مقدمه
تشکیلات تروریستی منافقین (مجاهدین خلق) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سایه آزادیهای به وجود آمده، فرصتی برای تجدید حیات خود یافت. نسل جوان و پرشور انقلابی که بعضاً مطالعات چندانی در حوزه جریانهای سیاسی و فکری معاصر نداشتند، هدف تبلیغات منافقین قرار گرفتند.
گروهک منافقین با توجه به روحیه تمامیتخواهی سران آن بلافاصله در مقابل جریان عظیم انقلابی مردم قرار گرفتند. منافقین پس از چند کارزار ناکام در حوزههای اجتماعی و سیاسی با نظام راه حل تقابل نظامی را برگزیدند و در خرداد سال 1360 با انتشار اولین اعلامیه سیاسینظامی به جنگ و نبرد مسلحانه و تروریستی روی آوردند. هر چند گروهک منافقین بسیار پیشتر از خرداد 60 رویکرد نظامی را برای خود برگزیده بود.
تشكيلات
منافقین در جهت ايجاد يك تشكيلات نوين سراسري و فعال تبليغاتي، كادر مركزي سابق را به دو بخش تقسيم کرد: الف) دفتر سياسي ب) كميته مركزي
گروهک منافقین روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی 23 بهمن 1357 طي اطلاعيهاي تحت عنوان «جنبش ملي مجاهدين» اعلام موجودیت کرد. علاوه بر تهران در دیگر شهرهای بزرگ ایران نیز تشکیلات نوین منافقین شروع به فعالیت و عضوگیری نمود. در سطح نوسازي تشكيلاتي، علاوه بر كميته يا كادر مركزي، پنج كانون جداگانه كه عضوگيريها و سازماندهي جديد مبتني بر آنها بود، پايههاي اصلي تشکیلات منافقین را تشكيل ميدادند: 1) شبكه زيرزميني مسلح كه بعدها به نام ستاد مجاهدين خلق شناخته شد. 2) سازمان جوانان مجاهد 3) جنبش كارگران مسلمان 4) كانون توحيدي اصناف 5) سازمان زنان مسلمان.
تشکیلات منافقین علاوه بر رهبری، دارای ۵ بخش بود. مسئول ستاد تبلیغات زرکش، مسئول ستاد شهرستانها محمود عطایی، مسئول بخش اجتماعی محمد ضابطی، مسئول بخش روابط عباس داوری و مسئول بخش نظامی ابریشمچی بود. زیر مجموعه بخش نظامی مهدی افتخاری بود که ۴ بخش زیرنظرش قرار داشت. حفاظت اطلاعات، نفوذیها، تخلیه تلفنی و ارتش. رهبری سازمان به ترتیب با مسعود رجوی، موسی خیابانی، عباس داوری و ابریشمچی بود. عباس داوری علاوه بر عضویت در رهبری، مسئول بخش روابط هم بود. روابط شامل نهاد احزاب، اقطاب (شخصیتها) و خارجی (شخصیتهای خارجی و سفارتخانهها) بود. (تارنمای مشرق 4 تیر 1398) بخش اجتماعی که رکن اصلی سازمان منافقین را تشکیل میداد، از پنج نهاد «دانشآموزی»، «محلات و امداد»، «کارگری»، «دانشجویی»، «کارمندی و اصناف» تشکیل میشد. (پیدایی تا فرجام، ج3، ص 529)
فاز مسلحانه
با اقدامات آشوبگرانه منافقین، تقابل نظام جمهوری اسلامی و گروهک منافقین به اوج خودش رسیده بود. با اعلام طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر توسط مجلس شورای اسلامی در 27 خرداد 60، مسعود رجوی سرکرده گروهک منافقین بلافاصله در 28 خرداد همان سال اولین اطلاعیه سیاسی نظامی خود را مبنی بر تقابل با نظام اسلامی صادر نمود. متعاقب آن در روز 30 خرداد سال 60 منافقین با فراخوان نیروهای خود و تسلیح آنان به سلاح سرد و گرم، حمله به برخی اماکن دولتی را آغاز کردند. تز شورشگری منافقین به زودی ناکام ماند؛ زیرا حضور مردم انقلابی و حامی نظام چارهای جز عقبنشینی برای گروهک منافقین باقی نگذاشت.
