عروج خونین(11)

شهید اشرفی گاه آشکارا و بیشتر به طور غیر علنی زمینه قیام عمومی مردم را با نشر اعلامیه یا نوار سخنرانی فراهم می کرد . پس از قیام خونین پانزدهم خرداد و دستگیر شدن امام و شدت اختناق و زیر نظر قرار گرفتن علمای بزرگ بلاد ، شهید محراب ( که در تهران بودند) مصمم شدند در رابطه با هدف امام و دستگیری ایشان با مراجع تقلید قم و مشهد دیدار و گفتگو کنند

322529

«فصل سوم»

مجاهدات و مبارزات شهید محراب

از قیام 15 خرداد سال 1342 تا پیروزی انقلاب :

ملت ایران در پانزدهم خرداد 1342 هـ.ش / دوازدهم محرم 1383 هـ.ق به رهبری امام امت ، خمینی کبیر و روحانیت مبارز علیه رژیم استبداد پهلوی و طاغوتی قیام کرد . در این قیام مردم غرب و استان کرمانشاه نیز به تبعیت از حضرت آیت الله اشرفی و دیگر علما و روحانیون مبارز و پیرو خط امام نهضت را شروع کردند .

شهید اشرفی گاه آشکارا و بیشتر به طور غیر علنی زمینه قیام عمومی مردم را با نشر اعلامیه یا نوار سخنرانی فراهم می کرد . پس از قیام خونین پانزدهم خرداد و دستگیر شدن امام و شدت اختناق و زیر نظر قرار گرفتن علمای بزرگ بلاد ، شهید محراب ( که در تهران بودند) مصمم شدند در رابطه با هدف امام و دستگیری ایشان با مراجع تقلید قم و مشهد دیدار و گفتگو کنند .

لذا به اتفاق یکی از علمای بزرگ و مدرسین قم ابتدا به حضور آیت الله العظمی گلپایگانی رسیدند و پس از مذاکرات زیاد از ایشان درخواست کردند با نشر اعلامیه و سخنرانی حرکت را تعقیب کرده امام را تنها نگذارند و مردم را به وظایف شرعی و انقلابی خود بیش از پیش آگاهی دهند .

پس از آن ، جهت دیدار با حضرت آیت الله العظمی نجفی مرعشی و بعضی دیگر از مراجع ، عازم تهران شدند و مسائل گفته شده در محضر آیت الله گلپایگانی را به حضور آن مراجع بیان نموده ، هماهنگی نسبتاً خوبی به وجود آوردند .

رژیم خونخوار که خود از نگه داشتن امام امت سخت بیمناک بود تحت فشار مردم و روحانیان ، ناچار شد پس از چند ماه شبانه امام را به قم برگرداند . با آمدن امام به قم ، انتشار این خبر ، شهید محراب به اتفاق تنی چند از علما و روحانیون و عده ای از اقشار مختلف مردم کرمانشاه به دیدار حضرتش شتافت و در خانه امام به خدمت ایشان رسید .

به یاد دارم در لحظه ملاقات شهید محراب خوابی را که خود برای امام دیده بود بیان کرد . در خواب امام را دیده بود که صدایی و ندایی در تعقیب شان بلنده شده و این جمله را می گوید : « الله یعلم حیث یجعل رسالته » . شهید محراب فرمودند : " من شب این خواب را دیدم و فردای آن روز به ما اطلاع دادند که امام از زندان آزاد شده اند و ایشان را به قم آورده اند ".

پس از آن دیدار عمومی ، روز بعد ، هنگامی که امام بزرگوار و مرحوم شهید آیت الله حاج سید مصطفی خمینی فرزند ارشد امام صبحانه میل می فرمودند ، آیت الله شهید اشرفی و آیت الله جبل عاملی به حضور امام مشرف شدند .

در این دیدار حکم وکالت و اجازه مطلق شفاهی به ایشان داده شد و به دنبال آن اجازه کتبی وکالت و اجازه مطلق در امور حسبیه و شرعیه برای شهید محراب آقای اشرفی فرستادند . از آن تاریخ شهید اشرفی نماینده و وکیل تام الاختیار امام در استان کرمانشاه معرفی شد .

در اینجا لازم می دانم قبل از ادامه شرح مجاهدات شهید محراب نظر خوانندگان را به یک نکته مهم جلب کنم . از مختصات رهبر انقلاب نفوذ معنوی او است . هر کلامی از زبانش صادر می شد و هر کلمه ای می نوشت ، بلادرنگ مردم آن را می پذیرفتند و اطاعت فرامینش را تکلیف شرعی می دانستند . این نفوذ معنوی به واسطه مقام اوست که مرجع تقلید است ، فقاهت و ولایت است که حکم او را با حکم امام و پیامبر خدا همسنگ می سازد .

امام عصر (عج) درباره این طایفه از علما فرموده اند : « فانّهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم » ، " آنها حجت من هستند برای شما و من حجت خدا هستم برای آنها ." همچنین فرموده است : « الراد علیهم کالراد علینا و الراد علینا کالشرک بالله » ، " رد حکم آنها رد حکم ما است و رد حکم ما در حکم شرک به خدا است ".

امام امت قبل از آن که رهبر انقلاب شود یک نفر مجتهد اعلم و جامع الشرایط لازم الاطاعه و واجب التقلید بود که قبل از شروع به مبارزه رژیم پهلوی ، اکثریت مردم ایران از وی تقلید می کردند و بعد از شروع به مبارزه به عنوان رهبر انقلاب مورد پذیرش همه ملت بود .

مرجعیت وی مورد تأیید همه حوزه های علمیه و اعلمیت ایشان مورد تأیید اکثریت علمای بزرگ شهرستان ها و مدرسین حوزه علمیه قم بود. شهدای محراب نیز از معتقدان به اعلمیت امام امت و ولایت فقیه بودند ، آنچنان معتقد بودند که از جان عزیز خودشان برای این راه سرمایه گذاری کردند .

با روشن شدن این موضوع لازم می دانم نقش شهید محراب را در امر مرجعیت امام امت در دو قسمت بیان کنم :

 

نقش شهید محراب در امر مرجعیت امام در کرمانشاه


1. در زمان حیات مرحوم آیت الله حکیم ، شهید محراب در کرمانشاه مقدمه مرجعیت مطلقه امام امت را فراهم نمود . در آن زمان اینجانب در حوزه علمیه قم اشتغال به تحصیل داشتم و به وضع کرمانشاه و این که چه کسانی باید برای امر تبلیغ به این شهر دعوت شوند آشنا بودم .

گویندگان و مبلغین ، از مدرسین معروف حوزه قم را ، که از شاگردان امام بودند دعوت می کردیم که در ماه رمضان و ماه های محرم و صفر و ایام فاطمیه ، در مسجد مرحوم آیت الله بروجردی کرمانشاه سخنرانی کنند و مردم را ضمن آشنا کردن با مسائل مختلف اسلامی به مسأله مرجعیت امام سوق دهند .

Emam

در آن زمان دعوت کردن از شخصیتهای بزرگ و گویندگان متعهدی چون حضرات آقایان خزعلی و محمد یزدی و شهید هاشمی نژاد از بهترین راه های مبارزه بود . در این رابطه مکرر گویندگان دستگیر و بازداشت می شدند که فعلاً مجال پرداختن به آنها نیست . این عمل مقدس و انقلابی در آن زمان به قدری اهمیت داشت که فوق آن تصور نمی شد .

کرمانشاه همیشه در دعوت از این گونه فضلاء و شخصیت های ممتاز ، گوی سبقت را می ربود و مردم هم فوق العاده استقبال می کردند . کارشکنی های بعضی افراد مغرض و روحانی نماهای ضد انقلاب و مخالف امام و ولایت فقیه از یک سو و فشار و مخالفت رژیم پهلوی از سوی دیگر ، آیت الله اشرفی اصفهانی را تحت فشار شدید و تهدید قرار می داد .

ولی هر چه بیشتر فشار می آوردند شهید محراب استوارتر و راسخ تر هدف خود را تعقیب می کرد . تأسف بارتر از هر چیز مخالفت ها و کارشکنی ها و تهمت هایی بود که از طرف روحانی نمای فاسد و معلوم الحال و وابسته به رژیم طاغوت متوجه شهید محراب می شد .

