اسناد اتحادیه کمونیست های ایران در واقعه آمل(40)

Amolدر رابطه با مسئله تدارکات در آن موقع ، مراد با من این برخورد را داشت . من قبول کردم و گفتم باشد ، من خریدها را انجام می دهم و در کنار این جریان مراد به من گفت در نقل و انتقال بچه ها هم اگر می توانی ، یکی دو شب با ما بیا . من با او رفتم و باز از طریق مراد زیر فشار قرار گرفتم که ما کسی را نداریم و مسائل پنهان کاری را برای من عمده کرد .

به این جهت حدود دو ماه در جریان نقل و انتقال افراد بودیم و من در این رابطه مسئول تدارکات نبودم ، بلکه یکی از تحت مسئولین تدارکات بودم و در نقل و انتقال آذوقه حدود دو ماه شرکت داشتم .

نکته دیگری که قابل توضیح است این که تا آنجا که مطالعات من قد می دهد ، مجموعه حرکت هایی که سازمان ها و گروه های نظامی داشتند و یا در انقلاباتی که صورت می گرفت حداقل ارتباط با ملت را داشتند ، ولی اگر ما از روستایی فرار می کردیم ، نشانگر عدم ارتباط با مردم بود ، حتی در آنجا که ما معتقد بودیم حاکمیت در آنجا ضعیف است ، خودمان را رد نمی کردیم .

چون ممکن است برادرهای گالشی ، یا براداران دیگری در این ارتباط دستگیر شده اند ، برای روشن شدن وضعیت آنها می خواهم نکته ای را بیان کنم که اگر شما جای آنها بودید و با پنج نفر مسلح روبرو می شدید که می گفتند : " پنیر دارید ؟ " می توانستید بگویید نداریم ؟

البته منظورم این نیست که ما در رابطه با گالش ها زور می گفتیم ، نه زیرا سیاست این بود که اینها از ما ناراضی نشوند . کمک های جزئی که این افراد گالشی به ما کردند ، به خاطر دوری از شهر ، از انقلاب و غیره بود ، نه به خاطری که آنها می خواستند بر علیه نظام جمهوری اسلامی فعالیت کنند ، ممکن است فقط یکی دو تاشان واقعاض با نیت بد به ما کمک کردند .

یکی از حضار به نمایندگی از طرف خانواده شهدا : گالش هایی که شما می فرمایید بر دو دسته هستند ، عده ای کارگر و زحمتکش ساده هستند که حساب شان از گالش های میلیونر جداست ، در ضمن شما مسئولین اصلی تدارکات را هم معرفی کنید .

ضرغامی : منظور من دفاع از افرادی که پولدار بودند و مطالب را می دانستند ، نبود .

آیت الله گیلانی : طرف صحبتت دادگاه باشد ، آقای ضرغامی ، پدر و مادرتان چکاره است ؟ آیا مسلمان بودند ؟

ضرغامی : مادرم خانه دار است و پدرم بازنشسته دولت است .

آیت الله گیلانی : این ابراز نیست شما که می خواهید بعضی از متهمین را نجات دهید ، که اینها در مظان خوف و ترس از اسلحه ما بودند نیت خوبی است . نیت شما را کسی تخطئه نمی کند ، البته خودتان هم تصدیق دارید که بعضی از آنها هم خوش نیت نبودند ، این برادران مان هم نظرشان این نیست . از بسا افرادی با دیدن یک ژاندارم مسلح وحشت کنند ، چه رسد در برابر یک دسته مردمی که طغیان و قیام کردند .

ایشان تمام هم شان این است که آن مجرم اصلی از چنگال عدالت بیرون نرود . حرف شما هم این است که ممکن است یک عده افراد ضعیف النفس و ترسو و جبون در برابر گروهی مسلح که به نظر آنها خداشناس و بی وجدان هستند ، چهار تا شعار هم بدهند که به شما منجی این ملت غریق هستید ، اینها را دادگاه توجه دارد و به شعارهای آنها هم هیچ اعتنایی ندارد .

ایشان تقاضای شان این است که تدارکچی های اصلی را معرفی کنید و افرادی هم که با نیت سوء کمک می کردند ، هویت شان روشن بشود و این پیامی هم که برای نسل جوان دادید ، پیام خداپسندانه ای است و مردم را روشن می کند که در درون سازمان ها چه می گذرد .

