای مصنوعی بهراه انداختند؛ یعنی اینکه کسانی میخواستند جلسه را خراب کنند و دوم ،کسانی را نیز که از قبل نشان کرده بودند زیر باران ضرب و شتم قرار دهند؛ بارها به آنها گفته شد نزنید و زدند، افراد را زندانی کردند ... کارتها و نامها و ورقههایی را به تریبون رساندند تا اسمهایی اعلام شود؛ با وجود اینکه مکرر به آنها توصیه میشد که شعار ندهند شعار میدادند؛ علیه چهرههایی که امام به آنها اظهار اطمینان کرده است، به آنها دل بسته است و آمریکا از آنها میترسد...»
آیتالله خامنهای در خطبههای نماز جمعه، بعد از این حادثه و بهویژه در بهار سال 60، هرجا که فضای جامعه را مملو از غبار نفاق میدیدند لب به سخن میگشودند. بهعنوان نمونه باید به نماز جمعه 18اردیبهشت1360 اشاره کرد. زمانیکه نفاق منافقین به اوج خود رسیده بود و توجهی به هشدار امام درباره کنارگذاشتن اسلحه نکرده بودند و برای شورش مسلحانه آماده میشدند؛ آیتالله خامنهای با اشاره به سخن حضرت علی(ع) درباره منافقین اظهار داشتند: «آنان با مؤمنین حاضر نیستند کنار بیایند و از موارد اختلافشان با مسلمانان بگذرند؛ اما با کافران حاضرند، با فراریان محکوم به اعدام حاضرند بسازند، حاضرند با گروهکهای ضد اسلامی کنار بیایند؛ اما حاضر نیستند با خط اصیل اسلامی توافق کنند، همیشه هم بهانهای دارند. آیا ما باید چشمهای خود را بر این همه احادیث که درباره نفاق است ببندیم؟»
ایشان با اشاره به خواسته مشترک آمریکا، رادیو اسرائیل، بیبیسی و منافقین برای سرنگونی دولت ایران گفتند: «منافق صریحاً نمیگوید درود بر آمریکا ولی در عمل نشان میدهد که زمینهساز کارِ آمریکا است. من سؤال میکنم از این آقایانی که در رأس جریانهای سیاسی برانداز قرار گرفتهاند، در طول مدت این دو سال و چند ماه کدام اعلامیه را علیه جریان متمایل به غرب در این کشور دادند؟ در این کشور کسانی بودند که در رأس پستهای حساسی هم بودند؛ اما همه دانستند که اینها جریانهای آمریکایی و غربی را تعقیب میکنند؛ شما یک اعلامیه بر علیه آنها دادید؟»
پس از اتفاقات 30خرداد1360 و اعلام شورش مسلحانه منافقین علیه انقلاب و عزل بنیصدر و فضای غبار آلود آن زمان، خطیب جمعه تهران در اولین نماز جمعه به بهترین شیوه رسالت آگاهیرسانی خود را انجام دادند و شرایط جامعه و منافقین را برای مردم تبیین کردند. خطبههای نماز جمعه 5تیر1360 با روشنگریهای زیادی برای مردم همراه بود. در اینجا به گزیده بعضی سخنان ایشان اشاره میشود:
«یک حرکت انقلابی عظیم در جامعه بهوجود آمد بر مبنای تشخیص و فکر و آن حرکت عبارت بود از عزل بالاترین مقام اجرایی دولت جمهوری اسلامی. این یک کار بیسابقه است؛ یک جراحی حساس و دقیقی است که در هر جای دنیا میخواست اتفاق بیفتد با خونریزی شدیدی توأم بود؛ اما دست نیرومند انقلاب، این جراحی را به شکلی انجام داد که هیچگونه خونریزی نداشت. ضد انقلاب این را نمیتواند تحمل بکند؛ چهکار میکند؟ سعی میکند جو غوغا و تشنج در جامعه بهوجود بیاورد تا این جراحی موفقیتآمیز را در دنیا، همچنین در داخل کشور ناموفق جلوه بدهد. گروهکهای بدنام و بدسابقه بهعنوان دفاع از عضوی که جراحی شده و بیرون انداخته شده وارد خیابانها میشوند، غوغا بهراه میاندازند، آدم میکشند، شعار ضد اسلام و مسلمین میدهند، با مردمِ بیسلاح روبرو میشوند، جوانهای مؤمن را نشان میکنند و بر روی آنها میریزند و با انواع سلاحهای سرد و گرم شکم میدرند، سر میبرند؛ برای اینکه جو را متشنج کنند. وقتیکه مردم در جو غوغا و تشنج قرار گرفتند، فرصت فکرکردن از آنها گرفته میشود. عدهای درصدد مقابله با غوغا بر میآیند، عدهای از غوغا کناره میگیرند. آن حالتی که اسلام برای مسلمانها میپسندد از بین میرود.»3
خطیب جمعه تهران در ادامه به شکست منافقین بهدلیل حضور مردم در مقابل آنها اشاره میکند: «حضور مردم در صحنه، دشمن را آنقدر ناراحت و عصبانی کرده که میخواهد این حضور را با شکل بدی پایان بدهد؛ اینجاست که ما باید هوشیار باشیم. این گروهکهایی که امروز بهنام دفاع از فلان و بهمان، یا به نام حمایت از خلق، جان مردم را تهدید میکنند، اینها از نظر ملت و از نظر تاریخ و از نظر اسلام محکومند. اولاً با تبلیغات دروغین و اشاعة حرفهای خلاف واقع، مردم را از رسیدن و اندیشیدن به واقعیات و حقایق باز میدارند؛ این ضد اسلام است. ثانیاً با مردم بیپناه روبرو میشوند. ثالثاً به هدفهای قدرتهای استکباری جهانی کمک میکنند. اینها، به شرحی که حالا انشاءاللَه تا حدی که وقت دارم عرض میکنم، خودشان را در تاریخ و در میان کسانی که در آینده هم دربارة این مسائل فکر کنند محکوم میکنند و محکوم کردند. من در این فرصت بهمناسبت اینکه میدانم عدة کثیری از این افراد سادهلوحی که در دام تبلیغات آنها افتادهاند از حقیقت خبر ندارند؛ به گوششان نرسیده است، در این تریبون مقدس دو، سه خطاب میکنم. برای بعضی از این جوانهایی که در رابطه با مسائل هفتة گذشته بوسیلة دستگاههای قضایی بازداشت شدند، مسائل بیان شد متنبه شدند و لذا آزاد هم شدند؛ اما بعضی هم آنچنان تحت تأثیر این تبلیغات، محکم و پابرجا بر جهالت و ضلالت خودشان ایستادند که حتی حاضر نیستند بشنوند و فکر کنند. اینها همانهایی هستند که در قیامت تأسف خواهند خورد و خواهند گفت «لوکنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر»؛ تأسف می خورند که اگر گوش میکردیم و فکر میکردیم امروز در شمار اصحاب دوزخ نبودیم. من خطاب اولم به سران این گروهکهاست، مخصوصاً سران منافقین که نام مجاهدین را بر روی خود نهادهاند.»