بدین ترتیب سازمان که با ارائه تز شورشگری در مسیر بدون بازگشتی قرار گرفته بود، به اقدامات تروریستی متوسل شد که بسیار ناجونمردانه، گسترده و به گونهای بود که همه افراد جامعه را هدف میگرفت. مهمترین اقدامات تروریستی منافقین تا پایان سال 60، هدایت و برنامهریزی انفجار مسجد اباذر تهران و اقدام به ترور آیتا... خامنهای، انفجار دفتر حرب جمهوری اسلامی که در آن بیش از 72 تن از مقامات کشوری و آیتا... بهشتی به شهادت رسیدند، انفجار دفتر دادستانی و شهادت آیتا... قدوسی، انفجار دفتر نخستوزیری و شهادت رئیسجمهور رجایی و نخستوزیر باهنر، راهپیمایی مسلحانه روز 5 مهر، به شهادت رساندن آیتا... هاشمی نژاد و بسیاری ترورهای دیگر از شخصیتها دولتی و افراد عادی.
ضربات متقابل
نیروهای امنیتی و انتظامی کشور که با هجمه شدید منافقین در سال 60 مواجه شده بودند، به سرعت در جهت پیشگیری و ضربه متقابل به منافقین برآمدند. اما شرایط کشور که به لحاظ جنگ در جبهه خارجی بسیار آسیبپذیر بود و همچنین نفوذ منافقین با پوششهای گوناگون در ارکان مختلف نظام، تحقق این امر را دشوار میکرد. در پی شدت یافتن عملیاتهای تروریستی سازمان منافقین در هدف قرار دادن مسئولین نظام و مردم عادی در کوچه و خیابان، دستگاههای امنیتی با انجام یک سری کارهای اطلاعاتی و با کمک مردم توانستند مخفیگاهها و خانههای تیمی منافقین را شناسایی و در موقع مقتضی بهترین ضربه را به آنها وارد کنند.
در روز 19 بهمن1360، خانه تیمی اصلی منافقین در زعفرانیه تهران که موسی خیابانی شخص دوم منافقین در آن بود، توسط نیروی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شناسایی شد و در عملیاتی موفق، مرکزیت سازمان متلاشی شد. با کشته شدن موسی خیابانی و اشرف ربیعی همسر اول مسعود رجوی، به همراه عدهای از سران گروهک نفاق، تشکیلات سازمانی منافقین توان اجرایی خود را در انجام عملیات تروریستی در داخل کشور به میزان قابل توجهی از دست داد. ضربه استراتژيك و مهم 19 بهمن كه طي آن مسئول داخل كشور و نفر دوم سازمان كشته شد، سقوط تدريجي تشكيلات داخل کشور را در پي داشت. در سطح تشكيلات اين ضربه موجب پاره شدن رشته ارتباط و اتصال بخشها با فرماندهي داخل كشور شد و در سطح سياسي، قدرتمندي تشكيلات سازمان را براي قدرتهاي حامي آن به زير سؤال برد؛ هواداران را به انفعال واداشت، در سطح رواني هم مركزيت و هم اعضا را در حالت تدافع محض و ترس از سرايت ضربه به بخشهاي ديگر قرار داد. در سطح عمل نظامي، مجموعه عمليات تروريستي سازمان با بحران مواجه گرديد و حفاظت كامل و اولويت برنامههاي تأميني و حفاظتي در دستور كار قرار گرفت. (پیدایی تا فرجام، ج 2، ص 689)
ضربه هولناک
پس از ضربه ۱۹ بهمن ۶۰ به تشکیلات منافقین، سپاه به برتری اطلاعاتی و عملیاتی دست یافت. همچنین ستاد عملیاتی منافقین به ردههای پایینتر سازمان انتقال یافت. این ستاد ابتدا به بخش اجتماعی سازمان و سپس به گروههای دیگر منتقل شد. گروهک منافقین پس از بهمن ۶۰، اقدام به طراحی عملیاتهای گستردهای کرد، اما قبل از آنکه آن عملیاتها اجرایی شود، نیروهای اطلاعات سپاه از طریق اخباری که از دادستانی دریافت کرده بودند، توانستند حدود تعدادی از خانه تیمی منافقین را شناسایی کنند که یکی از آن خانهها محل اختفای اعضای شورای اجتماعی سازمان و محمد ضابطی مسئول بخش اجتماعیشان بود. محمد ضابطی از اعضای اولیه و قدیمی منافقین بود. وی بعد از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷مسئول «بخش اجتماعی» شد. ضابطی فرمانده ستاد تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در تهران بود. محمد ضابطی در کنار حسین ابریشمچی و علی زرکشیزدی از تئوریسینهای فاز نظامی سازمان بودند. در آستانه پیروزی انقلاب، از نظر مراتب تشکیلاتی، مریم رجوی در بخش اجتماعی سازماندهی و مستقیماً تحت مسئولیت محمد ضابطی قرار داشت.