گروهک منافق ابتدا آنها را اغوا کرد که قرآن می گوید : " یستمعون القول فیتبعون احسنه " و کارشان بعدها به جایی رسید که این بیچاره ها جرأت خواندن روزنامه نداشتند ، به آنها می گفتند تلویزیون هم نگاه نکنید . ملاحظه می کنید تا چه اندازه سانسور و اختناق بوده و آنچه که نمی بایست بشود واقع شد . اینها قابل تقدیر است که گفتید ، حالا از جنابعالی خواهشی شده اگر نام تدارکچی ها را می دانید بفرمایید ...

ضرغامی : نام هایی که من می دانم ممکن است بچه ها گفته باشند و تکراری باشد . تا جایی که من در تدارکات تهران با مراد کار می کردم ، علاوه بر من افراد دیگری نیز در ارتباط با مراد بودند که من در رابطه با آنها نبودم ، اما در رابطه با مسئله تدارکات در خود شمال مسئول آن فردی به نا منصور بود که افرادی به نام های محمود آملی ، فرامرز لطفی یا لطف اللهی در رابطه با نامبرده بودند ، که در این رابطه لطف اللهی از روستاهای اطراف آذوقه تهیه می کرد و از طریق محمود آملی رد می کرد .

آیت الله گیلانی : شما فرصت دارید که بعداً اسامی را یادداشت کنید و به دادگاه تسلیم کنید. سؤالی که از خدمت تان داشتم در مورد درگیری زرکه بود ، گفته شد که یک معممی را کشتند و پسرش هم پاسدار بود و او هم شهید شد ، شما این را برای ما روشن کنید .

ضرغامی : من فکر می کنم که این جریان در زرکه نبوده ، شاید در خود آمل بود .

یکی از متهمین : در محله دیگری منافقین و یک دسته هم اقلیت ، یک سری عملیات داشتند مثلاً در یک عملیات در امامزاده عبدالله یک بسیجی را که در سنگر بوده با تیز زدند ، نمی دانم از چه گروهی بودند ، ولی از گروه ما نبودند .

آیت الله گیلانی : از عملیات گروه اتحادیه نبوده ؟ از عملیات منافقین بوده ؟

ضرغامی : یک گروه دیگری در جنگل بود که لباس پاسداری پوشیده بودند ، اینها تا آنجا که ما خبر داریم از منافقین بودند . دم جاده ایستاده بودند و کارت ها را می گرفتند و ماشین ها را چک می کردند . یک روحانی و یک پاسدار می آیند ... اینها را شهید می کنند .

برای روشن شدن مطلب باید بگویم که توسط منصور مطرح شد که افرادی هم در جنگل هستند و من می خواهم با آنها تماس بگیرم تا بتونم حرکت های هماهنگ داشته باشیم . در آخر می خواهم عرض کنم که شاید در جریان آمل از خود ما که قریب 110 نفر بودیم ، حدود 70 – 60 نفر کشته شدند و یا در دادگاه های انقلاب به کیفر خودشان رسیدند و اعدام         شدند .

از این طرف هم خانواده های داغداری هستند که فرزندان شان را از دست داده اند ، ولی خوش به حال آن خانواده هایی که فرزندان شان را در راه درستی قرار دادند و بچه های شان را در آن شرایط و محیط مناسب پرورش دادند ، تا این که آنها توانستند در خدمت به جمهوری اسلامی باشند .

ما فکر می کردیم برای زحمت کشان و افراد پایین جامعه تلاش می کنیم ، در صورتی که الان می دانم این طوری نبود . وقتی که وارد جلسه دادگاه شدم ، جلوی در کفش های لاستیکی و کهنه ای دیدم ، که نشان دهنده مستضعف بودن صاحبان آنها بود . پیش خودم فکر کردم ، واقعاً ما در مقابل چه افرادی ایستاده بودم و این جریان مرا تحت تأثیر قرار داد .

اگر چه در زندان از نظر فکری و از نظر برخورد تغییراتی در من حاصل شده بود ، ولی با مشاهده این افراد مستضعف و زحمتکش دچار غلیان روحی شدم ، امروز در شرایطی جلوی این افراد نشسته ام که جریان ما باعث شهادت فرزندان آنها شده است و همین نشستن من جلوی این افراد سنگین ترین مجازات هاست .

در پایان امیدوار هستم که خداوند به خانواده های شهدا صبر عنایت کند ، امیدوار هستم که از گناهانی که ما مرتکب شدیم ، بگذرند تا این که ما در آن دنیا دچار عقوبت الهی نشویم .