آیتالله خامنهای که به همراه بزرگان دینی در زندان ستمشاهی باید با نفاق و دورویی منافقین هم مقابله میکردند و در اصل باید در دو جبهه کفر و نفاق به مبارزه میپرداختند آشنایی جامعی از این جماعت به دست آورده بودند. ایشان با اشاره به شناختی که از منافقین در زندان برای انقلابیون بهدست آمد، سران منافقین را خطاب قرار میدهد:
«من این سران را میشناسم، سوابق آنها را میدانم، ضعفها و خصلتهای روانی آنها را از نزدیک لمس کردم. خود آنها هم میدانند که ما آنها را بهخوبی میشناسیم. من به آنها میگویم شما خودتان را در تاریخ رسوا کردید، زیرا حرفهای خودتان را تخطئه کردید. مگر قرآن نمیگوید «یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء» یعنی ای مردمی که ایمان آوردید دشمنان من و دشمنان خودتان را با خودتان دوست و همپیمان قرار ندهید. مگر شما ادعا نمیکنید که تابع قرآنید؟ چرا شما با گروههای ضد خدا همدست و همپیمان میشوید؟ برای خاطر خوشکردن دل پیکار و فدایی و دمکرات حاضرید دل جوان پاسدار را بشکافید. نشنیدید که در راهپیمایی دیروز مهاباد دمکراتها چه جنایتی کردند؟ یک پاسدار شهید مهابادی جنازهاش بوسیلة مردم تشییع میشد و مردم بر علیه دمکراتها شعار میدادند. احزاب وابسته به دمکرات، از روی پشت بامهای شهر مهاباد تشییعکنندگان را به رگبار بستند؛ چند نفر کشته شدند. اینهایند آن کسانی که شما با آنها همپیمان و دوست هستید. ای آقایان سران مجاهدین! این برخلاف قرآن نیست؟ شما با پیکاریها و با چریکهای فدایی خلق که سلاح به دست میگیرند و علناً و صریحاً ضد اسلام حرکت میکنند در این جریانات اخیر دوست و همپیمان شدید. این بر خلاف آیة «یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء» نیست؟ تاریخ شما را محکوم میکند. حالا شما بهفرض چهارتا جوان خردسال سادهلوح را فریب دادید؛ برای همیشه و برای همة مردم که این فریب ممکن نیست. شما خیال میکنید بهعنوان یک گروه انقلابىِ اسلامی در تاریخ میمانید؟ اشتباه کردید، کورخواندید، شما بهعنوان یک گروه منافق که ادعای اسلام میکند اما برخلاف صریح آیة قرآن رفتار میکند در تاریخ ثبت میشوید. ثانیاً شما علیرغم ادعای مسلمانی از روشهای غیر اسلامی استفاده میکنید. روش اسلامی بحث و موعظه است؛ روش اسلامی نصیحت و توصیة به خیر است؛ روش اسلامی ریختن در خیابان و کشتن دختر و پسر مسلمان نیست. چرا شما با روشهای غیر اسلامی عمل میکنید و علناً میگویید ما با اجازة ملت ایران میخواهیم مقاومت کنیم. با اجازة ملت ایران در مقابل کی میخواهید مقاومت کنید؟ در مقابل ملت ایران؟ آیا این حکومت مطابق با محبت و عشق این ملت نیست؟ این حکومت مردمی نیست؟ این حکومت و این مجلس شورای اسلامی را همین مردم سرِ کار نیاوردند؟ امام امت در قطرهقطره خون دل این مردم و خونی که در رگهای این مردم جاری است نفوذ و تأثیر محبتآمیز ندارد؟ شما در مقابل امت و امام قیام میکنید، آنوقت از ملت اجازه میخواهید؟ شما با کی میجنگید و بهنفع کی میجنگید؟ چرا در مقابل جمهوری اسلامی که با شرق و غرب و قدرتهای بزرگ در افتاده مقاومت میکنید؟ آن آقای یاوهگویی که امر به مقاومت میکند و شما که بهبهانة حرف او به خیابانها میآیید، شیشههای مغازهها را میشکنید و جوان و دختر و پسر را با تیغ موکتبُری شکم میدرید و سر میبرید، شما بر طبق چه معیار اسلامی حرکت میکنید؟ ثالثاً شما میگفتید ما یک گروه مترقی و انقلابی هستیم و با این شعار با چیزی که اسمش را ارتجاع میگذارید میجنگیدید. من از شما سؤال میکنم، آیا گروههای انقلابی مسلمان و غیر مسلمان ادعای انقلابیگری را از شما باور میکنند درحالیکه شما با جناح و جریان گرایشدار به غرب و وابستة به غرب اینهمه لاف دوستی و محبت میزنید؟ با تودههای انقلابی مردم در میافتید، با جوانهای انقلابیای که در مرزها جانشان را دارند در راه خدا میدهند در میافتید، بهحساب و بهنفع جریان متمایل به غرب اسم خودتان را میگذارید انقلابی؟ از شما کسی باور نخواهد کرد.»
منافقین در مبارزه غیرمنطقی خود علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، طرفداران خود را توجیه میکردند که مبارزه آنها علیه ارتجاع است. منظور منافقین از ارتجاع، رهبران دینی و حکومت اسلامی بود. امام جمعه تهران به این مسئله اشاره کرده و میگوید: «رابعاً شما با این دولت و حکومت که در میافتید هیچ بهانهای ندارید، لذا میگویید با ارتجاع در افتادهایم. اگر بهانة دیگری داشتید، اگر خیانتی دیده بودید، اگر فسادی دیده بودید، اگر سوء استفادهای در رهبران و سران این جمهوری دیده بودید آن را صد برابر بزرگ میکردید، اما ندیدید. میخواهید به میل اربابانتان با حکومت بجنگید؛ بهانه میخواهید، بهانه ارتجاع را میآورید. کجای این حکومت ارتجاع است؟ ارتجاع با منطق کی؟ آیا ارتجاع با منطق اسلام؟ یا ارتجاع با منطق کمونیسم؟ ارتجاع با منطق اسلام یعنی رجوعکردن از اسلام به کفر، این معنی ارتجاع است. ارتجاع در منطق اسلام یعنی ارتداد؛ «ذلک بانهم آمنوا ثم کفروا» این ارتجاع است که اول انسان به خدا ایمان بیاورد بعد کفر بورزد، این را میگویند ارتجاع. خب ببینید شما مرتجعید با این حساب یا دولت جمهوری اسلامی؟ دولت جمهوری اسلامی دارد به سوی هدفهای اسلامی با سرعت پیش میرود، شما هستید که بعد از آنی که از پدر و مادرهای مسلمانی متولد شدید به طرف کفر رفتید. کتابهای شما در دست است، مبانی مارکسیستی و الحادی و کفرآمیز در حرفها و کتابها و عمل شما مشهود است؛ شما مرتجعید، شما مرتدید؛ شما هستید که در زندان و در خارج زندان بارها و بارها دوریتان از اسلام بر عناصر مبارز انقلابی مسلمان ثابت شد. بهانة ارتجاع را به دست میگیرید که با جمهوری اسلامی بجنگید؟ اشتباه کردید، کورخواندید؛ این شواهد محکومیت شماست که همة دنیا و همة تاریخ در آینده به اینها خواهند رسید. شما نامتان هم در تاریخ نمیماند، اما اگر بماند با لعن و نفرین همگانی خواهد ماند؛ برای خاطر اینکه یک انقلابی با اینهمه خونِ دل پیروز شد و امامی و رهبری با چهرة استثنائی در تاریخ ما این انقلاب را هدایت کرد و امتی با این رشادت و این از خود گذشتگی، پایههای این انقلاب را با همة موجودی خودش مستحکم کرد. آن وقت شما چهارنفر خودخواهِ جاهلِ جاهطلبِ پرمدعا آمدید و میخواهید محصول این همه تلاش و کوشش را مورد تهدید قرار بدهید و مزاحمت میکنید و ایذاء میکنید، تاریخ به شما لعن و نفرین خواهد فرستاد، مطمئن باشید.»4
ابوالفضل روکی
ارجاعات:
- صحیفه امامخمینی(ره)، جلد ۱۲، صفحه ۱۱۶.
- یادگاری از امام، محمدمهدی اسلامی؛ تارنمای دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای، تهران، 26دی1388.
- روزنامه جمهوری اسلامی، 19اردیبهشت1360، ص8.
- روزنامه جمهوری اسلامی، 6تیر1360، ص 8.