هر گوینده مذهبی و سخنران به محض ورود به شهر فوراً به ساواک یا شهربانی جلب می شد و از او تعهد می خواستند که یا شهر را ترک کند و برود یا این که حق ندارد ، ولو به کنایه ، نام آیت الله خمینی را ببرد . با این حال ، آقایان کار خود را انجام می دادند . هم مسأله مرجعیت امام را عنوان می کردند و هم برای سلامتی امام دعا می کردند .

این موضوع ، در زمانی که کمتر کسی جرأت به زبان آوردن نام امام را داشت ، از مسائل بسیار مهم سیاسی بود دشمن برای خنثی کردن تبلیغات از دو جبهه وارد می شد ، اول : از راه تهدید و ارعاب آیت الله اشرفی ، تا جایی که چند بار ایشان را در اوایل مبارزه به ساواک بردند . یک بار هم دستگاه قصد تبعید ایشان را کرد ، اما ظاهراً روی مصالحی که آنها در نظر گرفتند و احتمال اعتراض و شورش در مردم دیدند ، منصرف شدند .

دوم : از راه ترور شخصیت در ایشان ، به این ترتیب که عمال دستگاه توسط آن روحانی نما که همواره در امر مرجعیت امام با شهید محراب مخالفت می نمود ، از هیچ تهمت و افترایی فرو گذار نکردند و بزرگترین شکنجه ها و عذاب های روحی را به این مرد الهی دادند .

روحانی نمای مزبور کراراً برای شهید محراب پیام می فرستاد که " در امر مرجعیت آیت الله خمینی ، مردم را به من ارجاع دهید ، من هر چه گفتم همان است و اگر غیر از این انجام دهی شما را از این شهر با وضع بدی اخراج می کنم ." ولی آیت الله اشرفی وقعی نمی نهاد و به سختی پایداری می کرد .

2. پس از رحلت مرحوم آیت الله حکیم ، زمینه مرجعیت و زعامت حضرت امام خمینی در استان کرمانشاهان کاملاً فراهم بود ، به حدی که اکثر علمای کرمانشاه با شهید محراب در موضوع اعلمیت امام هم عقیده بودند و اگر کارشکنی و مخالفتی نمی شد ، مردم استان صد در صد و یکپارچه از امام تقلید می کردند .

پس از رحلت مرحوم آیت الله حکیم ، حضرت آیت الله منتظری نامه ای برای شهید اشرفی نوشتند ، مبنی بر متعین بودن مرجعیت امام خمینی . اینجانب با مقدمات قبلی به اتفاق حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای محمد یزدی به کرمانشاه آمدیم تا در مراسم بزرگداشت آیت الله حکیم، آقای یزدی وظیفه مردم را در این امر مهم تعیین و احیاناً مخالفت ها و کارشکنی های مغرضین و روحانی نمای وابسته را خنثی کنند .

ولی رژیم دست نشانده و حامیان آن ، از آن آمدن آقای یزدی سخت بیمناک شدند و به محض ورود ایشان به منزل شهید محراب ، تلفن کردند مأمورین شهربانی را به منزل فرستادند . تهدیدهای پی در پی شروع شد ، حتی نگذاشتند آقای یزدی یک شب تمام را در این شهر بماند ، ناچار ایشان را به منزل دیگری انتقال دادیم و صبح روز بعد با کمال تأسف به اتفاق ایشان به همدان رفتیم و سپس به قم مرجعیت کردیم .

لیکن آیت الله اشرفی از پای ننشست و از طرق مختلف جریان را تعقیب کرد و با هماهنگی جمعی از روحانیون و شاگردان و مقلدین حضرت امام ، بار سنگین ابلاغ مرجعیت امام را به سر منزل مقصود رساند .

ایشان در مجامع صریحاً می فرمود : " با توجه به تحقیقاتی که از مدرسین حوزه علمیه ، از قبیل حضرت آیت الله منتظری و آیت الله مشکینی و مرحوم آیت الله ربانی شیرازی و ... همچنین بعضی از بزرگان مدرسین و علمای نجف اشرف به عمل آورده ام و خود نیز اهل تشخیص و صاحب نظر هستم ، امام را اعلم از دیگران و لذا تقلید ایشان را واجب می دانم ." به هر حال علیرغم کارشنی ها ، اکثرت مطلق مردم کرمانشاه به تقلید از امام روی آوردند .

یک بار شهید محراب از حضرت آقای خزعلی دعوت به عمل آوردند تا با بیان منطقی و استدلالی خود مردم را آگاهی بخشند . دستگاه جبار از سخنرانی ایشان در مسجد مرحوم آیت الله بروجردی ممانعت به عمل آورد . به این ترتیب که درب مسجد آیت الله بروجردی را بستند و روحانی نمای وابسته و مخالف انقلاب و ولایت فقیه ، در اجتماعی عمومی ، آشکارا گفت : " من در مسجد را بستم ."

در آن سخنرانی ، مسجد آیت الله بروجردی را به عنوان " مسجد ضرار " معرفی کرد و به ساحت مراجع تقلید اهانت کرد . مردم این شهر ماجرا را هنوز به یاد دارند . نوار وی نیز موجود است . به دنبال این جریان برای شهید محراب پیغام فرستاد که " در امر مرجعیت تقلید یا سکوت کن و یا از این شهر برو و الا من مفتضحانه شما را از این شهر اخراج می کنم ."

آیت الله اشرفی استوارتر از کوه در برابر همه کارکشنی ها و مخالفت ها و توطئه ها و افتراها مقاومت کرد و بالاخره خط امام را در این منطقه تثبیت نمود . او مدت بیست و هفت سال در شهر کرمانشاه با مظلومیت عجیبی زندگی کرد و از ناراحتی ها و دردهای دل خود حتی برای فرزندانش کمتر گفت .

گاهی مانند علی (ع) که دردهای دل خود را در چاه بیان می کرد ، در خلوت با خدای خویش درد دل نمود و گاهی یکی از دردهای درونیش را برای همسر خود می فرمود و توصیه می کرد مبادا فرزندان بفهمند . یکی دوبار فرمود : " پس از مرگ من برایم زیاد گریه کنید ، زیرا من خیلی مظلوم قرار گرفته ام ."

و فرمود : " هر چه فکر می کنم چه کرده ام که این چنین مورد حمله های این افراد قرار گرفته ام ، فکرم به جایی نمی رسد ، تنها جرم من حمایت از امام و مرجعیت ایشان است و اینها تمام هم شان این است که من این شهر را ترک کنم تا آنها به آمال خودشان برسند و حق امام را ضایع کنند ، که در نتیجه به اسلام ضربه بزنند و رژیم طاغوت را نگه دارند . ولی هیهات ، من این آرزو را بر دل آنها خواهم گذارد و این شهر را ترک نخواهم کرد ، مگر بعد از آن که اطمینان پیدا کنم که اینها دیگر کارشان تمام شده و نمی توانند توطئه خود را پیاده کنند ."

گاهی می فرمودند : " ای کاش می توانستم خود را به امام برسانم و کمی از این رنج ها و کارشکنی ها و مخالفت های این افراد را بگویم ." ولی او که اهل گذشت بود ، بارها خدمت امام رسید و کلمه ای نگفت .

این زندگی یک شخصیت بزرگ علمی و یک مرد مجاهد و مبارز و یار دیرین امام است . بر خود واجب دانستم شمه ای از خدمات و رنج های این شهید بزرگوار را بیان کنم .

شهید محراب در رابطه با مقام مرجعیت امام بزرگوار ، تعبیرات مختلفی داشتند ، می فرمود : " من در امام یک ذره هوای نفس سراغ ندارم ، در امام ترک اولی ندیدم ، امام را هم رهبر انقلاب می دانم ، هم مرجع تقلید جامع الشرایط و هم اعلم و اورع و ولی فقیه . اگر کسی بخواهد امام را تنها رهبر بگوید و مرجع تقلید نداند در خط آمریکا است ، زیرا سعی و کوشش دشمن همین است که بین رهبیت و مرجعیت امام جدایی بیندازد و تفکیک قائل شود.

اطاعت از امام حتی بر فقهای دیگر هم فرض و واجب است ، کسی که امام را رهبر بگوید و در امر تقلید به کس دیگر مراجعه کند ، این شخص یا نمی فهمد یا قضیه از جای دیگر آب می خورد . امام را با هیچ یک از مراجع و فقهای فعلی نمی توان مقایسه کرد ."

و به تعبیر خودشان می فرمود : " لایقاس به احد ." اگر چه احترام فوق العاده هم برای سایر مراجع تقلید قائل بودند و آنها را نیز مجتهد می دانستند.

 

عروج خونین(۱۰)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31