مطلب دیگری که به نظرم می رسد ، در مورد فرار افراد گروهک ها و تشکیلات از ایران است ، امروز اینها با خارج شدن شان از مرزها سعی می کنند که در خارج بر علیه جمهوری اسلامی جو سازی کنند و بگویند که در ایران مستضعفین با جمهوری اسلامی نیستند و افکار عمومی را آماده بکنند تا این مرکز فرماندهی کثیف آمریکا در منطقه بتواند با آماده شدن افکار عمومی مردم در خارج به بهانه نجات دموکراسی و ... به انقلاب اسلامی ما تجاوز بکند و به طور  علنی تر در کنار عراق قرار بگیرند و از صدام حسین چهره ای مظلوم بسازند ...

من از آنجا که خودم در رابطه با افکار بین المللی فعالیت می کردم ، از آن بچه هایی که در خارج هستند ، از تمام گروه ها و افرادی که با من آشنایی دارند ، می خواهم بدانند که ما راهمان باطل بوده و آنها هم با تمام قدرت از جمهوری اسلامی دفاع کنند و به هیچ وجه با گروهک هایی که در آنجا بر علیه جمهوری اسلامی تبلیغ می کنند ، همکاری نکنند و مطمئن باشند در جمهوری اسلامی ، نظامی که حاکم است نظام مستضعفین است .

اگر ما حداقل دین نداریم ، آزاده باشیم و مطمئن باشیم جمهوری اسلامی جز تلاش برای مستضعفین هیچ کار دیگری انجام نداده و نمی دهد .

آیت الله گیلانی : با تشکر از آقای ضرغامی ... آقای دادستان کیفر خواست دیگری را بخوانید .

دادستان : بسم الله القاسم الجبارین ، ریاست محترم دادگاه های انقلاب اسلامی ، محترماً کیفرخواست صادره علیه متهم به مشخصات زیر به حضورتان تقدیم می گردد :

آقای مسعود مدی ، فرزند حسین با نام مستعار خسرو ، به شماره شناسنامه 3622 ، متأهل ، تبعه ایران ، اهل آبادان ، مقیم تهران ، عضو اتحادیه کمونیست های ایران ، تاریخ دستگیری 23/6/61 .

موارد اتهام :

1.عضو تشکیلات و مسئول یک گروه از اعضای اتحادیه کمونیست های ایران . (صفحه 1)

2.فعالیت سازمانی در خانه کارگر و کمیته به اصطلاح بیکاران سازمان . (صفحه 8)

3.شرکت در تظاهرات و درگیری های نیروهای چپ . (صفحه 42)

4.تلاش در جهت جذب نیرو برای تشکیلات از طریق کمیته سازمان . (صفحه 8)

5.سکونت در یک خانه امن سازمانی به همراه همسر خود به دستور مسئول تشکیلاتی که اجاره و ودیعه خانه مذکور از طرف تشکیلات پرداخت گردیده . توضیح این که از این منزل جهت چاپ و توزیع نشریات و اعلامیه های سازمان استفاده می شد . (صفحه 11 و 42 و 43)

6.اقدام جهت خرید وسیله نقلیه و دستگاه تکثیر برای پیشبرد امور چاپ و سپس تحویل آن به بخش تبلیغات سازمان . (صفحه 41 و 43)

7.تهیه سلاح برای تشکیلات که پس از خرید آن را به مسئول سازمانی خود تحویل داده . (صفحه 42 و 43)

موارد ذکر شده بالا مستند به گزارشات و اقاریر متهم در مراحل متعدد بازجویی بود ، مجرمیت نامبرده از نظر دادسرای انقلاب مرکز محرز و مسلم است ، لذا از حضور ریاست محترم دادگاه تقاضای اشد مجازات را برای متهم دارم .

دادستان انقلاب اسلامی مرکز

سید اسدالله لاجوردی

آیت الله گیلانی : آقای مدی اهل کجایید ؟

مدی : متولد آبادان هستم و تا زمانی که دیپلم گرفتم در آبادان بودم . پدرم اهل همدان و مادرم هم اهل سنندج بودند .

آیت الله گیلانی : میزان تحصیلات شما چیست ؟

مدی : بعد از اخذ لیسانس در ایران برای ادامه تحصیل به خارج رفتم ، پس از یک سال درس خواندن ، فعالیت هایم را با کنفدراسیون شروع کردم که به این جهت از ادامه تحصیل باز ماندم و بعد از انقلاب هم به ایران برگشتم .

آیت الله گیلانی : در کیفر خواست شما که قرائت شد ، بند اول این بود که شما عضویت در تشکیلات اتحادیه کمونیست ها داشتید .

