غائله چهاردهم اسفند۱۳۵۹(74)

Bani  Sadrو این خط و ربط نیز همان خط و ربط اسلامی است ، یعنی همان خط و ربطی است که در صدر اسلام مولا علی (ع) در پیش گرفت و به آنها که در راه اعتلا و زد و بند بودند و به او مراجعه کردند و مقام خواستند ، گفت این حکومت ، حکومت معتقدان و لایقان است و این حکومت ، حکومت زورداران یا حکومت بند و بست چی ها ، حکومت هوچی ها و آجیل  بده ها و آجیل بگیرها نیست . (سوت ها و کف زدن ها به همراه شعار جمهوری اسلامی از انحصار حزبی آزاد باید گردد )

بنابراین از نظر اخلاق سیاسی او پیرو همان خط اسلامیت بود و در همین راه گام برمی داشت با این حال ما بر آن نیستیم که بگوییم در کار او هیچ عیب و نقصی نبود.  آیندگان نیز وقتی به زندگی ما می رسند بی شمار معایب و نقایص خواهند جست ، هیچ انسانی در این جهان مصون از خطا نیست ، جز آنها که خداوند در حقشان لطف را به انتها رسانده و آنها را از لغزش ها حفظ می کند . ما بر آن نیستیم ، در اینجا گرد نیامده ایم تا از مصدق بتی بسازیم که او خود بنابر نامه ای که نوشت از بت سازی بیزاری جست . (سوت و کف زدن جمعیت)

یک نکته ارزشمند دیگر در زندگی او این بود ، وقتی کسی از خارج به او نامه نوشت که کسی یا کساین را برای رهبری معین کند ، در جواب نوشت رهبری چیزی نیست که من به کسی تفویض کنم یا به ارث برسد ، هر کس کار کرد عملاً رهبر است . (کف و سوت به همراه شعار  مصدق راهت ادامه دارد)

بنابراین به این نامه صریح و چندین نوشته که از او بجاست و سخنی که در لحظات آخر عمر از او منقول است که من اکنون با خیال راحت می میرم ، هر کس از این پس در این سرزمین _ آقا باز بلندگو چطور شد ؟ بلندگو را درست کنید ، می گویند بلندگو را از بالای درخت قطع کردند ، لطفاً شما که بلندگو را وصل کردید حفظ از آن را بر عهده بگیرید (شعار بنی صدر بنی صدر بلندگو را قطع کردند ، کف زدن ها و سوت جمعیت به همراه شعار کیش کیش چماقدار) خوب شد _ (منظور بنی صدر بلندگوست ، شعارهای نامفهوم سوت و کف زدن جمعیت)

بنی صدر (با اشاره به دستگیر شدگان) یکی دیگر از اینها حکم مأموریت از کمیته مرکزی انقلاب قزوین دارد . یکی دیگر از حزب جمهوری اسلامی قزوین ، شما آرام باشید . ساکت باشید ، شلوغ نکنید ، (شعار چماقدار بیچاره کارت کمیته داره) آرام باشید ، بنابراین مصدق ، آرام باشید (شعار بهشتی بهشتی طالقانی را تو کشتی) درباره اشخاص شعار ندهید .

گفتم که مصدق در روزهای آخر زندگی گفته بود من اکنون با خیال آسوده چشم از جهان می بندم چرا که کسی به نام من بر این مردم تحمیل نشد و خود مردم که ضمن مبارزه آنها که توانایی رهبری بهتر دارند تشخیص می دهند و آنها را به رهبری بر می گزینند .

در این روز من مایلم به این امر تأکید مجدد بکنم ، از نظر من خط عمومی که مصدق در آن بود با جامعیت تمامی که در انقلاب اسلامی ایران شد ، باید به راه امام برود ، به نام مصدق بر ضد انقلاب عمل کردن بیرون از فلسفه زندگی است و کسانی که چنین می گفتند آنها هستند که می خواهند از نام مصدق برای پیشبرد مقاصد خویش استفاده کنند . در اینجا من مایلم مطلبی را برای شما افشا کنم (سوت و کف زدن های جمعیت همراه با شعار بنی صدر افشا کن ، افشا کن)

یک سال پیش از انقلاب اسلامی ایران دکتر بختیار به پاریس آمد و گفت آماده است که در خط امام عمل کند ، نامه ای نوشت و به من داد که آن نامه به نظر امام برسد ، او گفتم شرط این که من این نامه را به امام برسانم این است که از شما عمل وفاداری به این قول را ببینم و باور من نیست و دل من قرص نیست که شما به همان راه می خواهید بروید و در عمل معلوم شد که مطابق معمول سیاستمداران در فکر این بوده اند که از وجود امام برای مقاصد خویش استفاده کنند و بعد هم که از دست آن نابخرد (شاه معدوم) فرمان نخست وزیری گرفت ، عکس مصدق را در کنار میزش قرار داد .

