طریق کامیابی(4)

Kamyab1

يورش ساواك :

پس از آن كه شهيد كامياب با سخنان آتشين و روشنگرانه ي خود تمام مناطق شمالي كشور، شهرهايي مثل علي آباد، گنبد، آزادشهر، گاليكش، راميان ، و گرگان را به خيزشي انقلابي دعوت كرد، رژيم و نيروهاي امنيتي كه با وجود تمام تلاش هايشان براي دستگيري شهيد كامياب، ناكام ماندند، با سلسله عملياتي كاملاً سرّي ، درصدد برآمدند شهيد كامياب را در مشهد دستگير كنند كه باز هم علي رغم تلاشهاي بسيار زياد با ناكامي روبرو شدند.

سيد محمد كامياب در اين باره مي گويد:

به صورت سراسري، ساواك گزارش كرده بود كه شهيد كامياب در شهرستانها و روستا هاي منطقه ي شمال و گنبد، اغتشاش ايجاد كرده و همه ي منطقه ي نوار شمالي كشور را به هم ريخته است. لذا فردي خطرناك است و ما نتوانسته ايم ايشان را پيدا كنيم ، شما در مشهد خانه ي ايشان را تحت نظر بگيريد و وي را دستگير كنيد. البته بعداً خود مأموران گفتند كه ما چند روز است تا ساعت حتي 3 نيمه شب منزل ايشان را تحت نظر داشته ايم ولي نتوانستيم ايشان را دستگير كنيم . تا اين كه يك روز به خانه ي شهيد مي ريزند كه همسر شهيد كامياب و همسر بنده آن جا بودند، آنها را از داخل اتاق ها بيرون مي آورند و در داخل ايوان مي نشانند و د رحياط را هم باز مي گذارند كه اگر چنانچه شهيد كامياب آمدند، اوضاع طبيعي جلوه كند تا بتوانند وي را دستگير كنند. ساعت 2 يا 3 بعد از ظهر كه من به منزل آمدم ديدم مأموران آنجايند و يكي از آنان ، با آغوش باز، در حالي كه تبسمي بر لب داشت ، به من سلام كرد و گفت : آقاي كامياب چقدر دير آمديد ميهمان دعوت مي كنيد و لي خودتان نمي آييد؟ سپس بنده را هم در يكي از ايوان ها نشاندند و خودشان مشغول جمع آوري كتاب ها و جزوات شهيد كامياب شدند تا با خود ببرند، سپس وقتي ديدند شهيد كامياب نيامد، كتابها و مرا با خود بردند... د رداخل ماشين با تهديد اسلحه و توهينهايي كه مي كردند سعي داشتند، آدرس شهيد كامياب را از من بگيرند. حتي مرا تا در مدرسه اي كه شهيد كامياب در آن جا قبلاً حجره داشت بردند ولي باز منصرف شدند و داخل مدرسه نرفتند، سپس يك شماره تلفن به من دادند و گفتند به محض اين كه برادرت وارد شهر شد به ما خبر بده وگرنه هم شغلت را از دست مي دهي ، هم آزار و اذيت خواهي شد، سپس در ماشين را باز كردند و مرا از ماشين به بيرون ، پرتاب كردند.

البته اين ، اولين باري نبود كه نيروهاي اطلاعات و امنيت كشور بر آن گشتند تا اين روحاني مبارز را دستگير كنند، بلكه چندين بار در سالهاي قبل نيز درصدد دستگيري او بودند كه موفق نشدند. يكي از مواردي كه ساواك به شدت روحانيان فعال و مبارز را دستگير ميكرد، به هنگام برگزاري جشن هاي دو هزار و پانصد ساله ي شاهنشاهي بود كه در آن ايام علاوه بر مبارزاني همچون شهيد موسوي، هاشمي نژاد، آيت الله طبسي، حتي رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي را نيز دستگير كرده بودند. از افرادي كه عليه برگزا ري جشنهاي دوهزارو پانصد ساله فعاليت داشت و شديداً با سخنراني هاي كوبنده و آتشين خود، رژيم را به انتقاد مي گرفت و به روشنگري اذهان مردم مي پرداخت ، شهيد كامياب بود. رژيم كه ديگر تاب تحمل سخنان او را از كف داده بود، بلافاصله وي را شناسايي كردند، و براي دستگيري اش به منزل شهيد هجوم بردند كه خوشبختانه ، با زهم موفق به دستگيري او نشدند.

