14مارس2013 (24اسفند1392) «دانشگاه ایالتی کانکتیکات مرکزی» میزبان رودی جولیانی بود تا در «سلسله سخنرانیهای رابرت سی ونس» سخنرانی کند.(1) جک میلر، ریاست دانشگاه در متنی ستایشآمیز دلیل انتخاب جولیانی را بیان کرد:
«رودی جولیانی بهدلیل دستاوردهایش در شهرداری نیویورک، دادستانی کل و مدیریت نیویورک پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر، درکل ایالاتمتحده محترم است. ما حقیقتاً مفتخریم که شخصی با این رفعت، امسال برای ما سخنرانی میکند.» اینگونه تعاریف مبالغهآمیز از رودی جولیانی، در سالهای پس از 11 سپتامبر بارها انجام و موجب شده است نقاط ضعف وی را لغزشهای کوچک تعبیر کنند و نادیده بگیرند. رسانههای آمریکا عموماً چهرهای غیرواقعی از جولیانی به تصویر کشیدهاند وی را تا حد ابر قهرمان منجی آمریکا بالا بردهاند. شهردار سابق نیویورک به لطف این اسطورهسازی در هر مراسمی که برای سخنرانی دعوت میشود، چیزی حدود 100هزار دلار طلب میکند.
جولیانی در دهه 1980 زمانی که در جایگاه دادستان دادگاه منطقه جنوبی نیویورک منصوب شد در زمره چهرههای سیاسی تأثیرگذار در ایالاتمتحده قرار گرفت. پس از ورود به دفتر شهرداری نیویورک در سال 1993 وی سیاستهای تهاجمی را در پیش گرفت که به سرکوب خشن اعتراضات مردمی در محلات سیاهپوستها و اسپانیاییتبارها منجر شد. جولیانی در زمان تصدی شهرداری، بهدلیل مواضع نسبتاً لیبرالش درباره سقط جنین، حقوق همجنسگراها و کنترل اسلحه، جمهوریخواه معتدلی بهشمار میرفت. هرچند پس از آنکه جمهوریخواهان محافظهکار به رهبری نیوت گنگریچ قدرت را در کنگره آمریکا بهدست گرفتند، عقایدش را تغییر داد تا با دگرسویی کامل به راستگرایی مطابقت کند. ازجمله کسانی که طعم خصومت جولیانی را در این دوره چشیدند، فقیران و بیخانمانها بودند. هزاران نفر در نیویورک از بن خرید غذا محروم شدند و برنامههای آموزش شغلی قطع شد.
در زمان شهرداری جولیانی، نیویورک نمونههای فراوانی از قساوت پلیس را تجربه کرد. سه نمونه از بدنامترین این حوادث عبارت بودند از قتل آمادو دیالو و تجاوز به آبنر لومیا (در زمان بازداشت در اداره پلیس) و کشتن پاتریک دوریسموند، گارد امنیتی خارج از خدمت. فعالین سیاسی در نیویورک از آزار و اذیت پلیس شاکی بودند و حدود 70هزار نفر بهخاطر اینکه برای جرایم اندک برهنه تفتیش میشدند، علیه پلیس شکایتنامه پر کردند.
پس از 11 سپتامبر، شهرت رودی جولیانی (در رسانههای بزرگ) به بالاترین حد رسید. هرچند، اینبار نیز واقعیت چیز دیگری بود. پیش از حملات، جولیانی در اقدامی احمقانه مرکز مدیریت بحران نیویورک را به مرکز تجارت جهانی منتقل کرد (بهاینترتیب پس از حمله عملاً بدون استفاده ماند.) اختلاف بین پلیس و آتشنشانی نیز به هماهنگی بین امدادرسانهای اولیه آسیب زد. به فاصله اندکی از وقوع حمله، جولیانی اعلام کرد ناحیه منهتن (2) مثل معمول آماده دادوستد است. امری که ساکنان و کارکنان این ناحیه را در معرض گرد و غبارهای سمی ناشی از فرو ریختن برجهای دوقلو قرار داد و به سلامت آنها آسیب رساند. با ویرانی برجهای دوقلو، تنها چیزی که از آنها باقی ماند فولاد و غبار بود. بااینحال، پیش از آنکه محققین بتوانند فولادهای برجایمانده را امتحان کنند تا ببینند علت ریزش برج ها چه عاملی بوده است، 250هزار تن از آن به یک زبالهدان در ایالت نیوجرسی و سپس به کارخانههای ذوب در آسیا منتقل شد تا فرآوری شود.
7دسامبر2001، تقریباً سه ماه پس از حملات 11 سپتامبر و تقریباً سه هفته پیش از آنکه وی اتاقش را در شهرداری نیویورک ترک کند، رادولف جولیانی، اولین گام را بهسمت ثروتمندتر شدن برداشت. جولیانی در آن روز طی نامهای به هیئت تضاد منافع نیویورک، از آن مرکز اجازه خواست شرکت مشاورهای با مشارکت سه تن از نیروهای بله قربان گویش در شهرداری نیویورک، تأسیس کند. هدف آن شرکت، به گفته جولیانی، «خدمات مشاوره مدیریت به دولتها و بنگاهها» در پروژههای «عظیم تجاری، مدیریتی و خدمات مالی» بود. پس از پنج سال، «شرکت جولیانی و شرکا» بیش از صدمیلیون دلار بهدست آورد. جولیانی افراد زیادی را وارد حلقه درونی خود کرد که عبارتنداز: برنارد کریک، رئیسپلیس وقت نیویورک؛ توماس وان ایسن، رئیس وقت اداره آتشنشانی نیویورک و مایکل هس، رئیس وقت دارالتأدیب نیویورک.
موفقیت جولیانی و شرکا سبب شد نگرش جمهوریخواهان به آن از کارگزار نسبتاً موفق بخش عمومی به مشاور در مقیاس جهانی با دهها میلیون دلار ارزش خالص دارایی تغییر کند. این شرکت حائز تمام ویژگیهای شرکتهای تجاریسیاسی در ایالاتمتحده بود که بر پایه رفاقت شکل گرفته بودند. اولین مشتری آنها پوردو فارما، شرکت خصوصی داروسازی و تولیدکننده داروی مسکن و اعتیادآور اکسی کانتین، بود. این دارو به خطری مرگبار، بهویژه در میان جوانان هیجانطلب، تبدیل شد. 450 نمونه مرگ طی دو سال پس از عرضه اکسی کانتین، در کنار سهولت دسترسی به این دارو و سوءمصرف آن، شک اداره مبارزه با مواد مخدر آمریکا را برانگیخته بود، اما پوردو فارما نمیتوانست از سود هنگفتی که ساخت این دارو عایدش میکرد، صرفنظر کند؛ بنابراین، این شرکت جولیانی را به خدمت گرفت تا با اداره مبارزه با مواد مخدر رایزنی کند.
وفاداری جولیانی به معتمدین و دوستانش همیشه بیدریغ بوده است. وی حتی در سال 2004 برنارد کریک را برای تصدی وزارت امنیت داخلی به جرج بوش توصیه کرد. هرچند، از شانش خوب بوش، کریک پیش از آغاز فرایند تأیید، در پی فاششدن اتهاماتش از قبیل فرار از پرداخت مالیات و تقلب و شهادت ساختگی، از نامزدی انصراف داد.
پس از پوردو فارما، جولیانی نامهای بزرگ دیگری را در داخل ایالاتمتحده و خارج پیدا کرد. این نامها برخی از غولهای بزرگ بینالمللی را مانند «اِی او ان» (مدیریت بحران)، انرژی (نیروگاههای هستهای)، دلتا ایرلانز و نکستل (تلفنهای بیسیم) شامل میشد. تنوع عملیات جولیانی و دامنه رو به رشد آن وی را مجاب کرد تا شعبههای دیگری برای شرکت خود شکل دهد که عبارت بود از: «شرکت مشاوره سرمایهگذاری جولیانی»، «شرکت خدمات امنیتی جولیانی» و «شرکت حقوقی براسْول و جولیانی». با پول در گردش در این شرکتها، جولیانی قادر بود به آرزویش برای رسیدن به بالاترین جایگاه در ایالاتمتحده جامه عمل بپوشاند.
در مسند شهرداری نیویورک، جولیانی هرکاری که میتوانست، کرد تا ثابت کند حمایتش از اسرائیل مطلق و همهجانبه است. این حمایتها تا حدی بود که روزنامة هاآرتص 9می2006 در مقالهای از بین نامزدهای احتمالی انتخابات ریاستجمهوری سال 2008 آمریکا، جولیانی را «بهترین گزینه برای اسرائیل» توصیف کرد.
برگرفته از سایت رکوردر