معرفی دو شهید ترور به عنوان شهدای شاخص بسیج درسال 1393

Shaohada Terror شهیدان فوزیه شیردل و مولوی مصطفی جنگی زهی در حالی به عنوان شهدای شاخص بسیج در سال 1393 انتخاب شدند که هردو توسط گروه های تروریستی معاند نظام جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند.

آنچه در زیر می‌خوانید، گوشه‌هایی از زندگینامه و خصوصیات این شهیدان است:

فوزیه شیردل؛ قهرمان ۱۶ ساله پاوه

در اتاقش عکسی از حضرت امام خمینی(ره) را به دیوار آویزان کرده بود، خیلی‌ها به او می‌گفتند اگر رئیس بیمارستان عکس را ببیند، برخورد بدی خواهد کرد، اما او عکس را پایین نیاورده بود.

شهید فوزیه شیردل در سال 1338 در شهر کرمانشاه در خانواده‌ای متدین و مومن به دنیا آمد.

پس از طی دوران طفولیت در سن 7 سالگی به مدرسه رفت و از آنجا که در خانواده‌ای مذهبی رشد یافته بود، به نماز خواندن و روزه گرفتن بسیار پایبند بود. دوران ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و پس از اخذ مدرک سیکل وارد بهداری شد.

پس از گذشت 3 سال از خدمت در بهداری کرمانشاه و کسب تجربیات فراوان، به پاوه منتقل و در بیمارستان آنجا به عنوان بهیار مشغول به خدمت شد.

در سال 1357 همزمان با اوج‌گیری مبارزات علیه رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی، به خاطر حمایت از انقلاب و امام خمینی (ره) بارها با رئیس بیمارستان درگیر شده بود.

در همین زمینه یکی از دوستان و همکارانش نقل می‌کند: «فوزیه در بیمارستان با صدای بلند اعلام می‌کرد که من پیرو خط امام هستم؛ آن زمان، همه از ناجوانمردی و حمله‌های وحشیانه دموکرات‌ها و ضدانقلاب می ترسیدند ولی فوزیه دل شیر داشت. خیلی به امام خمینی (ره) علاقه داشت و عکس ایشان را بر روی دیوار اتاقش نصب کرده بود. دیگران می‌گفتند اگر ضد انقلاب‌ها پی‌ببرند که عکس امام را به دیوار اطاقت زده‌ای حساب همه‌مان را می‌رسند. اما او می‌خندید و می‌گفت:«ضد انقلاب هیچ غلطی نمی‌تواند بکند.»

سرانجام وی در روز بیست و پنجم مرداد 1358 در جریان حمله گروهک‌ ضد انقلاب دموکرات به بهداری پاوه و محاصره بهداری و در حالی  که مشغول کمک به یاران شهید دکتر مصطفی چمران در راهنمایی هلی‌کوپتر برای فرود در بهداری پاوه بود، مورد اصابت گلوله دموکرات‌ها قرار گرفت و پس از گذشت 16 ساعت و خونریزی فراوان به درجه رفیع شهادت نائل گشت و در گلزار شهدای باغ فردوس استان کرمانشاه آرام گرفت.

به روایت خواهر

Shirdelدر اتاقش عکسی از حضرت امام خمینی (ره) را قاب شده به دیوار آویزان کرده بود، خیلی‌ها به او می‌گفتند اگر رئیس بیمارستان عکس را ببیند، برخورد بدی را با او خواهد کرد، اما او عکس را پایین نیاورده بود.

یک روز رئیس بیمارستان -دکتر عارفی- که بعدها به خارج از کشور متواری شد برای سرکشی به اتاق‌ها آمد و متوجه قاب عکس امام بر روی دیوار اتاق فوزیه شد و با عصبانیت دستور داد که عکس را از روی دیوار بردارد. اما فوزیه گفته بود: اتاق متعلق به من است و هر عکسی را که بخواهم در آن آویزان می‌کنم.

رئیس بیمارستان هم فوزیه را تهدید به کسر یک ماه از حقوقش کرده بود. اما فوزیه حرفش یک کلام بود: اگر اخراج هم بشوم عکس را از روی دیوار پایین نمی‌آورم.