شهيد كامياب از آن جا كه به طور مرتب در شهرستانهاي مختلف كشور در حال مسافرت بود و عليه رژيم سخنراني مي كرد، هميشه تحت تعقيب بود، از اين رو، ناگزير مرتب منزل مسكوني خود را تغيير مي داد، با اين حال باز شناسايي مي شد و به ناچار مجبور مي گشت تغيير محل دهد. در نهايت ، نيروهاي ساواك هيچ گاه موفق به دستگيري او نشدند و او توانست با زيركي و هوش بالايش به نحوي خود را از آنان مخفي نگاه دارد.

 

 

Kamyab02

هيجان در كرمان و قزوين :

شهيد كامياب براي به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي و حاكميت ارزش هاي اسلامي از هيچ كوششي دريغ نمي كرد.او حاضر بود براي رسيدن به اهداف و آرمانش در هر نقطه از كشورفعالانه حاضر شود و بر لشگر خصم هجوم برد كه اين ، نشان دهنده ي تعهد بالاي او به اسلام و انقلاب بود. او اين بار براي مبارزه ، شهر كرمان را انتخاب كرد. از اين رو در سال 56 براي روشنگري اذهان مردم به شهر كرمان رفت و با سخنان آتشين و سراسر مستدل و محكم خود، كرمان را به كانون هيجان و مبارزه تبديل كرد. او توانست هزاران تن را در مسجد كرمان گرد آورد و براي آنها سخنراني كند و باعث رعب و وحشت رژيم سفاك پهلوي شود. از اين رو ساواك كرمان كه دچار رعب و وحشت شده بود، درهاي مسجد را مي بندد و مسجد را به آتش مي كشد و به سوي مردم تير اندازي مي كند كه در آن جا مردم شعار " مرگ بر شاه " و " درود بر خميني " سر مي دهند و شعار مي دهند: " مسجد كرمان را كتاب قرآن را ،شاه به آتش كشيد" از سوي ديگر ، مأموران ساواك در صدد دستگيري شهيد كامياب برمی آيند ، اما شهيد كامياب با هوشياري، خود را به شهر يزد مي رساند و با استقبال شهيد بزرگوار آيت الله صدوقي مواجه مي گردد، اما او مي داند كه كشور حساس ترين لحظات خود را سپري مي كند و اسلام نياز به مردان بزرگي دارد كه هرگونه خطري را به جان بخرند، لذا بدون درنگ به قزوين مي رود و در آن جا نيز به افشاي جنايات رژيم پهلوي و روشنگري اذهان عمومي مي پردازد و كشتار مردم قم را كه چند روز قبل انجام گرفته بود، به شدت محكوم مي كند و سخنراني پرشوري ايراد مي كند كه باعث تعطيلي بازار و تظاهرات و راهپيمايي مردم مي شود و سپس از آن جا به كمك مردم به شهرهاي ديگر منتقل مي گردد، و در نهايت به مشهد مي آيد .

آري، شهيد كامياب سراسر موج بود و هيجان، هر جا كه قدم سبز خود را مي نهاد مردم همچون مرواريدي گرانبها به دور او گرد مي آمدند و راه و روش مبارزه و ستم ستيزي را از او فرا مي گرفتند. گرچه شهادت مردان بزرگي مانند او خسارت بزرگي براي اسلام است، اما به فرموده رهبر معظم انقلاب:

نبايد فراموش بكنيم كه آثار مثبت هم داشت ، آثار مثبتش همان اثري است كه در شهادت همه شهداي عزيزما وجود دارد اين ها مردم را منسجم مي كنند، علاقه مند مي كنند، خط مبارزه را روشن مي كنند و با خون خودشان ادعاهاي انقلاب را تثبيت و تحكيم مي كنند، اين ها همه اش وجود دارد و در شهادت اين عزيز هم همين ها وجود داشت .

رهبر انقلاب درباره ي حضور ايشان در كرمان مي فرمايند: جزو روحانيان معدودي است كه كرماني ها از ايشان خاطرات بسيار خوبي دارند. واقعاً يكي از عوامل ورود هيجان همه گير مبارزه در كرمان پيش از پيروزي انقلاب شخص شهيد كامياب بود كه بسيار حقوق زيادي آن جا دارد.. به كرمان و رفسنجان و خيلي از جاهاي ديگر مسافرت مي كرد و منبر بسيار شيرين و منظم و مرتب و مطلوبي داشت.

تعهد و احساس مسؤوليت :

شهيد كامياب به شدت نسبت به انقلاب اسلامي و آينده ي آن احساس مسؤوليت مي كرد و از متعهدان نسبت به نظام و انقلاب بود. در تعهد بالاي او نسبت به انقلاب همين بس كه سالها بدون هيچ گونه چشمداشتي درسراسر كشور اسلامي به تبليغ اسلام و روشنگري اذهان مردم و آماده كردن آنها براي قيامي همه جانبه ، اقدام كرد. او در سخت ترين شرايط ، از زير بارسنگين مسؤوليت شانه خالي نكرد و تا آخرين لحظه ، قلبش براي نظام جمهوري اسلامي مي تپيد.

رهبر معظم انقلاب در اين باره مي فرمايند:

ايشان يكي از بهترين طلاب مشهد درعلاقه مندي به انقلاب و تعهد نسبت به امام و اين خط مبارزه بودند. وقتي كه مي گوييم از بهترين طلاب مشهد ، تقريباً شديد به اين معنا بتوان آن را فرض كرد و جزو بهترين روحانيون سراسر كشور ناميد. مشهد و قم و بقيه ي جاها در اين جهت فرقي با هم نداشتند كه يك عده اي از طلاب جوان، بسيار علاقه مند و متعهد و پايبند به انقلاب بودند. چند مطلب را من درباره ي تعهد ايشان بيان كنم . يكي از مطالب اين است كه ايشان براي هر كاري در انجام وظايف نسبت به اين خط انقلاب آماده بود، يك وقتي بود كه ما در مشهد با دوستان تصميم گرفتيم كه برادران را بفرستيم به شهرهاي اطراف مشهد، شهرهاي خراسان و بعدها شهر هاي مجاور خراسان مثل مازندران، براي تبليغ ؛ تبليغ معارف مبارزه و نهضت كه آن وقتها احتياج به اين تبليغ بود و كار رايج طلاب مبارز وروحاني مبارز هم اين بود كه اين كار را انجام بدهند. هر جايي كه ما به ايشان پيشنهاد مي كرديم ، ايشان مي پذيرفت . خيلي ها بودند مثلاً آمادگي نداشتند، سختشان بود، با كندي حركت مي كردند. شهيد كامياب جزو خصوصياتش اين بود، هيچ تأملي نداشت و هر جا مي گفتيم اين جا مناسب است ، ايشان آماده بود و مي رفت ، حتي زحمات زيادي را ايشان متحمل مي شد.

 

 

Kamyab01

 

آرامش در دانشگاه :

دربحبوحه ي انقلاب د رسال 1357، گروهي از دانشجويان ، برخي از استادان دانشگاه را كه بستگي به رژيم داشتند دستگير كرده و گروگان گرفته بودند و قصد داشتند با آنها رفتار تندي كنند، حتي قصد اعدام برخي از آنها را داشتند كه چنين كارهايي در آن هنگام شايد چندان براي انقلاب و مبارزان به صلاح نبود. در اين هنگام ، تحصني در بيمارستان امام رضا (ع) برگزار شد كه شماري از روحانيان و انقلابيون در آن جا بودند، از جمله رهبر معظم انقلاب. هنگامي كه خبر گروگانگيري دانشجويان را به ايشان دادند، معظم له به آقاي دكتر روحاني مي گويند يك نفر را بفرستيد كه دانشجويان را آرام كند، كه دكتر روحاني ، شهيد كامياب را پيشنهاد مي كنند تا دانشجويان را آرام كنند. در اين هنگام آيت الله خامنه اي با تبسم مي گويند: چطور از همه جا آقاي كامياب بروند؟ دكتر روحاني در جواب ميگويند: چون ايشان خيلي صبور و بردبار و با حوصله اند، و مي توانند دانشجويان را با سخنان خود آرام كنند. با موافقت آيت الله خامنه اي ، شهيد كامياب را به دانشگاه مي برند و ايشان با سخنان دلنشين و شيرين خود مي توانند دانشجويان در اوج هيجان را آرام كنند كه برادر شهيد كامياب از قول دكتر برادران در باره ي سخنراني شهيد كامياب در جمع دانشجويان چنين مي گويد:

ما ايشان را به دانشگاه برديم و ميكروفون را به ايشان داديم ، در حالي كه تمام دانشجويان عصباني بودند وعده اي از استادان را هم گروگان گرفته بودند و شعار كه ما بايد همين امشب اين ها را اعدام كنيم ، شهيد كامياب سخنراني خود را با آن صداي دلنشين اش آغاز كرد. حدود نيم ساعت كه ايشان صحبت كردند، ديديم كه دانشجويان آرام آرام آقاي آموزگار [ از استادان دانشگاه مشهد] را رها كردند. حالت خشم و خشونت كه بين آنها بود كم كم فروكش كرد و من در آن جا بيشتر از آنچه از قبل نسبت به متانت و آرامشي كه در شهيد كامياب بود ارادت داشتم ، ارادت من چندين برابر شد و واقعاً شهيد كامياب معجزه كردند.

پی نوشت:

1- مصاحبه با آيت الله خامنه اي ، در هنگام تصدي پست رياست جمهوري.

2-همان

3-همان

 

طریق کامیابی(3)

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31