و امروز هم کسانی نظیر او برآنند که نام مصادق را وسیله ستیز با انقلاب اسلامی قرار دهند ، این را بدانند که ملتی وقتی چنین گسترده و سراسر قیام کرده و همه آرمانها و خواست های خویش را تمام و کمال در رهبری امام به دست آورد و گفت از این راه باز نمی گردد و هیچ عنوانی حتی عنوان دین را نمی توان وسیله مخالفت با این انقلاب و خواست عمومی قرار داد .

اینک که ما به اختصار درباره مصدق و اخلاق و راه و رسم او صحبت کردیم وقت این است که کمی درباره مسائل روز کشور صحبت بکنیم و ببینیم آن تجربه به کار امروز ما چگونه می آید . اما وضعیت جنگ ، اگر روزی به خواست خدا جنگ با پیروزی ملت ما به پایان رسید و دشمن از رسیدن به هدف های خویش ناتوان شد ، شما مردم خواهید دید و خواهید دانست که چه روزها و شب های سختی بر ما گذشته است و ما برای تدارک این پیروزی چه تلاش خارج از حد و توان کرده ایم .

همه آنها که در جبهه های جنگ با صداقت و پایداری ایستادند و سینه در سینه دشمن از پیشروی او جلوگیری کردند ، لحظات بسیار سختی را گذراندند و اینک به شکر خدا وضعیت نیروهای ما خوب شده است و امیدها بدان است که ما تسلیم دشمن حتی یک سر انگشت از خاک میهن را نکنیم .

 

زمان آن است که ما درباره آنچه در روزهای اخیر گذشته است به ملت مسلمان گرامی ایران گزارش کنیم . از نظر ما نیروهای دشمن که نه توان پیشروی و نه راه عقب نشینی را دارند ، نیروهای ما (باز سر و صدا و شعارها سخنان وی را قطع می کند و او می گوید : ) _ آرام باشید با کسی کاری نداشته باشد _ استقامت در برابر دشمن را دارند ، وضعیت بین المللی چنان است که هیچ کدام از دو ابرقدرت پیروزی ما را نمی خواهند .

اما پیروزی ما برای آمریکا معنای پایان سیاست خاورمیانه ای آن ابرقدرت است . همه شما بدانید که پس از رویه سازشکاری که سادات در پیش گرفت ، آمریکا یکی پس از دیگری مواضع از دست رفته را در خاورمیانه از نو به دست آورد و اینک در کار این است که سیاست خارجی اش را بر منطقه کامل گرداند ، او به حمله صدام به ایران برای کامل کردن این پیروزی چشم دوخته بود و امید داشت که این حمله ظرف چند روز به نتیجه برسد .

و اینک که از پیروزی نیروهای فرستاده صدام مأیوس شده است ، سیاست او دست کم این است که نه عراق و نه ایران پیروز بشود ، عراق که نمی تواند پیروز شود ، ایران هم پیروزی به دست نیاورد ، زیرا می داند در صورت پیروزی ما موج انقلاب سراسر کشورهای خاورمیانه را در بر خواهد گرفت و مواضع و منافع آمریکا در منطقه به طور جدی در خطر خواهد افتاد . این است که با تمام وسایل در تضعیف ما می کوشد و از هیچگونه تحریک برای تضعیف روحیه مقاومت ما فروگذاری نمی کند .

اما ابرقدرت روس ، او نیز پیروزی ما را نمی خواهد ، همه شما می دانید که پیروزی ما به معنای همان نظریه اسلامی است که وقتی ملتی به خود تکیه کرد ، روی پای خود ایستاد ، می تواند بدون آمریکا و روس به نیروی فداکاری و ابتکار فرزندان خود پیروزی به دست بیاورد ، در این صورت ملت های اصیل این تجربه گرانقدر را به کار خواهند برد تا خود را از سلطه جهانی رها سازند .