مدی : در خانه کارگر که عوض این که خانه کارگر باشد ، بیشنر خانه گروه های چپ بود ، کمیته ای تشکیل شده بود به اسم کمیته بیکاران و آنهایی را که بیکار بودند یعنی فعالیت عملی نداشتند جذب می کرد . من هم طبق رهنمودی که به من داده بودند ، رفتم در سندیکای فلزکاران ثبت نام کردم و وظیفه ام این بود که اگر کسی آنجا هست باید جذب تشکیلات ما بشود .

آیت الله گیلانی : شرکت در تظاهرات و درگیری های نیروهای چپ ، بند سوم کیفر خواست شماست .

مدی : در رابطه با تظاهرات ، من در چند تظاهرات که از طرف خانه کارگر انجام شد و در دو سخنرانی که در دانشگاه پلی تکنیک انجام گرفت ، شرکت داشتم که به صورت درگیری نبود .

آیت الله گیلانی : بند پنجم ، سکونت در یک خانه امن سازمانی به همراه همسر خود و به دستور مسئول تشکیلاتی و ...

مدی : وقتی من از جنوب برگشتم و با تشکیلات تماس گرفتم به من گفتند در نزدیکی ایران ناسیونال دکه ای است که باید در آنجا قهوه خانه راه بیندازی و با کارگران ایران ناسیونال ارتباط بگیری . من مخالفت کردم چون که وضع مالی مان خراب بود و گفتم در جایی کار بدهید که بتوانم کار نیمه وقت هم داشته باشم ، به این جهت مرا به تبلیغات منتقل کردند .

در اسفند سال 60 مطرح شد که چون وضع چاپ تشکیلات خراب است ، شما باید به اتفاق زن تان در یک خانه به عنوان پوشش طبیعی مستقر شوید و چاپ را در آنجا مستقر کنیم . ما پس از مدتی موافقت خود را اعلام کردیم و خانه را به اتفاق مسئول پیدا کرده و ودیعه اش نیز از طرف تشکیلات پرداخت شد و اجاره ماه به ماهش را همین مسئولم به من می داد.

آیت الله گیلانی : این بند پنجم مربوط به خانه امن برای چاپ را مثل این که با بند ششم که در مورد اقدام جهت خرید وسیله نقلیه و دستگاه تکثیری باشد ، یکجا جواب دادید . آیا این وسیله نقلیه و تکثیر که خریدید در همان خانه چاپ مورد استفاده قرار می گرفت ؟

مدی : ماشین پلی کپی را ما در سال 58 خریدیم (ما یعنی اولین گروهی که از آمریکا آمدیم) و در همان سال تحویل تشکیلات دادیم . محل خریدش هم در خیابان سمیه بود . به مبلغ 5 هزار تومان که در مقابلش ما کاغذی نوشتیم و به صاحب مغازه دادیم که این ماشین به مبلغ 5 هزار تومان معامله شد .

بعد در اسفند 60 که ما وارد خانه اجاره ای شدیم ، دستگاه پلی کپی را آوردند ، ولی تا زمان دستگیری من و همسرم در تیر ماه 1361 هیچگونه عملیات چاپی در آنجا صورت نگرفت .

آیت الله گیلانی : بند هفتم ، سلاح برای تشکیلات که پس از خرید آن را به مسئول سازمانی خود تحویل داده است .

مدی : در سال 59 در رابطه با طرحی به نام " داس " که به خاطر کشف کودتای نوژه پیشنهاد شده بود و گویا قرار بود برای جلوگیری از کودتا به بسیج و تشکل مردم در محلات بپردازیم ، من هم وارد یکی از این داس ها شدم .

مطرح شد که برای جلوگیری از کودتا باید در پی امکانات سلاحی باشیم . من هم موضوع را با یکی از بچه های تشکیلات که گویا از کردستان آمده بود و من تماس غیر تشکیلاتی با او داشتم مطرح کردم و سلاح ژ3 به مبلغ 8 هزار تومان از وی خریده و در اختیار مسئولم کامران صمیمی متهم ردیف پنجم قرار دادم .

آیت الله گیلانی : مسئول آقای صمیمی که بود ؟ و مسئول نامبرده کی بوده ؟ می خواهم ببینم سلسله اسناد آیا به ریگان می رسد ؟

سپرغمی : من مسئول صمیمی بودم و در آن زمان مسئول ماها یعنی داس های غرب بهروز ستوده با نام مستعار کریم بوده است . در همان زمان مسئول کل داس ها فرامرز سمنانی بود .

آیت الله گیلانی : من خیال می کنم ، در میان آقایان که اینجا تشریف دارند ، آن که رئیس المحدثین شماست ، آقای ریاحی است . آقای ریاحی این سلسله اسناد بینک و بین الله به ریگان ، کارتر یا به بلوک شرق می رسید ؟ شما وجداناً و مردانه می توانید بگویید آیا سلسله این مسئول ها به شیطان بزرگ می رسیده یا به شیطان اوسط ؟

ریاحی : آن موقع من مسئولیت تشکیلاتی نداشتم و فکر می کنم آقای طلوعی داشتند .

آیت الله گیلانی : من نخواستم بگویم آن موقع شما در مسئولیت رأس تشکیلات بودید یا نه ، بلکه از اطلاعات شان سؤال کردم که ممکن است کسی کنار باشد ، اما سلسله اسناد را بداند که این همه شیران ولی شیر علم ، حمله شان از کدام باده بوده دم به دم ...

من سؤال کردم آیا شما می دانید این سلسله اسناد به شیطان بزرگ می رسیده یا به شیطان اوسط ؟

ریاحی : من می دانم که چنین چیزی نبوده ، اگر می خواهید حقایق را بیان کنم و اگر لازم باشد واقعاً ...

آیت الله گیلانی : آقای ریاحی حقیقت آن است که ما دیروز در نشریه حقیقت خواندیم ، اگر نفرمایید که می خواهم حقایق را بیان کنم ، ما بیشتر باورمان می شود . می دانید آمریکای جنگ افروز هم در زیر پوشش صلح چه کار دارد می کند ؟ خودش را حامی ملت ها می شمارد و شما می دانید و من هم می دانم که در لوای این سخن ، بیان ، پرده و نقاب چه می کند .

پلتیک زن ها غالباً وقتی که می خواهند اکاذیب و اباطیل تحویل بدهند ، می گویند حقایقی را داریم بیان می کنیم . کاش در این زمینه می فرمودید من بی اطلاعم ، ولی می گویید چنین چیزی نبوده ؟ یعنی چه ؟

ریاحی : تا آنجا که من می دانم و بودم ...

آیت الله گیلانی : نه جواب تان این است که من نمی دانم " لا ادری نصف العلم " اما این که نفی می کنید که دست شرق و غرب اینجا کار می کرده ، باورتان می آید ؟ وجداناً کی این ملت را بیچاره کرده و به این روز کشانده ؟

خوب آقای مدی پس سلاح شما فقط همین بوده ؟

مدی : بله .

آیت الله گیلانی : شما ارتباط تان با مسئله جنگل چه مقدار بود ؟

مدی : من اواخر تیر ماه 60 که از آبادان برگشتم ...

آیت الله گیلانی : از آبادان ؟ برای چه کاری رفته بودید ؟

مدی : من در 16 مهر ماه 59 از طریق اتحادیه به جبهه رفتم و تا تیر ماه در جبهه آبادان بودم .

آیت الله گیلانی : آقای مدی ، نام شما مسعود است به معنی نیکبخت ، از شما می خواهم صحبت کنید ، مأموریت شما از طریق اتحادیه چه بوده ؟ شما مرد جنگ به نفع جمهوری اسلامی نبودید ، ما هم باورمان نمی آید . به نظر می آید از آمریکا هم مأموریت داشته اید ، این را خواستم با وجدان آزاد بگویید ، مأموریت شما چه بوده ؟

مدی : کسانی که ما را به مأموریت می فرستادند ، هیچ وقت خیلی روشن به ما نگفتند که برای چه کاری می رویم . در اولین وهله چیزی که با ما صحبت شد ، بحث سیاسی بود در مورد دفاع از استقلال مملکت . ما رفتیم جبهه ، بعداً مطرح شد که وضع نیروهای چپ در این مملکت خیلی افتضاح است ، اقلاً این جنگ شاید دستاویزی بشود که ما در بین ملت وجهه ای کسب کنیم .

به نظر من اولین مسئله ای که برای اتحادیه در مورد جبهه رفتن مطرح بود ، همین مسئله بود و نوشتن اخبار جنگی در روزنامه حقیقت ، نه به خاطر دلسوزی برای جنگ ، بلکه بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت .

در آن موقع که ما در جبهه بودیم ، اتحادیه اعلامیه ای پخش کرده بود و مقامات مسئول با آن برخورد کرده بودند . مسئول ما در آنجا به ما گفت : آقای فلانی در جایی سخنرانی داشته و اسم اتحادیه کمونیست ها را آورده و .... آن شخص خودش این کار را به عنوان وجهه ای قلمداد می کرد . پس کسب وجهه از طریق حمایت از جناح های مختلف حکومت برای اتحادیه وسیله ای بود تا این که طرفدار بیشتری پیدا کند .

مثلاً ما در مورد بختیار در خارج از کشور توجیه می تراشیدیم که ایشان ملی است ، بعد که ایشان نخست وزیر شاه شد در جریانات پشت پرده رو شد ، توجیه دیگری تراشیده شد و این قصه سر دراز دارد ...

تمام تلاش سازمان برای کسب قدرت بود و این کسب قدرت را می خواست از طریق کسب وجهه انجام دهد و داستان دیگری از چیزهایی که در جبهه اتفاق می افتاد ، بیان کنم تا این که قضیه روشن گردد .

وقتی که خانمم هم به جبهه آمد ، ما به خانه ای منتقل شدیم ، قبل از آن در یک خانه ای که خیلی شلوغ بود زندگی می کردیم ، وقتی به آن خانه رفتیم ، دیدیم که یک لوله توپ جا مانده بود ، فهمیدیم که در این خانه قبلاً سلاح های دیگری هم بوده که آنها را برده اند و فقط لوله توپ جا مانده و نتوانسته آن را با خود ببرند .

علاوه بر ما کسان دیگری هم در آبادان از ایستگاه 12 تا منطقه ذوالفقاری ولو بودند ، که معلوم نبود چکار می کنند و چی جمع می کنند و مطامع شان چی بود ؟ البته خود من مستقیماً در جبهه شرکت نکردم ، بلکه در ستاد امداد جبهه بودم ، پنچرگیر آمبولانس های جبهه بودم .

دادستان : معمولاً این طوری بوده ، می رفتند جنوب ناظر جریان باشند که بتوانند اسلحه بیاورند .

آیت الله گیلانی : شما بفرمایید گرداننده اتحادیه کمونیست های ایران ، در ایران که بود ؟

مدی : در روز اول دادگاه عنوان شدکه گویا در 30 خرداد تحول عجیب و غریبی در جامعه اتفاق افتاده و ما بعداً منحرف شدیم ، اول می خواستم این مطلب را توضیح بدهم و بعد هم به سؤال شما جواب عرض کنم .

در خارج از کشور وقتی که ما جذب این جریان دانشجویی بودیم ، می گفتند این جریان ، جریانی است دموکراتیک و به هیچ کس وابسته نیست . ولی اولین سؤالی که پیش آمد این بود که چرا این همه کنفدراسیون های جداگانه داریم . در واقع این کنفدراسیون های دانشجویی متعلق به سازمان های سیاسی مختلفی بود که فعالیت می کردند .

ولی در یکی از نشریات این جریان (کنفدراسیون احیا) حمایت از بورژوازی ملی مطرح شد ، یعنی حمایت از آقایان بختیارها ، فروهرها و ... کم کم که انقلاب رشد کرد و تمام دشمنان انقلاب را نشان گرفت ، دیدیم که تمام این تفاله ها به بیرون پرت شدند ، در صورتی که بحث همیشگی اتحادیه چه در درون و چه در رابطه با بقیه گروه ها حمایت از بورژوازی ملی بود .

آخرین فرد از این بورژوازی ملی بنی صدر بود . در جریان انتخابات ریاست جمهوری ، اتحادیه در یک دو دلی گیر کرده بود که آیا به بنی صدر رأی دهد یا رجوی و تصمیم نهایی هم در مورد حمایت از رجوی در عرض یک شب گرفته شد و وقتی که امام رجوی را کنار گذاشتند ، باز اتحادیه دست به دامان بنی صدر شد .

در جریان 14 اسفند که خودم شخصاً در آبادان بودم ، جریان اتحادیهت این بلوا را به عنوان یکی از افتخارات خود می دانست که در آن شرکت داشته است . به طور کلی جریان ما از بنی صدر حمایت می کرد و بنی صدر نیز نسبت به اتحادیه بی تفاوت نبود . دفتر هماهنگی بنی صدر نیز در واقع هماهنگ کننده همین نیروهایی بود که با اسم دیگر فعالیت می کردند ، ولی در دفتر هماهنگی نیز نماینده داشتند .

اسناد اتحادیه کمونیست های ایران در واقعه آمل(۳۹)


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان