يوسف مرحبا يكي از چهرههاي برجسته انقلاب امسال به عنوان شهيد شاخص سازمان بسيج حقوقدانان معرفي شد.
شهيد مرحبا در دوران حكومت طاغوت مبارزي شجاع و فعال بود و با پيروزي انقلاب همين روحيه را حفظ كرد و در كنار فعاليتهاي انقلابي و مجاهدانهاش به عنوان معلم قرآن و معارف ديني و اسلامي هم شناخته ميشد. در ادامه در گفتوگو با خانواده و همرزمان شهيد معلم «يوسف مرحبا» نگاهي به دوران مبارزاتي و فعاليتهاي علمي و فرهنگي او مياندازيم.
قبولي در دانشگاه فردوسي
شهرستان آستارا در شمال غرب ايران جايي است كه يوسف مرحبا در آنجا متولد ميشود و خيلي زود استعداد بالايش در درس و دانش را نشان ميدهد. او براي افزايش بنيه علمي و بروز توانايي شگفتانگيز خود با قبولي در رشته فقه و مباني حقوق اسلامي دانشگاه فردوسي مشهد و با بهره جستن از حضور استاداني همچون علامه محمدتقي جعفري در كمتر از چهار سال موفق به اخذ مدرك كارشناسي ميشود.
سرهنگ پاسدار محمدعلي عليزاده فرمانده سپاه شهرستان آستارا با بيان خاطراتي از اين شهيد، تعريف ميكند: قبل از انقلاب از مبارزان انقلابي و از يك خانواده مذهبي، ديندار و متدين پا به عرصه مسائل سياسي در شهرستان آستارا گذاشت و دانشجوي رتبه برتر دانشگاه فردوسي مشهد شد. قبل از پيروزي انقلاب در كارهاي ديني و فعاليتهاي مذهبي فعاليت داشت و از همان زمان رساله امام و كتابهاي ديني را مطالعه ميكرد و در سطح شهرش گسترش ميداد. شهيد مرحبا پس از گذراندن خدمت سربازي در شهر اردبيل در دانشسرا و سپس در دبيرستان به تدريس قرآن و عربي ميپردازد. در زادگاهش نوجوانان و جوانان را در مغازهاي كه متعلق به يكي از بستگانش بود جمع ميكرد و براي آنها از ظلم و جور رژيم طاغوت ميگفت و در مسجد جامع آستارا به تدريس قرآن كريم ميپرداخت.
خانم معانيپور همسر شهيد با مرور خاطرات آن روزها اينگونه بيان ميكند: شهيد كتابهاي بسياري داشت كه بسياري از آنها آن زمان قاچاق بودند. كتابهايي مثل رساله امام خميني و فاطمه فاطمه است و كتابهاي ممنوعه ديگر را در خانه داشت و مطالعه ميكرد و ديگران را هم براي خواندنشان تشويق ميكرد. چون ساواك آقا يوسف را تعقيب ميكرد ما ميترسيديم و با مادرم كتابها را در حياط قايم ميكرديم و رويشان گلدان ميگذاشتيم. دو سال در اردبيل بوديم و بعد از دو سال دوباره به آستارا برگشتيم و در آموزش و پرورش استخدام شد و در دانشسراي مقدماتي هم تدريس ميكرد.
نگارش دو كتاب
او در ادامه فعاليتهاي فرهنگياش دو كتاب با نامهاي «قرآن در اسلام» و «اصول اعتقادات اسلام» نوشت كه كتاب دوم به علت شهادتش نيمه تمام ماند. سيد كاظم سيدي از دوستان شهيد درباره دانش شهيد ميگويد: يوسف محصلي ساعي و كوشا بود كه در علوم قرآني، زبان و ادبيات عرب تبحر خاصي داشت. از معلماني بود كه تعصب خاصي به رشته خودش و اسلام داشت. شاگردانش او را دوست داشتند و با عشق و علاقه زيادي در كلاسهايش حاضر ميشدند. غلامرضا مرحبا فرزند شهيد كارهاي فرهنگي پدرش را چنين بيان ميكند: كتاب «اصول اعتقادات در اسلام» با شهادت پدرم نيمه تمام ماند. البته قسمت اعظم كتاب نوشته شده بود و بعدها بنياد شهيد استان اين كتاب را براي بررسي و تكميل از ما گرفت كه متأسفانه نه كتاب تكميل شد و نه آن را به ما برگرداندند. چنين كتابهايي در زمان حكومت پهلوي ممنوع بودند و اگر در خانه كسي كتابهاي مذهبي و مربوط به ماركسيستها پيدا ميكردند مجازاتهاي سختي برايشان در نظر ميگرفتند. آن زمان ما چيزي جز اين كتابها و نوارهاي سخنراني امام و اعلاميهها و رساله امام نداشتيم. خانهها تلفن نداشت و پدربزرگم در روستا بود و پيغام فرستاد كه كتابهاي پدرم را به روستا منتقل كنيم تا او در باغچه مخفي كند كه اگر مشكلي پيش آمد و براي بازرسي خانهمان آمدند دستشان به كتابها نرسد. با وجود اينكه پدرم يك شخص مذهبي بود ولي در مورد بقيه مكاتب كه آن زمان بحثشان داغ بود مطالعات بسيار عميقي داشت كه آنها از نظر فكر و بيان و منطق در مقابل پدر حرفي براي گفتن نداشتند. درست است كه پدرم بعد از انقلاب فرمانده سپاه، فرمانده عمليات و نماينده حاكم شرع شد ولي در اصل معلم قرآن و معارف اسلامي بود و دشمنان هم به همين دليل او را به شهادت رساندند.
تأكيد بر نماز
با پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل سپاه پاسداران نقش يوسف مرحبا كه به عنوان مبارزي برجسته در زادگاهش تبديل شده برجستهتر ميشود. او و دوستان همرزمش پس از تاسيس حزب جمهوري اسلامي، سپاه پاسداران اين شهرستان را پايهريزي ميكنند و به عنوان فرمانده عمليات به فعاليت ميپردازد و با هدايت و راهنماييهاي او برادرانش نيز در اين نهاد انقلابي همكاري ميكنند.
شاپور مرحبا برادر شهيد بيان ميكند: شهيد مرحبا در زمان دانشجويي و هنگام نوشتن پاياننامه وقتي كه استادش ميخواهد به او نمره بدهد يوسف را با عنوان پرفسور مورد خطاب قرار ميدهد. يوسف از نظر فقه و مباني اسلام فرد دانشمندي بود. قبل از انقلاب رساله حضرت امام را به همه دوستان، آشنايان ميداد تا آنها با انديشههاي امام آشنا شوند و باعث شد همه ما در آن زمان مقلد حضرت امام شويم. چهار برادر در سپاه لباس مقدس پاسداري را به تن كرديم و يكي از بنيانگذاران سپاه در منطقه بوديم و در جهت پاسداري و حراست از نظام شب و روز سر از پا نميشناختيم. شهيد به دو چيز خيلي تكيه داشت. نخست آنكه ميگفت در مكتب ما اگر رهبر و اسلام نباشد تن و جان من ارزش ندارد. ديگر اينكه به نماز خيلي اهميت ميداد و بيشتر مواقع در صف اول نماز جماعت ميايستاد. بعضي اوقات هم كه در خانه جمع بوديم ميگفت نماز را به جماعت بخوانيم.
دختر شهيد نيز با اشاره بر تأكيد پدرش بر نماز اظهار ميكند: اولين چيزي كه پدرم به آن تأكيد ميكرد نماز بود. از خانواده هم شنيدهام كه در نماز، شهادت را از خدا ميخواست و آرزو داشت روزي به اين مقام و سعادت برسد. در زمان تحركات منافقين با شجاعت تمام و بصيرت به امر ولايت مطلقه فقيه در چند جبهه فرهنگي، سياسي و نظامي به مبارزه و رويارويي مستقيم با جبهه باطل پرداخت و خاري در چشم دشمنان بود.
طرح براي ترور
با شروع جنگ داوطلبانه به جبههها نبرد اعزام ميشود. او در زمان حضورش در جبهه كه فرماندهي گردان را به عهده دارد ضمن برگزاري كلاسهاي عقيدتي و سياسي محفل قرآني را هم برپا ميكرد و خود به عنوان مربي به تعليم قرآن ميپرداخت. براتعلي فوائيدي از همرزمان شهيد ميگويد: از هر فرصتي استفاده ميكردم و خودم را با ابتداييترين وسيله به شهيد مرحبا ميرساندم تا بيشتر از صحبتها و مباحثش استفاده كنم. چون احساس ميكردم تحول ديگري در من ايجاد شده و گمشدهاي را پيدا كردهام.
پس از حضور پررنگ در فعاليتهاي انقلابي شهيد مرحبا به عنوان نماينده حاكم شرع آستارا منصوب ميشود و همزمان در سنگر آموزش و پرورش و سپاه پاسداران هم به جمهوري اسلامي خدمت ميكند و در اين مدت به روشنگري و برملا كردن توطئههاي گروههاي معاند و ضدانقلاب به ويژه منافقين و تودهايها ميپردازد. سردمداران آنها را به مبارزه فرا ميخواند اما هيچ يك جرئت قرار گرفتن مقابل او را ندارند و سعي ميكنند با طراحي نقشه ترور، او را از مقابل خود بردارند. اين حقوقدان شهيد پس از بازگشت از جبهه خدماتش را به انقلاب بيشتر ميكند و با فعاليتهاي شبانهروزش نيروهاي انقلاب را سردرگم ميكند و آنها كه او را خطري بزرگ ميبينند، نقشه ترور او را طراحي ميكنند.
احمد سياوشيپور رئيس كل دادگستري استان گيلان تعريف ميكند: در روزهاي پايهگذاري سپاه در كشور، شهيد در شهرستان آستارا سپاه پاسداران را ايجاد كرد و به عنوان فرمانده مشغول به كار شد. در اوايل انقلاب كه گروهكها جولانگاهي براي بحثها داشتند و با انقلاب نوپاي انقلاب اسلامي مقابله ميكردند ايشان يكي از كساني بود كه با اين افراد مقابله و بحث ميكرد. در فعاليتهاي علمي و انقلابي بسيار شاخص بود و در آن زمان سدي محكم در مقابل منافقين، گروهكها و كمونيستها بود. آنها به همين دليل تصميم به ترور اين شخصيت گرفتند. يك بار در تاريخ 20/5/1360 به اتفاق برادرش او را مورد ترور قرار دادند و مجروح كردند كه با مقاومت شهيد و با دفاع از خود منافقين پا به فرار ميگذارند و متواري ميشوند.
شهادت با سه گلوله
منافقين كه در اجراي نقشه خود با ناكامي مواجه شدهاند به دنبال راه ديگري براي از ميان برداشتن يوسف مرحبا برميدارند. چندين روز پس از ترور ناموفقشان، نقشهشوم ديگري را طراحي ميكنند و او در اول شهريور سال 1360 در حاليكه از جلسه شوراي امتحانات آموزش و پرورش برميگشت توسط يكي از اعضاي سازمان منافقين از ناحيه قلب، سر و دست هدف گلوله قرار ميگيرد و به شهادت ميرسد.
همسر شهيد اشاره ميكند كه آن روز صبح شهيد به دليل دعوت در جلسه اداره آموزش و پرورش ديرتر از روزهاي ديگر از خانه خارج شد. حجت فكريان همرزم شهيد درباره آن روز ميگويد: آن روز پيش من آمد و گفت من به دادگاه انقلاب ميروم. از من خداحافظي كرد و رفت. 10 دقيقه بيشتر نگذشته بود كه صداي شليك به گوش رسيد و گفتند يوسف را ترور كردهاند.
سرهنگ پاسدار خليل توشه از همرزمان شهيد اتفاقات اولين روز شهريور سال 60 را چنين روايت ميكند: چون ايشان نماينده دادستان و حاكم شرع بود در تمام جلسات شهرستان شركت ميكرد. ايشان پس از جلسه ميخواست به صورت پياده به دادسرا برود كه در حدفاصل آموزش و پرورش تا دادسرا مورد هجوم مسلحانه منافقين قرار ميگيرد و ترور ميشود. از نحوه ترور شهيد مشخص است منافقين نقشههاي زيادي براي ترور او داشتند. آنها سر راه شهيد مرحبا چوبي را سر راهش قرار ميدهند و وقتي شهيد از ماشين پياده ميشود او را ترور ميكنند. وقتي منافقين به سمت مرحبا شليك ميكنند هنگام فرار دوباره به عقب برميگردند و وقتي بدن نيمهجانش را ميبينند تير خلاصي را به سمتش شليك ميكنند. در اين فاصله بچههاي سپاه از راه ميرسند و زماني كه ميخواهند فرد تروركننده را بگيرند فرار ميكند و چندين تيراندازي هم صورت ميگيرد. بعد از چند روز تعقيب و گريز شخص تروركننده را بازداشت ميكنند و به سزاي اعمالش ميرسانند. شهيد مرحبا از سرمايههاي اين نظام بود و چون دشمنان از بودن چنين شخصي غبطه ميخوردند سعي ميكردند او را بيشتر در تنگنا قرار بدهند. آخر سر هم از طرف منافقين مورد حمله قرار گرفت. شهيد يوسف مرحبا مجاهدي خستگيناپذير و معلمي مهربان بود كه در راه مبارزه و علم از هيچ تلاشي فروگذار نكرد و تا آخرين لحظه در چندين جبهه مشغول به خدمت بود. اين حقوقدان شهيد كه امسال به عنوان شهيد شاخص بسيج حقوقدانان كشور انتخاب شده است، به گواه دوستان و همرزمانش تلاش بسياري در جهت آگاهي و پويايي سربازان انقلاب اسلامي و اعتلاي جبهه سياسي و فرهنگي انقلاب انجام داد و سرانجام همه هستياش را بر سر آرمانها و اعتقاداتش گذاشت و به شهادت رسيد.
منبع: روزنامه جوان
نویسنده: احمد محمدتبريزي