مبادا از شهادتم ناراحت شوید

Khatere22خودش را فدای انقلاب کرد

زمانی که او در جبهه بود ما در روستا ساکن بودیم. برای آخرین بار با لباس نظامی ارتش آمده بود. بدون اینکه به ما خبر بدهد غافلگیر شدیم. آن روز همه خانواده را دور هم جمع کرد و تا نیمه شب برایمان از جبهه، رزمنده‌ها و حماسه‌هایی که شهدا می‌آفریدند، صحبت کرد. می‌گفت: «اگر من هم رفتم و روزی شهید شدم ناراحت نشوید، چرا که اگر لازم شد برای حفظ این مملکت و نظام مقدس باید جان خود را هم فدا کنم .»

خواهر شهید لطیف رنجبری

این کوچه به نام من خواهد شد

حسین‌آقا قبل از ازدواج‌اش مدت زمان زیادی را در جبهه گذرانده بود و بعد از ازدواج به همسرش گفته بود: «اگر دوباره برای جبهه به نیرو نیاز داشته باشند، من می‌روم.» آن زمان اسم کوچه‌‌شان لادن بود. به همسرش گفته بود که اسم این کوچه به نام من خواهد شد. همه این‌ها را با خنده و شوخی می‌گفت و کسی باور نمی‌کرد که روزی نام کوچه به شهید سیدحسین میری تغییر کند.

خواهر شهید سیدحسین میری

شهید تشنه لب

تنها هدف علی‌اصغر نابودی نیروهای ضد انقلاب و گروهک‌های تروریستی بود. در منطقه کوی شهیدان دره‌ای بود و آن طرف دره، گروهک تروریستی پژاک درون غاری مخفی شده بودند. عملیات شروع شد. علی‌اصغر جلوتر از بقیه افراد بود. نصفه‌های راه بود که عوامل گروهک تروریستی پژاک به او تیراندازی کردند. علی‌اصغر تیر خورده و به شدت تشنه بود. برف‌های روی کوه آب شده بود، روی دره آب جریان داشت. هر چه اصرار کردیم که برویم تا کمی آب بخوری، لب‌هایت خشک شده است، می‌گفت: «اول عملیاتمان را به پایان برسانیم، تا عملیات انجام نشده، به هیچ چیز دیگر فکر نکنید.» نصفه‌های راه، خودش را به آب رسانده بود که عوامل پژاک به پیشانیش تیر زدند. او بر زمین افتاد. هنوز عطش خون ریزیشان برطرف نشده بود. چند تیر هم به پهلوهایش زدند.

هم‌رزم شهید علی‌اصغر علامت


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29