افغانستان در کنار ما و بسیاری از نقاط دیگر جهان از این درس بزرگ ما خواهند آموخت . وقتی ببینند و بدانند که نیروهای مسلح ما با چه امکاناتی با یک نیروی مسلح مجهز که همه دنیا نیز به آن کمک کرده اند و می کنند مقابله و پیروز گردید چه کسی در این دنیا تجربه را تعبیر نخواهد کرد ؟ پس ناچار همه آنهایی که در این جهان تشنه استقلال و آزادی هستند و مردمی که می خواهند حاکم بر سرنوشت خود بگردند از پیروزی ما به عنوان یک تجربه بزرگ درس خواهند گرفت ، همان طور که از انقلاب ما درسی را که باید بگیرند ، گرفتند .

پس این دو ابرقدرت به دلایل سیاست سلطه جواینه ای که در افغانستان و در سرزمین های اسلامی و غیر اسلامی دارند ، موافق پیروزی ما نیستند . اما در داخل نیز کسانی هستند که از این پیروزی وحشت دارند . آنها همان وابستگان به این قدرت های خارجی هستند که گمان می کنند پیروزی ما در این نبرد پیروزی شخصی رئیس جمهوری است ، حال آن که این پیروزی پیروزی سربازان ، پیروزی پاسداران ، پیروزی همه مردان و زنان است که در سرتاسر کشور برای غلبه بر دشمن به کار و تلاش مشغولند .

پیروزی انقلاب اسلامی ما پیروزی اسلام است ، بدانند مردی که به رأی ملت عنوان رئیس جمهور گرفته است و امروز می باید بیانگر خواست و اراده او به پیروزی باشد ، کسی نیست که پس از پیروزی بیاید مطالبه حق و حقوق بابت پیروزی بکند ، آنها بیخود نگرانند .

این پیروزی پیروزی شما مردم است ، پیروزی سربازان و پاسداران است ، پیروزی همین پاسبانان ، ژندارمها و همه نیروهای مسلح شماست ، پیروزی آن مردان و زنان عشایری است که در جبهه های جنگند . پیروزی روستائیان و شهریان و دهقانان و کارگران و همه زنان و مردان محروم و مستضعف ماست که برای استقلال میهن اسلامی خویش جان بر کف می جنگند .

بنابراین (صدای سوت زدن ها و کف زدن ها بلند می شود) این را بدانید که چون ما روانشناسی شکست نداریم و در اینجا موقع و زمان آن است درباره دو نوع روانشناسی با شما صحبت کنم یک روانشناسی ، رونشناسی سیاسی شکست است کسانی بنا را بر شکست می گذارند و می کوشند خود را از پیش بیگناه سازند تا بعد که شکست آمد ، گناه شکست به گردن آنها نیفتد ، این روانشناسی ، روانشناسی شکست است . وقتی شکست آمد و بدبختی زیاد شد این قدر روزها و شب های مردم تیره تر از سیاه خواهد شد که کسی را حوصله و دماغ این که ببیند تقصیر با که بود ، نیست .

ما باید به جای روانشناسی شکست ، روانشناسی پیروزی داشته باشیم ، روانشناسی پیروزی این است (سر و صدای شعارهای موافق و مخالف همچنان ادامه دارد ، در این هنگام بنی صدر خطاب به جمعیت می گوید) _ آرام باشید ، شما مردم آرام باشید ، شمایی که از چماقداران نیستید از آنان جدا بشوید تا من از این مردم بخواهم که به حساب آنها برسند _ (این قسمت را بنی صدر چند بار تکرار می کند و سر و صدا و شعارهایی به تأیید این قسمت بلند می شود و آنگاه بنی صدر دستور می دهد و می گوید : ) _ شما مردم با آرامش اینها را بیرون کنید .

(در همین هنگام با زیاد شدن سر و صدا و شعارهای پی در پی و گوناگون تشنج در فضای سخنرانی حکمفرما  می شود و زمزمه بنی صدر با اطرافیان که نزدیک او ایستادند شنیده می شود و در همین حین بنی صدر خطاب به طرفدارانش می گوید : ) _ لطفاً شعارهای نادرست و اختلاف انگیز ندهید ، مردم با بیرون کردن از محوطه عمل کنید تا ما به دنباله بحث ادامه بدهیم . (در این موقع اطرافیان به او می گویند دارند فرار می کنند ، بنی صدر : ) _ بگیرید ، نگهشان دارند ، نزنند ، آرام باشید ، اینها را از دانشگاه بیرون کردند ، آرام باشید ، تا من به صحبت خودم ادامه بدهم _ (و پشت سرش شعار درود بر بنی صدر) آرام باشید ، آرام باشید ... لطفاً آنهایی را که دستگیر می کنید تحویل پلیس بدهید.

گفتم که در همین هفته رؤسای هفت کشور به ایران آمدند و با آنها گفتگو کردیم ، پیشنهادی را به ما دادند که در دست مطالعه شورای دفاع است (آنگاه بنی صدر با اشاره به یکی از دستگیر شدگان می گوید : ) _ یکی از اینها هم نیروی ویژه نخست وزیر است ، کارت یکی دیگر از دستگیر شدگان ستاد عملیات جنگ های نامنظم بوده است ، آرام باشید تا من صحبت کنم . (همچنان سر و صدا و تشنجات نامنظم) همه اینها را با اسم و رسم نگه دارید _ .

آنچه ما به آنها گفتیم و شنیدیم در موقع خود از روی نوار پیاده می شود و به اطلاع شما مردم ایران عیناً می رسد . آنچه باید در اینجا بگویم این است که به هیئت نمایندگی در سه زمینه با قاطعیت تمام نظرهای خود را گفته ایم ، آتش بس و عقب نشینی باید با هم و بلافاصله انجام گیرد .

(در همین موقع بنی صدر با مشاهده کتک کاری و ضرب و شتم می گوید : ) _ نزنید بابا ، گرفتید بیاورید تحویل بدهید ، شما رفتار چماقدارها را نکنید ، بیاورید تحویل بدهید ، نزنید . (شعار مرگ بر بهشتی بر آسمان بلند است ، مجدداً بنی صدر خطاب به عده ای می گوید : ) شما که آنجا هستید آنها را بیاورید ، نگذارید بزنند ، لطفاً آرام باشید ، آنها را از دانشگاه بیرون کنید ، لطفاً بگویید آرام بیاورید و به نیروهای انتظامی تحویل بدهید و خودتان با آنها کتک کاری نکنید .... "

چنانچه از متن سخنرانی بنی صدر هویدا است ، همانگونه که در قبل نیز به استحضار رسانیدیم ، سخنرانی بنی صدر از اول تا آخر توأم بود با مخالفت و اغتشاش ، زد و خورد و بالاخره دستگیری .

باری در میان دستگیر شدگان همه جور افراد یافت می شد . سرباز درجه دار ، از خانواده و نزدیکان و فرزندان مسئولین درجه اول مملکتی ، وکیل مجلس ، فرماندار و .... بودند و تعداد آنان از 140 نفر هم پا فراتر نهاد .

چون تعداد دستگیر شدگان زیاد بود قبل از پایان سخنرانی به وسیله دو اتوبوس پلیس دستگیر شدگان تخلیه شدند و 48 نفر از آنان به گردان امدادی پلیس منتقل گردیدند و بقیه دستگیر شدگان از رفتن به گردان امدادی خودداری نمودند .

با این که برخی سوار اتوبوس شده بودند از اتوبوس پایین آمدند و برای تحصن باز وارد دانشگاه شدند و با توجه به جو موجود اطراف دانشگاه که حتی پاسداران به صورت دسته جمعی از کمیته آمده و مسلحانه اطراف دانشگاه را احاظه نمودند انتقال آنان به بازداشتگاه مقدور نگردید .

در ساعت 19:20 با آیت الله مهدوی کنی به وسیله فرماندهان پلیس تماس حاصل گردید . رئیس پلیس و معاون خدمت ایشان رسیدند و کسب تکلیف نمودند . آیت الله مهدوی ، آقای مهندس هزاوه ای را جهت مذاکره با متحصنین اعزام نمود ، ولی مذاکرات مؤثر واقع نگردید . حدود دو ساعت آقای مهندس هزاوه ای با متحصنین گفتگو نمود و آنها حاضر به ترک دانشگاه نشدند .

در این اثنا حدود 700 نفر از مردم پس از اتمام دعای کمیل به طرف دانشگاه حرکت کرده وارد کتابخانه شدند و به جمع متحصنین پیوستند . تا ساعت 24 مأمورین انتظامی مراقب متحصنین بودند و در این ساعت آنها را به حال خود گذاشتند و به کلانتری ها و قرارگاه مراجعه نمودند .

در گزارش پیرامون این مسئله آمده است :

" از اکثریت قریب به اتفاق کسانی که به وسیله اعضای گروهک ها و ضد انقلابیون دستگیر و تحویل مأمورین می شدند زخمی ، کتک خورده ، زیر پا مانده ، از بالای دیوار به پایین پرتاب شده ، با لباس های پاره شده و سر و صورت خونین و زخمی بودند و در بازرسی بدنی که به وسیله خود گارد و افرادی که برای این کار گماشته شده بودند انجام می شد ، ادعا می شد اکثر دستگیر شدگان دارای کارت شناسایی سپاه پاسداران کمیته ها هستند .

بعد از دستگیری به وسیله آنان ، توسط مأمورین به حضور ریاست و معاونین پلیس تهران و سپس به قسمت شمالی کتابخانه منتقل و نگهداری می شدند . حدود ساعت 18:30 سخنرانی بنی صدر خاتمه یافت و مردم با هدایت مأمورین شروع به تخلیه محل سخنرانی نمودند .

عوامل پلیس مستقر در محل سخنرانی به دستور ریاست پلیس تهران در قسمت شمال کتابخانه تجمع نمودند تا وضعیت اشخاص دستگیر شده روشن شود و تا حدود ساعت 24 عوامل این کلانتری و کلانتری های دیگر در محل نگهداری اشخاص دستگیر شده حضور داشتند و چون اشخاص دستگیر شده قصد تحصن و ماندن در محل تا صبح روز بعد و مذاکره با نماینده امام و شورای عالی قضایی را داشتند ، در این ساعت به دستور معاونت پلیس تهران عوامل پلیس مرخص و به واحدهای مربوطه مراجعت نمودند .

از چگونگی خارج محل سخنرانی و خیابان های اطراف و اتفاق هایی که در خارج رخ داده به لحاظ این که در داخل محل سخنرانی بودم اطلاعی ندارم . اضافه می شود چندین بار بنی صدر از مأمورین پلیس مستقر در محل سخنرانی خواست که عده ای ، مخالفین را از داخل جمعیت بیرون آورده متفرق کنند .

مأمورین پلیس می خواستند نسبت به این عمل اقدام کنند ، ولی چون مأمورین فاقد هرگونه تجهیزات و وسیله دفاع بودند تلاش آنها در متفرق نمودن مردم مؤثر واقع نمی شد و به تذکرات پلیس نیز توجهی نمی کردند و مأمورین پلیس با توجه به دستورات مکرر رسایت و معاونین محترم پلیس تهران سعی داشتند بدون درگیری در جهت حفظ نظم و متفرق نمودن عده مخالفین اقدام نمایند .

و چون تذکرات مأمورین به جایی نمی رسید و عده مذکور با شعارهای تند و شکننده نسبت به بنی صدر و مأمورن حفاظت ادامه دادند لحظه به لحظه به شدت عمل خود می افزودند ، حتی چند نفر از مأمورین گردان امدادی مستقر در ضلع شرقی در درگیری با مردم مجروح و به وسیله آمبولانس از محوطه منتقل گردیدند .

بنی صدر ضمن سخنرانی به بهانه این که به چه علت عوامل پلیس بدون تجهیزات و وسایل لازم به مأموریت اعزام گشته اند ، از طرفدارانش خواست نسبت به دستگیری و متفرق نمودن مردم و ایجاد آرامش دخالت کنند که در این هنگام آنها مستقیماً دخالت نموده و در قسمت شرقی که در دید ما قرار داشت وضع متشنج گردید و جمعیت حاضر در سخنرانی با ضد انقلابیون درگیر شدند و آنها مردم را یکی یکی دستگیر و بعد از کتک کاری ، آنها را تحویل مأمورین انتظامی می دادند .

لازم به یادآوری است که تلاش مأمورین پلیس در این زمان این بود که اشخاص مذکور را قبل از این که مورد ایراد ضرب قرار بگیرند از دست آنها رها نمایند و به قسمت پشت کتابخانه هدایت نمایند و هیچ یک از مأمورین پلیس در ایراد ضرب نسبت به آنها طبق اظهار خودشان دخالت نداشته اند و حتی اگر مأمورین پلیس به موقع نسبت به رها نمودن اشخاص فوق الذکر از دست ضد انقلاب اقدام نمی کردند ، جان آنها در خطر بود ."

در خاتمه برای تجسم حقیقت واقعه چهارده اسفند بهتر دیدیم دو نوع گزارش از یک مرجع یعنی شهربانی را جهت مقایسه ارائه می دهیم :

 

غائله چهاردهم اسفند۱۳۵۹(۷۳)


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان