معرفی شکنجه گران منافقین -2

علی خلخالی شاندیز با نام مستعار علی شمس

شکنجه گر- زندانبان

Khalkhali1

 

نامبرده قبل از انقلاب هوادار منافقین بوده و در تیرماه 1360 متواری و نهایتاً به فرانسه می رود. یکی از فرزندانش به نام جلیل از اعضای تیم تروریستی اعزامی به مشهد بوده که پس از اقدام تروریستی و حمله با نارنجک به صفوف مردمی که سالگرد انقلاب را در 22 بهمن برگزار می کردند که در آن دهها نفر از مردم کشته و مجروح شدند که سرانجام به سزای عمل ننگین کشتار بی گناهان می رسد و طی درگیری کشته می شود. علی خلخالی با این سابقه درخشان از سال 1374 به عضویت شورای ملی مقاومت در می آید. وی از عناصر سطح پائین بوده، لکن بعلت سرسپردگی به رجوی و قبول پستی و دنائت بیش از حد، رده اش ارتقاء یافته است. فردی بی اراده و دارای کمبودهای شخصیتی است. وی از مسئولین و شکنجه گران زندانهای مجاهدین در اشرف است.

در مقطعی بعد از عملیات مرصاد از سازمان بریده و به همراه خانواده اش به اروپا می رود که پس از مدتی دوباره به مجاهدین وصل و به عراق می رود. لکن اکثر اعضای خانواده اش از جمله همسرش از رفتن به عراق امتناع نمودند. در عملیات کردکشی(مروارید) شرکت فعال داشته است. وی مدتی دچار جنون شده بود، مدتی با هیچ کس حرف نمی زد ولی به یک باره با همه سلام و علیک می کند و همه را می بوسد و یک روز با همه پرخاش می کند و بی جهت به افراد می پرد و ایجاد درگیری می کند.

همسر و فرزندان علی خلخالی، بعلت عدم همراهی با وی در اعزام مجدد به عراق توسط مجاهدین شدیداً تحت فشار قرار گرفته اند و مشکلات متعددی از نظر صنفی در کشور نروژ برای آنها بوجود آورده اند. خلخالی در ارتباطات خانوادگی به شدت دگم و خودرأی بوده و همیشه خانواده از دستش در عذاب بودند و هیچ نظر و حرفی را مخالف نظر خودش نمی پذیرفت. وی خانواده اش را تحت فشار گذاشته بود که به عراق بروند و در مناسبات قرار بگیرند که همسر و فرزندانش نپذیرفته بودند.

وی تحت مسئولیت محمد سادات دربندی و در قسمت قضایی کار می کند و در زندان از نگهبانان خشن و بی وجدان است. وی در پروژه سرکوب نیروهای مسئله دار تحت نام جمع آوری نفوذی های سال 73 به شدت فعال بوده و از نیروهای فالانژ و سرکوبگر تشکیلات به حساب می آید.

او در دادگاه های مختلفی به عنوان نگهبان و محافظ متهمین شرکت می کند. در برخی دادگاه ها هم به عنوان قاضی کمکی شرکت می کند.

وی زمانی در پاکستان بوده که آنجا نیز فردی بسیار عصبی و پرخاشگر بوده است و حتی با نیروهای جدید و تازه وارد به مجاهدین هم بد رفتاری می کرده که بعدها در اشرف و در زندان نیز پرخاشگری و حالت عصبی اش شدت گرفته است. در زندان برخوردهای بسیار بدی با متهمین داشته است. مثلاً غذا را جلوی زندانی پرت می کند و فحش و بد و بیراه می دهد. هنگامی که زندانی را برای بازجویی می برد آنچنان دستبند را محکم به دست زندانی می بست که زندانی احساس می کند شریان هایش قطع شده است و وقتی زندانی ها اعتراض می کردند با شدت عمل و حرفهای رکیک از جانب وی روبرو می شدند.

در حال حاضر وی پیرمردی ضعیف، مریض روحی، روانی و افسرده است. وی عصبانی است و سریع جوش می آورد. مدتی مسئول قبرستان مروارید بود. وی در نشستها موضع دفاع از سازمان داشت ولی مشخص بود توسری خورده و مسئله دار است و ماندنش با سازمان از سر لاعلاجی است که اگر سازمان را ترک کند سر پیری و ضعف جسمانی چگونه خود را اداره کند. الان حرکات و رفتارش حاکی از تناقضش دارد.

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31