وقتی هم که مدرسه می‌رفت چند بار به خاطر حجاب اسلامی‌اش از طرف مدیر مدرسه تنبیه و توبیخ شده بود اما خم به ابرو نمی‌آورد. هیچ وقت زیر بار حرف زور نمی رفت و در اکثر راهپیمایی‌ها هم با حجاب اسلامی پا به پای مردان و زنان دیگر شرکت می‌کرد.

به روایت شهید چمران

خداوندا! چه منظره‌ای داشت این خانه پاسداران، چه دردناک! گویی صحرای محشر است! افراد مسلح و غیر مسلح در پشت به انتظار کمک نشسته بودند. آثار غم و درد بر همه چهره‌ها سایه افکنده بود.

دختر پرستاری که پهلویش هدف گلوله دشمن قرار گرفته بود خون لباس سفیدش را گلگون کرده بود، 16 ساعت مانده بود و خون از بدنش می رفت و پاسداران هم که کاری از دستشان بر نمی آمد گریه می کردند...

... این فرشته بی‌گناه ساعاتی بعد، در میان شیون و ضجه‌ زدن‌ها جان به جان آفرین تسلیم کرد.

هلی کوپتر ساعت ۴ بعدازظهر در محل معین بر زمین نشست.

رگبار گلوله دشمن از هر طرف باریدن گرفت و ما به سرعت مشغول تخلیه آب و نان و خرما و مهمات مختلفی شدیم که تیمسار فلاحی برای ما فرستاده بود.

از طرف دیگر عده‌ای نیز کشته‌ها و مجروحین را از داخل بهداری حمل کرده و سوار هلی‌کوپتر می‌نمودند.

هرکس هر کاری می‌کرد، عده‌ای به تیراندازی دشمن پاسخ می‌گفتند و عده‌ای مجروحین و شهدا از جمله شهید فوزیه شیردل را سوار هلی‌کوپتر می‌کردند.

همه چیز آماده شد و هلی‌کوپتر صعود کرد. اما از روی اضطراب رگبار گلوله‌ها خلبان که می‌خواست هرچه زودتر اوج بگیرد، کنترل خود را از دست داد و پروانه هلی کوپتر با تپه جنوبی تصادف کرد و شکست و تعادل خود را از دست داد.

درست در کنار انبار مهمات و مواد انفجاری که تازه تخلیه شده بود، محصور شد.

پره‌‌های شکسته شده همچنان با دیوار عمارت بهداری اصابت می کردند و کابین خلبان متلاشی شده بود و جسد نیمه‌جان دو خلبان آن به بیرون آویزان شده بود.

مجروحین داخل هلی‌کوپتر همه شهید شده بودند و از همه غم‌انگیزتر جسد همان دختر پرستاری بود که گلوله پهلویش را شکافته و بعد از ۱۶ ساعت خون‌ریزی بدرود حیات گفته بود.

پایش در داخل هلی‌کوپتر و بدنش با روپوش سفید خونین از هلی‌کوپتر آویزان شده بود و دستهای آویزانش بر روی خاک کشیده می‌شد.

مولوی مصطفی جنگی زهی؛ خونی که در راه مبارزه با وهابیت ریخت

او در جایگاه امام جمعه شهرستان راسک فرمانده دسته رزمی بسیج بود و معتقد بود که یک بسیجی باید همواره مطیع فرمان ولی امر باشد و بر بصیرت مردم منطقه بسیار تاکید می‌کرد.

مولوی شهید مصطفی جنگی زهی فرزند احمد در 16 مرداد 1333 در روستای تیغ آب پشامگ از تواب شهر راسک شهرستان سرباز به دنیا آمد.

وی تحصیلات ابتدایی خود را نزد پدرش گذراند و با علاقه‌ای که به تحصیل علوم دینی داشت، برای ادامه تحصیل به پاکستان رفته و پس از کسب مدرک مولویت در بازگشت به ایران جهت انجام خدمت سربازی اقدام نمود و دوران سربازی‌اش را در ژاندارمری گذراند.

Jangizehi123از جمله فعالیت‌های وی، تدریس دروس عقیدتی در پایگاه‌های بسیج، اعم از مساجد و ادارات بود و همچنین در مراسمات مختلف ملی و مذهبی به ایراد سخن می‌پرداخت.

مولوی مصطفی به جهت بلاغت در سخن و هدایتگری مردم، در سال 1389 از طرف نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنت به سمت امامت جمعه دائم مسجدالخضراء راسک منسوب گردید. ایشان مدتی نیز به عنوان امام جمعه موقت مسجد ابوبکر ایرانشهر منسوب بوده است.

سرانجام پس از عمری تلاش در راه اعتلای دین مبین اسلام و شکوفایی آرمان‌های نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در روز جمعه مورخ سی‌ام دی‌ماه 1390 پس از اقامه نماز پر فضیلت جمعه، در مسیر بازگشت به منزل، همراه با شهید خاکساری توسط ایادی استکبار و وهابیت به فیض عظیم شهادت نایل آمد. روحش شاد و یادش گرامی باد.

مولوی شهید جنگی زهی چه کرد که شهید شد؟

مولوی جنگی‌زهی بارها علی‌رغم تهدیدهای گروه‌های مختلف وهابی در سیستان و بلوچستان و خارج از کشور اعلام کرده بود که شهادت را در راه انقلاب اسلامی یک افتخار بزرگ برای خود می‌داند و از افشاگری درباره وهابیت و عوامل ضد وحدت در سیستان و بلوچستان کوتاه نخواهد آمد.

وی حتی پس از ربودن پسرش به دست عوامل وهابی نیز حاضر به کوتاه آمدن در دفاع از انقلاب اسلامی نشد.

در عین حال، سخنرانی‌های مولوی جنگی زهی تنها به افشاگری در مورد وهابیت و گروهک ریگی محدود نبود و ایشان افشاگری درباره آل سعود و آل خلیفه را نیز جزو وظایف علمای اهل سنت در ایران می‌دانست.

مولوی جنگی زهی در دوران فعالیت شهید شوشتری در سیستان و بلوچستان رابطه نزدیکی با این شهید برقرار کرده بود و با وی در مناطق مختلف بلوچستان از جمله سرباز و راسک و پیشین- محل شهادت شهید شوشتری- همکاری‌های گسترده‌ای داشت.

وی از منادیان فعال وحدت شیعی و سنی در جنوب شرق بود و تنها راه حفظ وحدت در سیستان و بلوچستان را اطاعت کامل از رهبری می‌دانست.

او در آخرین مصاحبه خود قبل از شهادت نیز گفته بود که «اطاعت از رهبری در نزد اهل سنت یک واجب شرعی است.»

همچنین در یکی از سخنرانی‌هایش گفته بود: «امروز ما رهبری داریم که بر همه‌چیز آگاه است و مسائل سیاسی منطقه را به خوبی رصد می‌کند و همین آگاهی امام خامنه‌ای است که ما را از شر شیاطین حفظ کرده است.»

شهید جنگی زهی همچنین در برخی سخنرانی‌های خود در مورد انتخابات، نسبت به طراحی دشمن برای کمرنگ کردن حضور مردم در انتخابات هشدار داده بود و حضور در انتخابات را برای اهل سنت به عنوان یک واجب دینی تبلیغ می‌کرد.

وی تاکید داشت: «از آنجایی که هم امام راحل(ره) و هم مقام معظم رهبری به عنوان ولی امر مسلمین بر شرکت آحاد مردم در صحنه‌های سیاسی- اجتماعی از جمله انتخابات تاکید داشته و دارند، لذا این امر تکلیفی بر دوش همه ملت بزرگ ایران اسلامی است.»

نکته جالب اینکه مولوی جنگی زهی همواره خود را یک بسیجی برای نظام معرفی می‌کرد و با وجود اشتغالات فراوان از جمله امام جمعه بودن و تربیت طلاب دینی و تدریس در حوزه‌های علمیه، فرمانده یکی از پایگاه‌های مقاومت بسیج شهرستان راسک بود و خود شخصا برای جذب جوانان اهل سنت منطقه به بسیج فعالیت می‌کرد.

او در جایگاه امام جمعه شهرستان راسک فرمانده دسته رزمی بسیج بود و معتقد بود که یک بسیجی باید همواره مطیع فرمان ولی امر باشد و بر بصیرت مردم منطقه بسیار تاکید می‌کرد.

یکی از نزدیکان و شاگردان مولوی جنگی زهی بیان داشته است: «وصیت این روحانی شهید، اطاعت از ولایت فقیه و وفاداری به نظام اسلامی بود و همواره طلاب اهل سنت را در مورد وفاداری به جمهوری اسلامی به عنوان پرچم‌دار بیداری اسلامی در جهان توصیه می‌کرد.»


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31