در ماجرای ضربه زعفرانیه، در لباس موسی خیابانی یک شماره تلفن پیدا شد. اسناد و مدارک سازمان، کدبندی شده بود، اما این شماره براساس کد نبود و مشخص بود که موسی به سرعت شماره تلفنی دریافت کرده تا سریعاً خود را با آنان هماهنگ کند. با کنترل تلفن مشخص شد که شماره مربوط به خانه تشکیلاتی است. با استقرار تیمهای تعقیب و مراقبت در نزدیکی آن خانه، دیگر خانههای تیمی منافقین نیز شناسایی شد.
ضربه به بخش اجتماعی تشکیلات منافقین از نظر زمانی بسیار حائز اهمیت بود. زیرا منافقین در خانههای امن خود به طور دائم در حال تغییر مکان بودند و کمتر پیش میآمد که بیشتر آنها را بتوان در یک خانه تیمی تحت مراقبت قرار داد. از طرفی همزمان در جبهههای جنگ عملیات بیتالمقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، در مرحله اجرا بود. بنابراین برای مسئولین امر بسیار مهم بود که این عملیات در بهترین حالت ممکن انجام شود.
رأس ساعت 2 بعدازظهر 12 ارديبهشت ماه 1361، حمله نيروهاي هماهنگ نهادهاي انقلابي به پايگاههاي بخش اجتماعي آغاز شد. در اثر اين ضربه، بخش اجتماعي كه به فرماندهي و مسئوليت محمد ضابطي (هدايت كننده تظاهرات 30 خرداد و 5 مهر 1360 و مجموعه عمليات متعدد ترور و تخريب) اداره ميشد و ستون فقرات سازمان ترور محسوب ميگشت، كاملاً از بين رفت. فرماندهان اين بخش از مركزيت تا رده شاخه ضربه خوردند. نهاد دانشآموزي، نهاد دانشجويي، نهاد جعل، نهاد تداركات، قسمت شهرستانهاي شمال و شهرستانهاي جنوب، مسئولان نهاد كارمندي، مسئولان حفاظت مركزيت بخش اجتماعي، همه در اين ضربه منهدم شدند. در اين عمليات و تداوم آن، علاوه بر تلفات مهمي كه به جاي گذاشت، نزديك به 60 نفر نيز دستگير شدند. (گفتگو با يكي از مسئولان عملياتي، نشريه مجاهد، ش 152 و 154)
مهمترين تلفات سازمان نتيجه حمله به پنج پايگاه (خانه تيمي) مهم مركزي در تهران بود. پايگاه كامرانيه، پايگاه ستارخان، پايگاه نارمك، پايگاه جلالآلاحمد و پايگاه 21 متري جي. كادرها و اعضاي تروريست سازمان مستقر در اين پايگاهها تماماً در حين درگيري شديد مسلحانه و تبادل گلوله و نارنجك كشته شدند.
تلفات سازمان طي ضربه مزبور از طرفي به لحاظ كيفي خيلي بالا بود و آنها را دچار فقر شديد نسبت به كادرها و اعضاي مؤثر كرد و از سوي ديگر نحوه ضربه و مجهول ماندن علت آن، گروهک منافقین را به يك سراشيبي هولناك تاكتيكي انداخت كه «عمليات مهندسي» نام گرفت. همزمان منافقین خط خروج نیروهای خود را از کشور که بعد از ضربه 19 بهمن شروع کرده بودند، بلافاصله پس از 12 اردیبهشت تسریع کردند. در این برنامه تمامی کادرهایی که ممکن بود ضربه و آسیب ببینند از طریق مرزهای عراق، پاکستان، ترکیه و هر مرزی که میتوانست از کشور خارج ساخت.
سبحاني از مسئولان امنيتي سابق منافقین مي نويسد: «به دنبال ضربه 19 بهمن 1360 ... با ضربه هاي سراسري و هم زمان ... به كليه پايگاههاي بخش اجتماعي در ارديبهشت ماه 1361 و 10 مرداد 61 ... در اين ضربات عملاً بيش از 80 درصد كادرها و مسئولين سازمان كه عمدتاً در بخش اجتماعي سازماندهي شده بودند دستگير يا هنگام درگيريها كشته شدند... بعد از اين مقطع تقريباً كليه ارتباطات تشكيلاتي اعضاي سازمان با يكديگر در داخل تهران و شهرهاي بزرگ از هم پاشيده شد.» (سبحاني، روزهاي تاريك بغداد، ص 72 – 71)
مسئول وقت اقدام بخش التقاط واحد اطلاعات سپاه در ارتباط با اهمیت ضربه 12 اردیبهشت میگوید: «در ضربهی 12 اردیبهشت آنچه که به دست آمد، همه اساسی بود. این ضربه شاید از ضربهی موسی خیابانی هولناکتر بوده باشد. در ضربه موسی خیابانی، مرکزیت اصلی سازمان از بین رفت که بعد هم جایگزین بود، اما ضربه 12 اردیبهشت از بالا تا پایین یک ستون فقرات آسیب دید. یک وقتی وسط ستون فقرات داغان میشود، ولی بعد از مدتی باز خودش را از بالا و پایین بازسازی میکند، اما با ضربه 12 اردیبهشت دیگر بازسازی نشد و بخش اجتماعی کاملاً از بین رفت. (نشریه رمز عبور، ش 21، ضربه به بخش اجتماعی)
به دنبال عمليات موفق اطلاعاتي كه منجر به ضربه 12 ارديبهشت شد و با بهدست آمدن اطلاعات جدید، ضربه به بخش تشکیلات نفاق همچنان ادامه یافت و عملیات دیگری در 19 اردیبهشت همان سال به منظور ضربه زدن به مهمترين كادرهاي باقيمانده تروريسم متشكل در بخش اجتماعي انجام شد. از جمله منافقین معدوم در این عملیات، فاضل مصلحتي بود که سابقه مشاركت و نقش مؤثر در چندين عمليات تروريستي و به قتل رساندن تعداد زيادي از مردم را داشت. ضربه 19 اردیبهشت در واقع تکمیلکنندۀ ضربه 12 اردیبهشت دستگاههای اطلاعاتی به بخش اجتماعی سازمان بود که به دنبال آن ماشین ترور منافقین منهدم و تا اندازه زیادی از کار افتاد.
پیام حضرت امام خمینی(ره)
یک روز پس از ضربه دوم به بخش اجتماعی (روز 20 اردیبهشت)، امام خمینی(ره) در دیدار مسئولان واحد اطلاعات سپاه پاسداران فرمودند: «امروز هرچه میبینید امور غیرعادى است. تمام کارهایى که در داخل شهرها و در جبههها میشود از امورى است که خداوند متعال بر ما منت گذاشته است. شما ببینید چگونه لشکریان کفر با آن سلاحها و آن همه افراد از تعداد اندک ما شکست میخورند. این همان نصر به واسطه رعب است که خدا در دل دشمنان ما رعب ایجاد کرده است. در صدر اسلام لشکریان کفر در مقابل مسلمانان چنان میترسیدند که با همه تجهیزاتشان خودشان را یا تسلیم میکردند و یا فرار مینمودند. امروز هم در ایران وضع چنین شده است. هر کجا حرف پاسدار میشود، دشمنان ما، چه منافقین، چه صدامیان شدیداً میترسند. آنها هم که در خارج نشستهاند از پاسداران ما در ایران میترسند... »